eitaa logo
یاوران‌حضرت‌اباصالح‌المھدے(عج)
868 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
5هزار ویدیو
253 فایل
🌱ݕسݦ‌الݪه‌إݪڔځݦݩ‌إڶڔځيݥ🌱 🌴ݥـد؏ےڲـؤيـدڪـه‌‌ݕـآيــڪـ ڴــڶ ݩـݦــےڳــڔددݕــهآڔ🌸! 🌱ݥـــݩ‌ڲــڶــے‌دآرݦ‌ڪـة‌؏آڶــݦ رآ ڲــݪـسٺـآݩ‌ݦـےڪـݩـد🌻🌿 🌻؏ڄّـڶ‌؏ڶــے‌ظهؤڔڪــ يــآصـآحـݕ أڶـݫݦـآݩ🌻 🍃ږوحــے‌ؤݩفســےڶڪـــ‌آڶــفـدآء🌱 :ارتباط با مدیریت @seyeddzaman
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🔥 آتش انتقام 🔥 ✍کشاورزی يک مزرعه بزرگ گندم داشت. زمين حاصلخيزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود. هنگام برداشت محصول بود. شبی از شب‌ها روباهی وارد گندم‌زار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمی ضرر زد. پيرمرد کينه روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد. مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده، به دم روباه بست و آتش زد. روباه شعله‌ور در مزرعه به اين‌طرف و آن‌طرف می‌دويد و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش. در اين تعقيب و گريز، گندم‌زار به خاکستر تبديل شد. وقتی کينه به دل گرفته و به دنبال انتقام هستيم، بايد بدانيم آتش اين انتقام، دامن خودمان را هم خواهد گرفت! 🔺بهتر است ببخشيم و بگذريم ... ☘🌷☘🌷
🔆 🔴 موقع عصبانیت، تخته گاز نرو 🔸چرا وقتی ماشینت جوش میاره، 🔹حرکت نمی‌کنی؟ 🔸کنار می‌زنی و می‌ایستی؟ 🔹چون ممکنه آتیش بگیره 🔸و به خودت و دیگران صدمه بزنه! 🔹خودت هم همینطوری. 🔸وقتی جوش میاری، عصبی و عصبانی میشی. 🔹در این حال تخته‌ گاز نرو! 🔸بزن کنار، ساکت باش، و هیچی نگو...! 🔹وگرنه هم به خودت آسیب می‌زنی هم به اطرافیان ...
🔆 🔴 موقع عصبانیت، تخته گاز نرو ⚪️چرا وقتی ماشینت جوش میاره، 🍃حرکت نمی‌کنی؟ 🌸کنار می‌زنی و می‌ایستی؟ 🍃چون ممکنه آتیش بگیره 🌸و به خودت و دیگران صدمه بزنه! 🌱خودت هم همینطوری. 🍃وقتی جوش میاری، عصبی و عصبانی میشی. 🌱در این حال تخته‌ گاز نرو! 🍃بزن کنار، ساکت باش، و هیچی نگو...! 🌱وگرنه هم به خودت آسیب می‌زنی هم به اطرافیان ... -------------------------------- ღ꧁ღ╭⊱ꕥ َاَللّهمَّ ؏َجَّل لِوَلیَّک اَلفَرَجꕥ⊱╮ღ꧂ღ 📕مارا در نشر معارف و احکام دین یاری کنید. @seyedzaman
✌️🙂 ☝️نظر مرحوم آیت اللہ (ره) درباره اصلاح نفس و رابطہ با امام زمان (عج)♥️ 👈باید بدانیم علاج ما، اصلاح نفس است در همہ مراحل، و از این مستغنی نخواهیم بود، و بدون این کار ما تمام نخواهد شد. ✴️تا رابطہ ما با ولےّ امر، امام زمان (عج) قوے نشود، کار ما درست نخواهد شد. 💢و قوّت رابطہ ما با ولےّ امر(عج) هم در اصلاح نفس است. ❄️🌨☃🌨❄️
🔅 ✍ نور ایمان و ظلمت شیطان در مردم دنیا روز قیامت مشخص می‌شود 🔹اهل معرفتی را سؤال کردند: مردم در دنیا و آخرت به چه مانند؟ 🔸گفت: درنگ کنید تا بگویم. 🔹او سؤال‌کنندگان را در زمستان به باغی برد و گفت: کدام‌یک از شما می‌توانید به من نشان دهید کدام درخت خشک شده و کدام درخت تَر است؟ 🔸گفتند: نمی‌دانیم. 🔹گفت: مردم در دنیا مثال باغی در زمستان هستند که کسی از ظاهرشان نمی‌داند کدام‌یک دلشان به نور خدا زنده است و کدام یک مرده؟ 🔸اما چون بهار شود و حرارت خورشید بر زمین دمَد درختان خشک از درختان زنده آشکار شود. 🔹در روز قیامت است که مردم مشخص شوند کدام‌یک در دنیا به نور ایمان زنده بودند و کدام‌یک به ظلمت شیطان مرده بودند.
🔅 ✍️ با افشای راز خود، به خودتان خیانت نکنید 🔹روزی از روزها در جنگلی سرسبز روباهی درصدد شکار یک خارپشت بود. روباه از خارهای خارپشت می‌ترسید و نمی‌توانست به خارپشت نزدیک شود. 🔸خارپشت با کلاغ دوست بود. کلاغ هم به پوشش سخت خارپشت غبطه می‌خورد. 🔹روزی کلاغ به خارپشت گفت: پوشش تو بسیارخوب است؛ حتی روباه هم نمی‌تواند تو را صید کند. 🔸خارپشت با شنیدن تمجید کلاغ گفت: درسته، اما پوشش من نیز نقطه‌ضعفی دارد. 🔹هنگامی که بدنم را جمع می‌کنم، در شکم من یک سوراخ کوچک دیده می‌شود. اگر این سوراخ آسیب ببیند، تمام بدن من شروع به خارش خواهد کرد و قدرت دفاعی من کم خواهد شد. 🔸کلاغ با شنیدن سخنان خارپشت بسیار تعجب کرد و در اندیشه نقطه‌ضعف خارپشت بود. 🔹خارپشت سپس به کلاغ گفت: این راز را فقط به تو گفتم. باید آن را حفظ کنی، زیرا اگر روباه این راز را بداند، مرا شکار خواهد کرد. 🔸کلاغ سوگند خورد و گفت: راحت باش، تو دوست من هستی، چطور می‌توانم به تو خیانت کنم؟ 🔹چندی بعد کلاغ به چنگ روباه افتاد. 🔸زمانی که روباه می‌خواست کلاغ را بخورد، کلاغ به یاد خارپشت افتاد و به روباه گفت: شنیده‌ام که تو می‌خواهی مزه گوشت خارپشت را بچشی. اگر مرا آزاد کنی، راز خارپشت را به تو می‌گویم و تو می‌توانی خارپشت را بگیری. 🔹روباه با شنیدن حرف‌های کلاغ او را آزاد کرد. سپس کلاغ راز خارپشت را به روباه گفت و روباه توانست با دانستن این راز خارپشت بینوا را شکار کند. 🔸هنگامی که روباه خارپشت را در دهان گرفت، خارپشت با ناامیدی گفت: کلاغ، تو گفته بودی که راز من را حفظ می‌کنی؛ پس چرا به من خیانت کردی؟! 🔺این داستان خیانت کلاغ نیست، بلکه خارپشت با افشای راز خود در واقع به خودش خیانت کرد. 💦❄️⛄️❄️💦
🔅 ✍️ غروری بی‌جا 🔹یک روز گرم شاخه‌ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. به‌دنبال آن برگ‌های ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند. 🔸شاخه چندین‌بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد تا اینکه تمام برگ‌ها جدا شدند. شاخه از کارش بسیار لذت می‌برد. 🔹برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه محکم چسبیده بود و همچنان از افتادن مقاومت می‌کرد. 🔸در این حین باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت‌وگذار بود و به هر شاخه خشکی که می‌رسید آن را از بیخ جدا می‌کرد و با خود می‌برد. 🔹وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد، با دیدن تنها برگ آن از قطع‌کردنش صرف‌نظر کرد. 🔸بعد از رفتن باغبان، مشاجره بین شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندین‌بار خودش را تکاند. 🔹تا اینکه به‌ناچار برگ با تمام مقاومتی که از خود نشان می‌داد، از شاخه جدا شد و بر روی زمین قرار گرفت. 🔸باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد، بی‌درنگ با یک ضربه آن را از بیخ کند. 🔹شاخه بدون آنکه مجال اعتراض داشته باشد، بر روی زمین افتاد. 🔸ناگهان صدای برگ جوان را شنید که می‌گفت: اگرچه به خیالت زندگی ناچیزم در دست تو بود، ولی همین خیال واهی پرده‌ای بود بر چشمان واقع‌نگرت که فراموش کنی زندگی تو در دستان من بود.