قرآن را باز می کند
...و بالوالدین احسانا
چشمهایش غرق اشک میشود
#من_یاد_تو_می_افتم
#ياايهاالعزيز
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سلام_امام_زمانم
تمام شهر را
مغازه به مغازه گشت
دنبال یک شاخه گل نرگس برای محبوبش
#من_یاد_تو_می_افتم
#ياايهاالعزيز
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سلام_امام_زمانم
ایستگاه راه آهن
خسته بود
در انتظار آخرین قطار...
#من_یاد_تو_می_افتم
#یاایهاالعزیز
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سلام_امام_زمانم
با عجله بیرون زد
تا با تمام وجود حس کند
گرمای طلوع را
#من_یاد_تو_می_افتم
#ياايهاالعزيز
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سلام_امام_زمانم
تمام شهر را
مغازه به مغازه گشت
دنبال یک شاخه گل نرگس برای محبوبش
#من_یاد_تو_می_افتم
#ياايهاالعزيز
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سلام_امام_زمانم