13.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 نعمت های خدا را کوچ ندهید
💠 فرمود: اگر یک سلسله نعمتی به شما رسید، این سلسله ادامه دارد. همین که یک بخشی از نعمت به شما رسید. مبادا مغرور بشوید، این را بیجا صرف بکنید؛ و گرنه آن بقیه سلسله نخواهد آمد!
✅تشبیهی که حضرت کردند، فرمودند: این مرغ های هوایی را می بینید؛ چه در هوا پرواز کنند، چه روی آب بنشینند؛ چند عدد از این مرغ ها وقتی روی دریا می نشینند، یا روی قلّه ای می نشینند، یا روی مزرعه ای می نشینند؛ بقیه این رَمه هم به دنبال او می آیند، اینها با هم هستند.
✅فرمود: نعمت ها مثل سلسله این پرنده هاست. اگر چند پرنده نعمت به کنار سفره شما آمد، ناشکری نکنید که بقیه بِرَمند! " نَفر " یعنی کوچ کردن. می فرماید: این سلسله نِعَم مثل این دسته های پرنده هستند؛ این دسته های پرنده، اوّل چند عدد می آیند اینجا می نشینند، بقیه به دنبال آنها می آیند.
✅ اگر اینها احساس کردند که اینجا خطر هست، فوراً بر می خیزند. وقتی اینها برخواستند، دیگر آن دنباله نعمت ادامه ندارد، آنها دیگر نمی آیند!
فرمود: (فلا تنفروا اقصاها بقلّه الشُّکر)*. کمتر شکرگزاری بکنید، بقیه این قافله می رَمند و نمی آینند
📌 اشاره به: غزلیات وحشی بافقی / شماره ۲۶۹
📌 نهج البلاغه / حکمت ۱۳
📋 درس اخلاق
📆 قم ؛
آیت الله العظمی #جوادی_آملی
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
A R M A G E D D O N
https://eitaa.com/joinchat/2683568393Ceeb85d10f4
10.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🔰 تجلیل از همسر
💠 ... اینجور #همسر واقعاً کم است! من طلبه بودم و مشتاق درس و بحث؛ امّا بیت ایشان تقریباً بیت مرفّه بود؛ پدرش خیلی بزرگوار بود، جدّش خیلی بزرگوار بود، از نجف برگشته بودند؛ این بیش از شش کلاس درس نخوانده بود، امّا حالا ببینید چهار سال وضع ما اینطور بود؛ حالا یک کسی که طلبه باشد و شوق درس داشته باشد، اینطور است؛ امّا او چه؟! ما تازه ازدواج کردیم، دو روز بعد: (خدا حافظ، خدا حافظ شما)!! ما از آمل به قم آمدیم، یعنی اوّل مهر؛ آخر اسفند بعد از شش ماه برگشتیم؛ چهار سال وضع ما این بود! آخر یک بار نشد بگوید من جوانم، زندگی دارم! ابداً (اعتراضی نکردند)؛ این فهمید که من دارم چکار می کنم.
این آخرها که دیگر افتادند و پایشان شکست و از بیمارستان آمدند و با واکر حرکت می کردند؛ من در اتاق نشسته بودم، داشتم مطالعه می کردم؛ یک کسی به تلفن زنگ زد، ایشان در آشپزخانه بودند؛ این تلفن را آوردند، دو دستی به من دادند! " هیچ وقت چیزی را یک دستی به من نداد!! " گفت: شما داری درس می خوانی! مثلاً یادم باشد یک استکان چای، یک لیوان آب (یک دستی ندادند)؛ نه برای اینکه ما مقامی داشتیم، گفت: تو روحانی هستی، داری درس می خوانی؛ من موظفم تو را احترام بکنم! اینجور .... .
خیلی (از موفقیت ها سهم ایشان بود)! قسمت مهم آن چند سالی که ما قم می آمدیم، بحبوحه درس خواندن ما وقتی بود که آقای علامه طباطبایی درس داشت؛ او همراه بود! " آخر چهار سال "! خیلی .... .
📋 گفتگو با ویژه برنامه (حضور)
📆 دماوند ؛ ۱۴۰۲/۰۶/۰۲
آیتالله #جوادی_آملی
#روز_مادر
@seyed_husseini