#شهید_محمد_صادق_سرلک
#شهید_محله_امین_آباد
#خاطره
به ما خبر رساندن که گردان انبیا باعراقیها درگیری دارند و مهمات برادران #رزمنده تمام شده آنها دیگر مهماتی در دست نداشتن فقط اصلحه ای که داشتن اسلحه#ایمان بود و صدای #الله_اکبر و یا مهدی ادرکنی را میگفتند و دیگر اطمینان نداشتند که زنده میمانند ودر حدود یک کیلومتر عقب نشینی کردند به خط دوم تماس برقرار شد و آنها دیگر نمیتوانستند به جلو حرکت کنند دیگر طوری شد که #دشمن به نزدیکی آنها رسیده بود😱بچه ها #سنگ از زمین برداشته و به طرف تانک ها انداختند و از طرف #خداوند😍 این سنگها وقتی به #تانکها میخوردند تانکها آتش میگرفتند و منهدم میشدند
برادران با شوق ایمان این #معجزه را دیدند
ودوباره برگشتند و یک کیلومتر که عقب نشینی کرده بودند باز پس گرفتند ودو کیلومتر هم پیشروی کردند.
در حقیقت#امداد های غیبی چشم هارا خیره کرده بود.
مبلغ شهدا باشیم🌹
ــــــــــــــــــــــ
ما را دنبال کنید👇👇
🆔 @setaregane_rey
#شهید_عباس_اردستانی
(محله حسین آباد شهرری)
🔷شهیدی که میدانست چگونه شهید میشود
قبل از شهادت مشغول #خنثی کردن مین بود و تعدادی #مین را به کمک دوستان جمع آوری نموده بود که یکی از آنها #منفجر و باعث قطع یکی از انگشتان او میشود که دوستان به او اصرار میکنند که به عقب برگردد وبه #بهداری برود.
که میگوید؛ موقعی برمیگردم به بهداری که #سرم از بدن جدا شده باشد.
پس از مدتی که مین ها جمع آوری میشود و معبری برای عبور باز میشود ناگهان #توپی از سوی #دشمن بطرف آنها شلیک میگردد که پس از انفجار بدنبال آن #سکوت و گردوغبار و پس از مدتی بچه ها همدیگر را صدا کردند که از #عباس صدایی نیامد و بعد دوستان#شهید فهمیدند که عباس به خواسته اش که جداشدن سرش بود رسیده است وبدین ترتیب عباس شهید شد یعنی با توپ و جدا شدن سرش.
مبلغ شهدا باشیم🌹
ــــــــــــــــــــــ
ما را دنبال کنید👇👇
🆔 @setaregane_rey
#شهید_قاسم_مسجودی
(محله دولت آباد)
✅خاطره ای از همرزم شهید
#شجاعت تمام در نیمه شب به خط #دشمن میرفت و پس از مدتی با #چند_اسیر به خط خودی برمیگشت و همیشه همرزمان از شجاعت و بی باکی ایشان صحبت میکردند.
مبلغ شهدا باشیم🌹
ــــــــــــــــــــــ
ما را دنبال کنید👇👇
🆔 @setaregane_rey
#شهید_قاسم_نویدی
✅وصیت نامه
رزمندگان عزیزم
اگر #کوهها از جای خود کنده شدند تو از جای خود حرکت مکن
#دندان روی دندان بنه سرت را به خدا بسپار
پای خود را چون #میخ در زمین بکوب و از بسیاری #دشمن نترس چشم بینداز تا انتهای لشگر را ببینی و #چشم از برق سلاح دشمن بپوش
و بدان فتح و #پیروزی از جانب خداوند سبحان است
مبلغ شهدا باشیم🌹
ــــــــــــــــــــــ
ما را دنبال کنید👇👇
🆔 @setaregane_rey
#شهید_حسین_ابوذری
(محله پارک زکریا)
✅قسمتی از وصیت نامه
اگر کاری از دست ما بر می آید برایتان انجام دهیم لطف کنید بنویسید تا برایتان انجام دهیم. بیشتر از این وقت گران قدرتان را نمی گیرم تا چشمانتان را به دیده بانی بسپارید و گوشهایتان را به بی سیم هایتان و هوشتان را برای مقابله با #دشمن بکار برید.
مبلغ شهدا باشیم🌹
ــــــــــــــــــــــ
ما را دنبال کنید👇👇
🆔 @setaregane_rey
#شهید_مرتضی_رفیعی
(محله ۲۴ متری)
✅برادر همرزمش میگوید:
در اولین شب عملیات #کربلای_۵ برای منفجر کردن یک دژ به سوی سنگرهای عراقی رفتیم،موقع رفتن #مرتضی طوری با بچه ها خداحافظی میکرد که گویا برای آخرین بار اینها را میبیند. به بعضی میگفت من #شهید خواهم شد،ودر میان صحبتها رو کرد
به سه تن از بچه ها و گفت شما سه نفر زخمی میشوید بچه ها این حرف را یک شوخی پنداشتند و #خندیدند
وقتی به حدود ۲۰۰ متری #دشمن رسیدیم ساعت حدود ۱۲ نیمه شب بود وسایل #انفجار را آماده کردیم و به سدی که دشمن ساخته بود تا آب به طرف سنگرهایشان نرود وصل نمودیم نزدیک ما تعداد زیادی #تانک عراقی ایستاده بودند،وقتی همه چیز آماده شد به میان کانالی که در آن نزدیکی قرار داشت رفتیم به محض انفجار سد آتش دشمن خیلی سنگین شد،در هر لحظه هزاران گلوله و ترکش #خمپاره به اطراف می ریخت مرتضی کنارم نبود،ناگهان یاد او افتادم صدایش کردم جوابی نیامد بطرف دیگر کانال رفتم دیدم جهار نفر از بچه ها زخمی شده اند یکی از آنها مرتضی بود ترکش به پشت سرش اصابت کرده بود آرام صدایش کردم جوابی نداد وبا چشمانی باز و لبانی که گویا دارد خنده ای از عمق وجود به این دنیای فانی میکند به لقای ربش شتافت و کربلایی شد.
نگاهی به ۳ برادر دیگر انداختم درست همانهایی بودند که مرتضی گفته بود زخمی میشوند،آنها را به پشت #جبهه منتقل کردیم و همه بچه ها رزمندگان هم سنگر مرتضی تصمیم گرفتند تا لحظه پیروزی و #پایان_جنگ جبهه ها را رها نکرده و به رزم خود ادامه دهند.
مبلغ شهدا باشیم🌹
ــــــــــــــــــــــ
ما را دنبال کنید👇👇
🆔 @setaregane_rey
✅مصطفی چیز دیگری بود
هر نیرویی که می آمد منطقه یک مدت که باهم کار میکردیم نسبت به او #شناخت کامل پیدا میکردم مصطفی از وقتی آمد و کار را شروع کرد معلوم بود با بقیه فرق دارد همه ی بچه ها نیروهای متعهد و #اعتقادی بودند ولی #مصطفی چیز دیگری بود جدی فعالیت میکرد برای خودش یک #شعار داشت که گاه و بیگاه از زبانش می شنیدم می گفت" ما باید از همه لحظه هایی که اینجا هستیم استفاده کنیم برای کمک به این مردم #مظلوم و نابودی #دشمن لبخند می زد و با بک لحن خاصی این ها را به زبان می آورد پای این شعارش استاد تا#شهید شد.
#راوی: همرزم شهید
مبلغ شهدا باشیم🌹
ــــــــــــــــــــــ
ما را دنبال کنید👇👇
🆔 @setaregane_rey