eitaa logo
ستاره شو7💫
694 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
48 فایل
یه ستاره💫 کاشتم واسه تو روشن و زیبا یه ستاره تو دلم💖 جا گذاشتم رنگ فردا... ارتباط با موسسه هفت آسمان @haftaaseman ارتباط با ادمین: @admin7aaseman ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌
مشاهده در ایتا
دانلود
ای پدر ای با دل من همنشین ای صمیمی ای بر انگشتر نگین ای پدر ای همدم تنهاییم آشنایی با غم تنهاییم ای پدر بوی شقایق می‌دهی عاشقی را یاد عاشق می‌دهی با تو سبزم گل بهارم ای پدرهر چه دارم از تو دارم ای پدر زهرا آهنین مشت
ستاره شو7💫
#رمان #نوجوان #فرشته‌هاازکجامی‌آیند #قسمت_چهاردهم 🧖‍♀🧖🧖‍♀🧖 شنیده شد و شیشه‌ی سه در سه‌ی بنگاه ریخت پ
🧖‍♀🧖🧖‍♀🧖 مرجان نمی‌دانم چرا دیر کرده. نکند برایش اتفاقی افتاده باشد؟ دیشب که برایش غذا بردم، غصه‌دار بود. ازش پرسیدم: «چرا توهمی؟» گفت: «امروز پول جهیزیه‌ی تو، توی مشتم بود ولی از دستم رفت.» پرسیدم: «چرا؟ چی شد؟ پول را از کجا آورده بودی؟» گفت: «داستانش مفصل است!... عموحیدر پول را داد که بیاورم برای تو. بعد علیرضا را فرستاد که پول را پس بگیرد. چشم‌های علیرضا داد می‌زد که دروغ می‌گوید، بااین‌حال من پول را بهش دادم.» پرسیدم: «علیرضا کیه؟» گفت: «پسر همسایه‌ی عموحیدر. همان که یک‌بار می‌خواست بساط مرا به هم بریزد که تو جلویش درآمدی.» گفتم: «آدم بدی نبود! شاید واقعاً عموحیدر فرستاده بودش!» گفت: «خجالت می‌کشم از عموحیدر بپرسم. از کجا بدانم راست گفته؟» گفتم: «فدای سرت، من که شش ماه صبر کردم، باز هم صبر می‌کنم.» گفت: «نباید از دستش می‌دادم!» با افسوس حرف می‌زد. غمگین بود و دلخور. فکر کردم بیشتر از دست خودش دلخور است تا آن پسره‌ی بیکار. گفتم: «غصه نخور، درست می‌شود. شامت را بخور!» از روزی که آمده بود، شامش را ما می‌دادیم. یک شب مادرم آمد و گفت: «مادرجان پاشو یک کاسه ازاین آش را ببر برای این پسره که تازه آمده اینجا. مش‌باقر زیر پله را داده به او.» همه‌ی ما توی اتاق‌های وقفی مسجد زندگی می‌کردیم. بَر مسجد روبه خیابان، همه مغازه بود. فرش‌فروشی، لوازم‌التحریری، باتری‌سازی ماشین و بقالی و... کرایه‌ی مغازه‌ها خرج مسجد را تأمین می‌کرد. بالای مغازه‌ها ده‌تا اتاق به ردیف ساخته بودند که با قیمت ارزان اجاره می‌دادند. تو هر اتاق یک خانواده. فقط ما دو تا اتاق داشتیم. وقتی من کمی بزرگ‌تر شدم، حاج‌آقا گفت بهتر است شما دوتا اتاق داشته باشید. ما تنها خانواده‌ای بودیم که کنگر خورده و لنگر انداخته بودیم. همه می‌آمدند دوسه سال می‌ماندند، وضع‌شان که بهتر می‌شد، می‌رفتند. وضع ما هیچ‌وقت خوب نشد، پدرم نابیناست و جلوی مسجد دست‌فروشی می‌کند. ما سال‌ها بود مستأجر خانه‌های وقفی بودیم و مادرم برای خودش حق آب‌وگِل داشت. برای همین هم مواظب همه‌چیز بود، کی می‌آید، کی می‌رود. اولین شبی که محمد آمد، مادرم خبردار شد. پلکان ورودی اتاق‌های وقفی، زیرپله‌ای دارد که یک جای شش‌هفت متری است با پنجره‌ی کوچکی رو به حیاط مسجد. قبلاً پیرمردی آنجا زندگی می‌کرد که مُرد. مدتی زیرپله خالی بود تا آنکه مش‌باقر، خادم مسجد، آن را داد به محمد. اولین شبی که برایش شام بردم، ازش پرسیدم: «از کجا آمدی که تک‌وتنها سر از اینجا درآوردی؟» گفت: «از آسمان آمدم ببینم روی زمین چه خبر است. شاید بتوانم کمکی بکنم، شاید هم بمانم.» خوشم آمد. مثل خودم اهل خیال و رؤیا بود. من هیچ‌وقت خجالت نکشیدم که تو خانه‌های وقفی مسجد زندگی می‌کنیم یا اینکه پدرم کور است و دست‌فروشی می‌کند. همیشه فکر می‌کردم خدا مرا فرستاده به پدر و مادرم کمک کنم. از اینکه آدم رؤیایی و خیال‌بافی مثل خودم را می‌دیدم، خوشحال بودم. گفتم: «پس اگر خواستی به کسی کمک کنی مرا یادت نرود. من سر یک پیچ اساسی گیر کرده‌ام.» ادامه دارد... ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ستاره شو7💫
قسمت ۱۰ 💥سلام رفیق جان از حمله های شیطان قسمت های قبلی گفتیم... و اما حمله ی سوم از سمته چپ اتفاق
قسمت ۱۱ 🔻رفیق جان میگن ادم وقتی گناه میکنه روحش کم کم یه بوی بدی میگیره🤧🤢 و از طرفی شیطون و دار و دسته اش هم مثل مگس بو میکشن و سریع میان سمتش و بی قرارش میکنن عصبیش میکنن ترس میندازن تو دلش ➕میدونی چیه رفیق؟ تو با بی نمازی روحت مثل یه اهن ربا میشه برای شیطون و حتی آدمای بد و باعث میشه چون روحت ضعیفه راحت بهت نفوذ و حالتو بد میکنن 😑ادمایی که سرتو کلاه میزارن ادمایی که بهت پیشنهاد گناه میدن...اذیتت میکنن و... ✖️ازت میخوام هیچوقت خودتو بی سپر نکنی😑 تو با نماز خوندن ، فراوون به زندگیت برکت میاری....☺️😍 ببین خواهشا اگه تا الان نمیخوندی این زنجیر رو قطع و شروع کن باشه؟ ضرر زدن به خودت بسههه دیگه..بابا یکم به فکره خودت باش👌🤨 😈 ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂
╭┅──────┅╮ ࿐༅📚༅࿐ جوراب نازک ╰┅──────┅🦋 ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂
فقط آخرشو 🦶🤣 ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه کسی می گوید پشت این ثانیه ها تاریک است گام اگر برداریم... روشنی نزدیک است... سهراب‌سپهری ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی ساده وشیک🥰👌 ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂
4_5843564097269928116.mp3
4.29M
دق می‌کردم اگر نمی‌گفتید وقتی از حرم دور هستی دستی روی سینه بگذار و بگو: «سلام بر امام رضای من » ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وضعیت من وقتی مراقب برگه امتحانی رو پخش میکنه🤣😂 ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
↻✂️📏✏️••|| . . 🙃🙂 دکوری🪴 ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 امام على علیه السلام در تفسیر آیه 77 سوره قصص می فرماید: تندرستى و نیرومندى و فراغت و جوانى و نشاط خود را از یاد مبر تا با آنها آخرت را بجویى. . ⚽️وقتی تَنِت سالم باشه و حالِت کوک درنتیجه بهتر خدا رو عبادت میکنی اما اگه ... مریض و خسته باشی🤒🤕، عبادت کردنت هم چنگی😵‍💫 به دل نمیزنه 👌پس به حرف امام علی (ع)گوش کن و تو این سن و سال هم ورزش کن و هم استراحت تا با حال خوب عبادت کنی و آخرت رو هم برا خودت بخری رفیق جانم🥰 . 🌮 ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂
ستاره شو7💫
زندگینامه #شهید_محمد_معماریان قسمت هشتم منطقه‌اي كه لشكر چادر زده بود، جاي امني نبود؛ نه از لحاظ
قسمت نهم پنج روز عزيزترين مهمان خانه، محمد بود. مثل هميشه به مادر در كارهاي خانه كمك مي‌كرد. مي‌رفت و مي‌آمد و حرف مي‌زد. هيچ‌كس چيزي نمي‌دانست اما خودش مي‌فهميد كه دارد چه مي‌كند، چه مي‌گويد، چرا مي‌گويد، كجا مي‌رود، چرا مي‌رود، چرا مي‌آيد، چگونه مي‌نشيند، چرا مي‌خندد، چرا گريه مي‌كند، چگونه قرآن بخواند و.... همة كارهايش حساب‌شده و دقيق بود. روز پنجم خيلي مستأصل شده بود. مي‌آمد توي خانه چرخي مي‌زد. كمي مادر را نگاه مي‌كرد، بعد مي‌رفت بيرون. دوباره همين‌طور، سه‌بار و چهاربار، سرانجام مادر گفت: محمدجان قيافه‌ات مي‌گويد كه حرفي داري. فكر كنم دربارة جبهه‌ات هم باشد. من گوش مي‌كنم، بگو مادر جان. محمد انگار باري از روي دوشش برداشته شود، آرام و خوشحال گفت: مي‌خواهم تنها با شما صحبت كنم. اگر شد شب تنهايي صحبت كنيم. مادر گفت: شب پدرت هم مي‌آيد، بهتر است. محمد گفت: نه مامان جان، بابا نباشد. چون نمي‌تواند، به خودت مي‌گويم. غروب محمد به دامادشان گفت: برويم گلزار، دلم مي‌خواهد از شهدا خداحافظي كنم. رفتند گلزار. محمد با حال ديگري قدم برمي‌داشت. بين قبرها راه مي‌رفت. به عكس شهدا خيره مي‌شد. اخم مي‌كرد، ساكت مي‌شد، مي‌خنديد، ذكر مي‌گفت.... وقتي هم رفتند كنار قبرهاي خالي آماده شده، قبرها را نشان داد و گفت: يكي از اين قبرها براي من است. تا ده ـ بيست روز ديگر مي‌آيم اينجا. دامادشان با تشر گفته بود: برو بچه، از اين حرف‌ها نزن. .. شب شد. اهل خانه، همه خوابيدند؛ جز مادر و محمد. محمد، مادر را توي اتاق خودش برد. كمي به وسايلش نگاه كرد. مادر منتظر بود. محمد نفس عميقي كشيد. رويش نمي‌شد توي چشمان منتظر و پرمحبت مادر نگاه كند. آرام‌آرام شروع كرد: مي‌داني مادرجان، اين دفعة آخر و لحظات آخر است كه ما همديگر را مي‌بينيم. من اين‌بار كه بروم ديگر برنمي‌گردم. مادر خنديد و گفت: هر خوني لياقت شهادت ندارد مادرجان. محمد مكثي كرد و گفت: اما من اين دفعه صددرصد شهيد مي‌شوم. شما از خدا بخواه كه در نبود من صبر كني. اين وسايلم را هم بين ديگران قسمت كن. چرخ خياطي‌ام براي خودتان. دوتا شلوار را بده به فلان فاميل كه وضع چندان خوبي ندارند. بگو محمد گفته يادگاري از من داشته باشيد. بقية وسايلم را بفروشيد و خرج مراسم عزايم كنيد. نمي‌خواهم زحمت پدر باشد. . . ادامه دارد... ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂
هدیه به روح همه شهدا سه تا صلوات سهم شماست 🌸🌸🌸
1_873436817.mp3
4.55M
وقتی میخوای به نامحرم نگاه کنی بگو حسین داره می بینه الان شرمندش نشم 🥺 خیلی عالیه گوش بدید💯 « » ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_837493776.mp3
2.68M
نماهنگ هزار سال عج ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂
ستاره شو7💫
❤️🤩رفیق جان برای پویش ستاره شو ⭐️ چند تا کار میتونی انجام بدی و به رفیق شهیدت😇😎 هدیه کنی 1⃣روزی ح
از ستاره شو چه خبر یادتون که نرفته آخر رجب ببینیم کیا سود میکنند 😍 🔻🔻🔻 🌸🌸🌸 رفیق در حد توانت وقت بزار خودتو دست کم نگیر تو خیلی توانمندی اما مهم اینکه شروع کنی حتی کم 😍😍😍😍😍😍
ستاره شو7💫
قسمت ۱۱ 🔻رفیق جان میگن ادم وقتی گناه میکنه روحش کم کم یه بوی بدی میگیره🤧🤢 و از طرفی شیطون و دار و
قسمت ۱۲ ➕ببین رفیق جونم ادمی که نماز نمیخونه شیطون به راحتی بازیش میده 👤امام رضا(ع) میگه:مومن تا وقتی که نمازشو بخونه شیطون ازش وحشت داره ولی اگه نمازشو ضایع کرد اخ اخ شیطون دیگه جرئت پیدا میکنه و زمینه ی❌ گناهای بزرگم❌ براش فراهم میکنه😰(ببین چقدر پرروعه🤨...) ⁉️حالا یه سوال دارم ازت تو وقتی بدونی یه نفر دشمنته یه تصمیمم میزاری برات بگیره؟ نه دیگه میگی این بده منو میخواد دیونه نیستم که به حرفش گوش کنم ❌❌❌❌ پس اگه میخوای مهم ترین راه ورود شیاطین رو ببندی اصلا از نماز دور نشو 😎 😈 ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫✨ اگر برات مهم باشه؛ راهشو پیدا خواهی کرد ... صبح شنبه تون به نیکی ❤️ ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂