#خاطرات_شهدا
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
#شهید ی که #امام_زمان(عج) اورا کفن کرد....
❄یکی از #شهدا همیشه ذکرش این بود:
🍀#یابن_الزهرا
گشته ام از #فراق تو شیدا
یا #بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرا در #کفن کن
🌷از بس این #شهید به #امام_زمان(عج) علاقه داشت..😭
🌿بعد به دوست روحانی خود #وصیت کرد:
اگر من #شهید شدم، دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی
🌻آن روحانی می گوید:
من از #مشهد که برگشتم، عکس ایشون رو دیدم که #شهید شده بود😓
🌴رفتم پیش پدرش و گفتم: این #شهید چنین وصیتی کرده است، طبق وصیتش باید توی مجلس ختم او سخنرانی کنم..😌
💌رفتم منبر و بعد از ذکر خصوصیات #شهید و عشقش به #اما_زمان(عج) گفتم:💚
🌷ذکر همیشگی این #شهید در جبهه ها خطاب به مولایش #امام_زمان(عج) این بوده است:
🍀#یابن_الزهرا
گشته ام از #فراق تو شیدا
یا #بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرا در #کفن کن💓
🌹تا این مطلب را گفتم، یک نفر از میان مجلس بلند شد و گفت:✋
🌸من غسال هستم، دیشب به من گفتند یکی از #شهدا فردا باید تشییع شود، و چون پشت جبهه #شهید شده است باید او را غسل دهی...😔
❄وقتی که میخواستم این #شهید را #کفن کنم، دیدم درب غسالخانه باز شد و شخص بزرگواری به داخل آمد و گفت:
🌼بروید بیرون، من خودم باید این #شهید را #کفن کنم.😍
🌻من رفتم بیرون و وقتی برگشتم بوی #عطر در فضا پیچیده بود. #شهید هم کفن شده و آماده ی تشییع بود.😢
#این_صاحبنا؟؟! 😢
#شهداگاهی_نگاهی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔻#خاطرات_تفحص
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🌿آن روز با رمز «یا #حضرت_رقیه(س) » به راه افتادیم.
🍃خیلی عجیب بود، ماشین، کنار یک #خرابه خاموش شد. به آقا جعفر گفتم: «رمز #یارقیه است و این هم خرابه، حتما #شهید پیدا می کنیم»😔
🌷کنار جاده دو #شهید پیدا شد و من هم روضه #خرابه شام خواندم. گفتم یک #شهید دیگر هست، باید پیدا شود. 💔
🍀خیلی گشتم، اثری نبود. خبر رسید که دو #پیکر دیگر نیز پیدا شد. به راه افتادیم. وقتی پیکرها را دیدیم، یکی از آنها #جسد یک عراقی بود.
🌼 به آقا جعفر گفتم: «رمز، دختر سه ساله، محل کشف، کنار #خرابه ، تعداد #شهید ، سه تا به تعداد سن #حضرت_رقیه .»😭
#ای_دردانه_حسین(ع) ❤
#شهداگاهی_نگاهی 😔
https://eitaa.com/setaregan_velayat313