🎥 هلالی و پویانفر «سلام فرمانده» را با دهه نودی‌ها خواندند

#نماهنگ 📽 من مصطفی صدرزاده هستم (: یار هست ... من واقعا عاشقش بودم ... نمی تونم شبا بخوابم ... با چهره خونین ... هوای این روزای من (:💔 #شهید_مصطفی_صدرزاده

با همین دستای کوچیکم برات دعا میکنم...🕊🤲🏻 #سلام_فرمانده #سربازان_مهدی

#خاطرات_شهید °•| مراسم عروسی ما ، به خواست خودمان نیمه شعبان در مسجد برگزار شد و من حجاب کامل داشتم . °•| جالب است برایتان بگویم وقتی فیلمبردار آمد داخل از من پرسید چه آرزویی داری ؟ °•| می دانستم رضا دوست دارد شهید شود چون بارها گفته بود ، من هم در جواب فیلمبردار گفتم : انشاء الله عاقبت ما ختم به شهادت شود . °•| من رضا را خیلی دوست داشتم ، فکر می کنم عشق ما خیلی خاص بود . بعد از رضا پرسید : شما چه آرزویی دارید ؟ گفت : همین که خانم گفت . راوی همسر شهید

✍ دستنوشته‌شهید؛ معبود من تو خود می‌دانی در این شب‌ها و روزهای ظلمانی زندگی در دنیا، دیگر هیچ آرزویی جز وصال به تو با شهادت برایم باقی نمانده...!😔 🍃شهید مدافع امنیت ، سرباز گمنام امام زمان (عج) #شهیدحسن‌عشوری❤️

‍ ‍ لباس ســبــز و مقدس پــاســدارے بے نــهایـت برازنده اش بــود.آرزو داشتـم یک بار بــاهمین لباس به خانه بیاید و یک دل ســیــر تماشایش ڪنم.اما بنا به دلایلے غیرممڪن بود. هرسـال در جــوار گلستان شــهداے نـجف آبــاد مانورے برگزار میشد.در آن قسمت اتوبوس هاے شــهرے تــردد نداشتند. به عشــق دیدنش چــند ڪیلومترے را مـیدویدم تــا سریعتر بــه جایگاه برسم و فــقــط بــراے چـند لحظه توے لبـاس پاسدارے نگاهش ڪنم.اینقـدر ابـهت و وقــار داشت ڪه از ســر شوق اشـک مے ریـختـم. یک روز به من گفت خانم جــان ،این درجــه ها روے شـونه مــن سنگینے مـیڪنه.من بایــد برم ســوریــه و تـڪلیفمو انـجـام بـدم.چــون بر مــن واجب هسـت.اما قــول میـدم وقتے بــرگشتم بــاهمـین لباس بیام خـونه و تــو یه دل سـیر تمـاشایـم ڪنے. او رفت و حسرت دوباره دیدنش در آن لباس را بر دلم نشاند.... 🖋همسر شهید علیرضا نوری ‍

🎥 مگه شهید میمیره..... 💠 استوری‌مزین به تمثـال طراحی شده #شهید_صیاد_خدایی ؛ باکلام‌شهیدسلیمانی