💡برای رسیدن به هدف چگونه فردی باید باشیم؟
مهم ترین نکته دست به عمل زدن است. به محض تعیین هدف اگر بلافاصله حرکتی برای آن تعریف کنیم و دست به عمل بزنیم. هر روز یک گام به تحقق هدف نزدیک تر می شویم.
#یک_تجربه
سوم دبیرستان بودم که تمایل به دفاع از حق در من خیلی زیاد شد. اما در موقعیت هایی که قرار می گرفتم می دیدم که توان دفاع ندارم. می فهمیدم که این حق نیست و حق چیز دیگری است اما نمی توانستم دلیل بیاورم و مغلوب می شدم و این باعث حال بد در من می شد.
یک روز روی کاغذ نوشتم که من باید انقدر خودم را قوی کنم که هرکس هر سوالی در خصوص حق و باطل پرسید توان پاسخ دادن داشته باشم.
بعد از خودم پرسیدم خب حالا گام اول چیست؟
با مشورت با دوست عزیزی که دوره ای مربی ام هم بود به سمت کتب اندیشمند بزرگ ایرانی، علامه شهید، مرتضی مطهری هدایت شدم.
دوستم گفت: باید خیلی کتاب بخوانی و نظام فکری درست پیدا کنی. و برای تو اول خواندن یک دوره کامل از کتب ایشان طبق یک برنامه منظم لازم است.
بعد هم یک فهرست سیر مطالعاتی داد و گفت: اگر مرد میدانی، بسم الله.
من هم غیرتم جوشید و رفتم ده کتاب اول را تهیه کردم. هیجان داشتم و احساس های جدیدی را تجربه می کردم. کتب رو منظم کنار هم چیده بودم و به آن نگاه می کردم. انقدر متاثر شده بودم که در سفری که به قم داشتم یک پوستر از تصویر علامه شهید هم تهیه کردم و به دیوار اتاقم چسباندم. گفتم: من باید مثل شما بشوم!
گام بعد واقعا شروع کردن به خواندن کتب بود. با جو و هیجان صرف محتوا وارد ذهنم نمی شد. جدول زمانی تهیه کردم که روزی چند صفحه از این کتب را خواهم خواند. اما کار به این آسانی نبود. عادت به مطالعه جدی، نیاز به زمان داشت و به پشتکار و استقامت نیاز بود. گاهی یادم می رفت. گاهی حوصله ام نمی گرفت. گاهی فاصله زیادی بین خودم تا اهدافم می دیدم. اما با این همه باز آن هدف نهایی را که به خود یادآوری می کردم، شارژ انرژی می شدم و افتان و خیزان ادامه میدادم.
از طرف دیگر، تنهایی این کتب را خواندن کار راحتی نبود. و همراه و کار گروهی احتمال خواندن منظم را بیشتر می کرد. پیگیر شدم و خبر رسید که مدرسی جوان داوطلبانه این سیر را با ما همراهی خواهد کرد. در پوست خودم نمی گنجیدم. سوم دبیرستان تمام شده بود و وارد تابستان دورهی پیشدانشگاهی شده بودیم. همه می گفتند شما باید فقط و فقط تمرکز بر درس داشته باشید اما من راضی نمیشدم و میگفتم هفتهای دو ساعت مطالعهی فوق درسی، به هیچ چیز ضربه نمی زند.
دوستم را هم مجاب کردم و با هم در این کلاس ثبت نام کردیم. کلاس در یک خیریه تشکیل میشد و همه چیز رایگان بود. حدودا ۲۰ نفر می شدیم. طبق عموم دوره ها کلاس با هیجان شروع شد اما کم کم هر جلسه مطالعات که جدی شده بود و باید ارائه می دادیم بچه ها آب می رفتند. از آنجا که مدرس هم جذابیت کافی را نداشت کم کم فقط من ماندم و دوستم.
بهانه عموم بچه ها این بود که این مدرس اصلا جذابیت و مهارت تدریس ندارد. اما من وقتی فکر می کردم با خودم می گفتم هدف خواندن کتابهاست و این جلسه هفتگی باعث می شود ما هر هفته مقید به مطالعه یک میزان مشخص باشیم و کار جلو رود. چه کار به کیفیت کار استاد داریم. مهم اینه که طبق برنامه پیش بریم و این کتب را بخوانیم. بخصوص که خود کتب به اندازه کافی جذابیت محتوایی برایم داشت.
آن مدرس بزرگوارانه از راه دور هر هفته برای ما دو نفر می آمد و وقتی اشتیاق من را می دید کتب دیگر هم برایم می آورد.
آن دوره نقطه عطفی در زندگی من شد و طلیعه مبارکی شد که مرا در جهت هدفی که در سر داشتم قرار و حرکت دهد.
⏳⏰🎯
✨دست یابی به حیات برتر و حال خوب را با داشتن افق و برنامهی قابل اجرا، تجربه کنیم.
🔗 اگر تمایل داشتید، کانال «منِ با برنامه» را به هرکس که دنبال داشتن #افق و #برنامه برای رسیدن به اهداف و آرزوهایش است، معرفی کنید.
#طرح_سه_یاد
✅نشانی کانال طرح آموزشی سه یاد در ایتا
eitaa.com/seyad_sorayya