واقعا احساس مادر نسبت به فرزند اصلا قابل توصیف نیست وماهاکه نمیتوانیم مادرباشیم اصلا درک نمیکنیم عظمت این احساس را....با یک چنین احساسی این مادر، هم تحمل میکند هجرت فرزند خودش رابه سویجبهههای جنگ
هم تحمل میکردهمیکندشهادت اورا،همافتخار
میکند.
"مقام معظم رهبری"
سالروز وفات ام الشهدای عاشورا مادر سقای دشت کربلا ع را به محضر همه مادران شهدا تسلیت عرض میکنیم
#روزتکریممادرانشهدا
#خاطره_شهید ♥️🎙
استاد و دوست ایشان شهیدسیدرضابطحایی بودند که در سامرا به همراه خانواده به شهادت رسیدند...🕊💔
او نقش موثرے در حالت عرفانی مصطفے داشت و مصطفے را برای ادامه تحصیل در نجف تشویق میکرد که البته میسر نشد.
بعد از آن رشته دانشگاهی در راستای رشته حوزه به هم گره خورد.
مصطفے در دانشگاه آزاد تهران مرکز در رشته ادیان و عرفان مشغول تحصیل شد. در خلال بحث دانشگاه بود که ماجرای سوریه رخ داد و ...
#شهید_مصطفے_صدرزاده
#شهید_سیدرضا_بطحایی ☆
12.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر #شھیداحمـد:
چون هجده سالہ بودم ڪہ مادر شدم و فاصلہے سنےام با #احمـد خیلے ڪم بود، رابطہے صمیمے و تنگاتنگے باهم داشتیم و بسیار بہ هم علاقہمند بودیم. #احمـد نہ تنہا فرزند کہ همبازے، سنگ صبور و همہے وجودم بود. همہے رازهایمان را بہ هم مےگفتیم. برایش خیلے اهمیت داشت ڪہ حال مرا بداند ڪہ خوشحالم یا ناراحت؛ بہ ڪوچڪترین جزئیات زندگےام اهمیت مےداد. در نوع رابطہام با #احمـد مبالغہ نمیڪنم، او بیشتر از همہ بہ من وابستہ بود.
کلیپے از #شهید_احمد_مشلب و مادرشون #سلام_بدرالدین🌿
بہ مناسب وفات #حضرت_امالبنین و روز تڪریم مادران شھدا🕊
#رفیقانہ✨
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
#کتاب_سید_ابراهیم قسمت ششم { آشنایی و ازدواج } همسر شهید: اولین باری که آقا مصطفی را دیدم مربو
#کتاب_سید_ابراهیم
قسمت هفتم
{ خادم الحسین }
مادر شهید:
منطقه ای که او برای راه انداختن هیئت انتخاب کرده بود، ساکنان مستضعف و محرومی داشت. من با تعجب پرسیدم:
چرا این محل را انتخاب کرده ای؟ گفت: آن ها سطح فرهنگی مذهبی پایینی دارند و هنر این است که پای اینطور افراد را به مجلس عزاداری اهل بیت (علیه السلام ) باز کنیم.
بعد ادامه داد که آن ها به لحاظ مالی هم در مضیقه هستند و اگر غذایی بدهیم تعدادی گرسنه و مستحق را سیر کرده ایم.
او تمام تلاش خود را می کرد که افرادی را جذب هیئت کند که از خدا و اهل بیت(علیه السلام ) فراری اند و عقیده داشت بچه های مذهبی را به مسجد و روضه بردن کار مؤثری نیست. مدتی که گذشت گفت: میخوام یک وعده غذای گرم به هیئت بدم. من گفتم : تو که نمیتونی از اون ها پول جمع کنی.
درآمدی هم که نداری؛ هر چی هم که داری خرج هیئت می کنی، از کجا میخوای هزینه غذا رو بدی؟ گفت: خدا بزرگ است و واقعا هم توکل زیادی به خدا داشت و همین توکلش باعث شد که هر هفته چهارشنبه ها هزینه شام هیئت از خانواده و فامیل جور میشد.
خودم هم آشپز هیئت شده بودم و برای آن ها شام درست می کردم .
برخی اوقات که واقعا چیزی نبود که با آن برایشان غذا بپزم، می گفتم:
این هفته شام نده. اما هرگز زیر بار نمیرفت و می گفت: هر طور شده باید شام رو بدیم. دیگر حساس و کنجکاو شده بودم که چرا این قدر برای شام دادن به بچه های هیئت اصرار دارد. لذا از او میخواستم
که علت پافشاریش را به من هم بگوید.
مصطفی گفت: اول این که با غذایی که میخورند مدیون و نمک گیر امام حسین (علیه السلام ) می شوند و دوم این که لقمه های حلال، آن ها را از ارتکاب به گناه و معصیت باز می دارد.
همین دیدگاه او باعث شدهبود،هیئت که با چهار نفر شروع شده و در محلی با زیربنای کمتر از ۵۰۰متر پا گرفته بود به جایی رسید که کوچه هم مملو از عزاداران می شد.
جالب این جا بود که همان محل کوچک را هم اجاره کرده بود و هزینه آن را از فامیل و دوستان می گرفتیم.
این اشتیاق را که می دیدم با همه توان کمکش می کردم و خوش حال بودم که با اعتقاد راسخ و باور قلبی،نمک امام حسین(علیه السلام ) را باعث هدایت افراد می دانست. همراهی من نیز او را دلگرم می کرد.بعد از شهادت هم در خواب به یکی از دوستانش گفته بود:
این جا در آشپزخانه امام حسین علیه السلام با مادرم غذا می پزیم. او ضمن عزاداری با بصیرت برای ابا عبدالله الحسین همیشه می گفت : کاش روز عاشورا در کربلا بودم و امام حسین را یاری می کردم. و این خواست قلبی مصطفی بود.
سال ۸۱ زمانی که حکومت صدام سقوط کرد و راه زیارت کربلا باز شد،برای زیارت راهی عراق شد. همان سال روز عاشورا در کربلا تروریست ها بمب گذاری کرده بودند و تعداد زیادی از عزاداران ایرانی و عراقی به شهادت رسیدند وقتی خبر را شنیدم با خود گفتم: نکند آنجا به شهادت رسیده باشد؛من دوست داشتم سرباز شهید باشد ،نه زائر شهید!
یکی از مؤثرترین فعالیت های مصطفی در طول عمر با برکت خود،ساخت مسجد امیرالمؤمنین بود .او برای ساخت این مسجد
شب های جمعه در گلزار بهشت رضوان شهریار و یا بهشت زهرا از مردم پول جمع میکرد.
گاهی برای صرفه جویی در هزینه ها به همراه بچه های مسجد کارگری می کردند تا پول کمتری برای کارگر بدهند.
یک روز از او پرسیدم: پول جمع کردن از مردم اذیتت نمیکنه.
لبخندی زد و گفت: مادر نمیدونی گدایی برای خدا چقدر لذت داره!
از همان زمان در حال خودسازی و مبارزه با نفس بود. این گدایی برای شکستن نفس،او را در سیر الی الله بسیار جلو انداخته بود .
الحق که عنوان خادم الحسین برازنده ی او بود.
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
السَّلامُعَلَيْكَیابقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نورُ اللهِ فی ظُلُماتِ الْاَرضِ
اَلسّلامُ عَلَیْکَیا مَولایَ یاصاحِبَالزَّمان
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فارسُالْحِجاز
اَلسَّلامُعَلَیْکَ یاخَلیفَةَ الرَّحمَنُویاشَریکَالْقُران
وَیااِمامَ الْاُنسِوَالْجان
برات وصل امضاء می شد ای کاش
گره از کار دل وا می شد ای کاش
برای دیدنت ای حضرت اشک
دو چشمانم چو دریا میشد ای کاش
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
چونکه صبح آمد و چشمم باز شد
قلب من با چشم شما همراز شد
غرق رحمت می شود آن روز که
صبحــش با یاد شما آغاز شد
نوشتند زائران کربلا،
و چه زود به مقصد رسیدند
#صبحتون_شهدایی 🌷
#یـــازیـــنــب_کـــبری
❣یـــازهــرا سـلام الله عـلـیها❣
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀
#دلتنگی_شهدایی💔
زِتَمـٰامبـودنےهـٰاتـوهَمیـنازآنمَـنبـٰاش
ڪهبہغیـࢪبـٰاتـوبـودَندِلَـمآࢪزونَـدآرَدシ..!
#شهید_مصطفی_صدرزاده