eitaa logo
🇮🇷 سه شنبه های مهدوی دیار کریمان 🇵🇸
225 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
566 ویدیو
30 فایل
به نام نامی حضرت دوست و به لطف امکانات جاری شبکه های اجتماعی, کانال #سه_شنبه_های_مهدوی_دیار_کریمان را با یاری عزیزان راه اندازی کردیم تا زمینه ساز ظهور آقامون امام زمان عج باشیم. ادمین @Yas_kabood3469
مشاهده در ایتا
دانلود
یک دفتر نقاشی پر از خنده و گل و شادابی صفحه‌ی من سیاه و خط خطی... گشایش نزدیکت کجاست
16.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب المهدی عج می‌‌شه تو خونه هم امام زمانت رو یاری کنی، اگر برای همسرت همونجوری باشی که حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها برای هم بودند. همونقدر مهربون و صمیمی... سلام همراهان گرامی برنامه هفته صد و بیست و پنجم سه شنبه های مهدوی دیار کریمان ، اهدای بسته های شکلات و پوستر آشپزخانه بهشتی به زوج های جوان و تبریک به آنها به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها به نیابت از آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 💐 سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ @seshanbe_mahdavi_diyarkariman
سلام پوستری که ما دیروز به مناسبت روز ازدواج به خانمهای عزیز اهدا کردیم ...به درخواست عزیزان در کانال ارسال شد .
رضا سگ باز!!! یه لات بود تو مشهد... هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!! یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن! که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می‌کنه. شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“ - رضا گفت: بروبچه ها که اینجور میگن.....!!! - چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!! به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......! مدتی بعد.... شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....! چند لحظه بعد با دست بسته، رضا رو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“ رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود! وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد: ”آهای کچل با تو ام.....! “ یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟ - رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!! ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“ چمران و آقا رضا تنها تو سنگر..... - رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! كشيده‌ای، چیزی؟!! - شهید چمران: چرا؟! - رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....! تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!! - شهید چمران: اشتباه فکر می کنی!!!! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده! هِی آبرو بهم میده..... تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می‌کردی ولی اون بهت خوبی می‌کرده.....! منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …! رضا جا خورد!.... رفت و تو سنگر نشست. آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی‌رفت، زار زار گریه می‌کرد! تو گریه هاش می‌گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟ اذان شد. رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت. سرِ نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!! وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد..... رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد......! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش) یه توبه و نماز واقعی........ (به نقل از کتاب خاطرات شهید مصطفی چمران) یاد همه شهیدان سرافراز گرامی وراهشان پررهرو وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ سالروز شهادت شهید مصطفی چمران گرامی باد برای شادی روحشون صلوات
تنهایم خودم هم نمی‌فهمم ربطش می‌دهم به دل‌تنگی، افسردگی، دل‌مشغولی و هزار تا بیماری روحی دیگر.... اما این دل خوب می‌فهمد فقط تو را کم دارد...
به تاریکی چشمان یعقوب گامی نمانده است یوسف را بازگردان