eitaa logo
صراط
339 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
8.4هزار ویدیو
177 فایل
ارتباط با ادمین ها @yaZahra_99 @yamahdi_9
مشاهده در ایتا
دانلود
خدمت به پدر و مادر، در زندگی حاج‌ قاسم پررنگ بود. حاج‌ قاسم در روستای قنات ملک در رابُر کرمان به دنیا آمد؛ روستایی کوهستانی که بیشتر اهالی‌اش به دامداری مشغول‌اند. از روستا تا کرمان، دو ساعت راه است. حاج‌قاسمی که شاید یک‌دهم عمرش کنار خانواده‌اش نبوده، حتی زمانی‌که دائم در سوریه و لبنان و عراق بود، با همه‌ی مشغله کاری که داشت، ماهی یک‌ بار می‌رفت کرمان، و از آن‌جا خودش را به قنات ملک می‌رساند. پنجشنبه گاهی با آخرین پرواز، یعنی یازده‌و‌نیم شب، از تهران به کرمان می‌رفت و جمعه‌شب یا با پرواز پنج صبح شنبه بر می‌گشت تا هفت صبح سر کارش باشد. رفت‌وآمد از کرمان به روستا، چهار ساعت زمان می‌برد. سه ساعت هم پرواز به کرمان و تهران است. فقط هفت ساعت توی راه بود. همه این سختی را به خودش می‌خرید تا به پدر و مادرش سر بزند. آن‌جا هم که می‌رفت، در خدمت پدر و مادرش بود. پای پدر و مادرش را می‌بوسید. آن‌جا دیگر فرمانده‌ی نیروی قدس نبود؛ خودش را غلام پدر و مادرش می‌دانست. گاهی پدر و مادرش را به مشهد می‌برد. آن‌جا هم در خدمت پدر و مادرش بود. آن‌ها اواخر ویلچری بودند. اجازه نمی‌داد کسی پدر و مادرش را به حرم ببرد. یک‌ بار ویلچر پدر یا مادرش را می‌برد؛ برمی‌گشت ویلچر دوم را می‌برد. 📚حاج‌ قاسمی که من می‌شناسم 🇮🇷🌹🇮🇷🌹 @serat_z
دست بوس پدر و مادر... از راه که می‌رسید، پدر را می‌برد حمام. خودش لباس‌های پدر را می‌شست. می‌نشست کنار بابا، دست‌های چروکیده‌اش را نوازش می‌کرد و می‌بوسید. جوراب‌های پدر را می‌آورد و موقع پوشاندن، لب‌هایش را می‌گذاشت کف پای پدر. مادر هم که در بیمارستان بستری بود، از سوریه که آمد بی‌معطلی خودش را رساند بیمارستان. همین که آمد توی اتاق، از همه خواست بیرون بروند؛ حتی برادر و خواهرها. وقتی با مادر تنها شد، پتو را کنار زد. دستش را می‌کشید روی پاهای خستۀ مادر. حالا که صورتش را گذاشته بود کف پای مادر، اشک‌های چشمش پای مادر را شست‌وشو می‌داد. کسی از حاج‌قاسم توصیه‌ای خواسته بود. چند بندی برایش نوشت که یکی‌اش احترام به پدر و مادر بود: «به خودت عادت بده بدون شرم، دست پدر و مادرت را ببوسی. هم آن‌ها را شاد می‌کنی، هم اثر وضعی بر خودت دارد.» 📚 سلیمانی عزیز 🇮🇷🌹🇮🇷🌹 @serat_z