eitaa logo
" ستارگان ری"
195 دنبال‌کننده
257 عکس
114 ویدیو
31 فایل
💠 جملات قصار و وصیت نامه شهدای شهرستان ری 💠 🔸️قبله تهران🔸️ ↩ امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست ↪ 🔶️ مقام معظم رهبری 🔶️ ✅ ارتباط با معاونت فرهنگی : @gomnam_1472 🔰 معاونت فرهنگی هنری سپاه ناحیه ری
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. امام خمینی (ره) در پیامی به مناسبت شهادت شهید حسین فهمیده: رهبر ما آن طفل دوازده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها‏‎ ‎‏زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم‏‎ ‎‏نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.‏ صحیفه امام، ج ۱۴، ص:۷۳
🔃 توییت کاربران توییتر ✍ این همه تحلیل کردید خدا قوت، یک‌بار هم از زاویه نگاه قرآن به وقایع امروز نگاه کنید. 👤 حمید خراسانی https://eitaa.com/setaregane_rey
💠از شهید بابایی پرسیدن عباس چه خبر چه کار می‌کنی !؟ گفت ‌:به نگهبانی دل مشغولیم تا کسی جز خدا وارد نشود،،،،، ــــــــــــــــ https://eitaa.com/setaregane_rey
روایت داستانی از شهید زین‌الدین از زبان خواهر شهید 🔹برای شناسایی با موتور به منطقه دشمن وارد شدم. مسافت زیادی را رفته بودم و برای رفع خستگی وارد چادر یک افسر عراقی شدم. در آنجا برای خودم چای هم ریختم. بعد از دقایقی افسر عراقی وارد چادر شد و چون فکر می‌کرد سرباز هستم و بدون اجازه وارد چادرش شده‌ام، سیلی به من زد. من هم احترام نظامی گذاشتم و بدون اینکه او متوجه شود من ایرانی هستم، از چادر بیرون آمدم. 🔹در جریان همان عملیات آن افسر عراقی را اسیر کردیم و او من را شناخت و باورش نمی‌شد فرمانده لشکر توانسته باشد به خاکشان نفوذ کند. 🔹در این حین مادرم به آقا مهدی گفت کاش آن سیلی که افسر عراقی به تو زده بود را تلافی می‌کردی! اما آقا مهدی گفته بود که آن افسر بعثی، اسیر ما بود و ما نباید با اسیر رفتار تندی می‌کردیم. 🔸۴۰ سال پیش شهید مهدی زین‌الدین فرمانده لشکر ۱۷ علی‌ابن ابی‌طالب(ع) به همراه تنها برادرش پس از شناسایی منطقه عملیاتی، عازم سردشت می‌شدند که در کمین ضدانقلاب افتادند و مظلومانه به شهادت رسیدند. https://eitaa.com/setaregane_rey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کامیونی پر از نمک و خوردن غذای بی‌نمک 🔹پدر شهید علیرضا فاریابی: راننده کامیون بودم و از قم ۱۰ تن نمک بار زدم برای شهر اهواز. یادم هست که ماه رمضون بود. موقع مغرب کنار جاده ایستادیم برای افطار. 🔹سفرهٔ غذا که آماده شد به نفر همراهم گفتم: برو نمکدان را هم بیاور. آمد و گفت: نمکدان را پیدا نکردم؛ ولی ما که پشت ماشین، ۱۰ تن بار نمک داریم، یک ذره از آن را برمی‌داریم. گفتم: نه رفیق امشب غذای افطارمان را بدون نمک می‌خوریم ولی به نمک امانتی مردم دست نمی‌زنیم. https://eitaa.com/setaregane_rey