هدایت شده از علی سمرقندی
《رود》
اگرچه فرض محال است؛ رود برگردد
بگو به آنکه دلم را ربود برگردد
بایست روی پل و بعد سجدهی شکرت
سی و سه بار بخوان زندهرود برگردد
به عزمِ ماه زمین خوردهام خیالی نیست
پلنگ بادیه باید کبود برگردد...
حریف بود رقیبم چه قصهی تلخی
که جاممان به هوا رفته؛ زود برگردد
نمانده هیچ کسی دورِ من به جز شیطان
خدا کند مَلَکی از سجود برگردد
□
به رویِ آتشِ عشقش سپند میپاشم
که دود آن به دو چشمِ حسود برگردد
#علی_سمرقندی
1397/08/08
@alisamarqandi 🦋
چنان طفلی که بعد از جنبش گهواره میخوابد
قرار ای دوست بعد از بیقراری میشود پیدا
#عاصی_خراسانی
همیشه بوی بهار از بهار خوشتر بود
که بیقراریِ قبل از قرار، خوشتر بود
#ملیحه_آخوندی
@seshanbee
قرار بود بیایی بهار برگردد
به خانهاش دلِ بی اختیار برگردد
قرار بود قراری که با دلم داری
برای روز شکستن کنار بگذاری
#جواد_سنجری
میخواهم از خودم بزنم بیرون
دیگر دلم قرار نمیگیرد
این شاخه مبتلا شده با پاییز
از هیچکس بهار نمیگیرد
#رضا_عابدین_زاده
تو بی دلیلتر از بودنت کنار منی
بدون آنکه بخواهی در انتظار منی
تو دور میشوی از من ولی دچار منی
قرار نیست بیایی و بیقرار منی
#محمد_سعید_میرزایی
این پرده دگر کنار باید برود
از حوصلهام قرار باید برود
آنقدر که پاییز بزرگ است و قشنگ
از زندگیام بهار باید برود
#الهه_بیات_مختاری
یا با غم دلتنگیات یا با سر زلفت
یاد آوری کردی قرار شانه بودن را
#عاطفه_سادات_موسوی
هنوز در دلم از انتظار حرفی هست
و چشم میکندم آشکار...حرفی هست
به جز تو در دل من هیچ گفت و گویی نیست
درون قلبت از این بیقرار حرفی هست؟
#سید_امین_موسوی
قرار بود که نورم بگیره جهانو
قرار بود تو دنیا بشم انعکاست
حواسم نبود و دلت رو شکستم
ولی تو همیشه به من بود حواست
#سعیده_کرمانی
توو کدوم آینه نگا کنم نگه چن سالمه
حال یه مادرِ پیر
توی نگا کردن عکسای قدیمی حالمه
دوتا چش که منتظر نیس، که بدون خواهشه
دیگه آرزویی نیس بخواد برآورده بشه
نه ساله با شمع بیس سالگی خاموش شدم
گوشهی یه تخت پیرم که فراموش شدم
من یه شاعرم با یه دفتر شعر بیصاحاب
با یه آرامش ساختگیِ بعدِ قرصِ خواب...
منو دلخوش نکنین
واسه پیدا کردنم گوشهی یک شهر شلوغ
مث گوش دادن به حرفای بزرگا به دروغ،
منو دلخوش نکنین
پای حرفام نشینین، غریبنوازی نکنین
نقش هیشکی رو توو زندگیم بازی نکنین
تنها موندن آدما رو تکهتکه میکنه
جز همین شیر حیاطمون که چکّه میکنه↓
هیشکی پا به پام به جای خواهرم گریه نکرد
واسه دردِ بی قرارِ مادرم گریه نکرد
گوش دادن به حرفا مثل طوطی اما نشنیدن
مث نقالای چارساله بدونِ فهمیدن،
منو از بر نکنین
مث یه شمارهی تماس آشنای دور
مث شعرای سه نمرهایِ امتحان به زور،
منو از بر نکنین
آره یه حسرته که همه حواستون باشم
یا یه آویزِ همیشه رو لباستون باشم
کاشکی مثلِ بیبی از ترسِ حواس پرتتون
منو سنجاق کنین گوشهی پیراهنتون،
منو یادتون نره
کاش مث بوسهی روز اول بهارتون
مث لبخندِ توو عکسای سه در چاهارتون،
منو یادتون نره
#ملیحه_آخوندی
@seshanbee