مال و جمال، یا کمال؟ کدام انگیزه؟
اگر چنانچه کسی به خاطر مال و جمال ازدواج کند، طبق روایت ممکن است خدای متعال مال و جمال را به او بدهد و ممکن هم هست که ندهد. اما اگر چنانچه برای تقوا و عفاف قدم بگذارد و ازدواج بکند، خدای متعال به او مال هم خواهد داد، جمال هم خواهد داد. ممکن است کسی بگوید جمال که اعطا کردنی نیست؛ یک کسی یا جمال دارد یا ندارد! معنایش این است که چون جمال در چشم شما و در دل شما و در نگاه شماست، اگر انسان کسی را که خیلی جمیل هم نباشد، دوست داشت او را جمیل میبیند. وقتی کسی را دوست نداشت هر چقدر هم جمیل باشد به نظر او جمیل نمیآید.
@seyyedebrahim
هیچ وقت شده بود که با هم درباره انتظارو امام زمان(عج) و مسائل مهدوی کاملا جدی صحبت کنید و شهید بیضایی نظرات اش را در این باره بیان کند؟
بله؛ آقا محمودرضا تازه ازدواج کرده بود که به منزل اش رفتیم. محمودرضا مشغول مطالعه کتابی درباره تئوری های صهیونیست و دیدگاه آنها نسبت به شیعه بود. مباحثی پیش آمد و با هم گپ و گفتی داشتیم. موضوع بحث مان سدی بود که در خوزستان ساخته شده بود و اشکال علمی داشت.
آن موقع تنها باری بود که محمودرضا خیلی جدی موضوع انتظار را مطرح کرد و به من تذکر جدی داد که در شعرها و مطالبی که برای حضرت حجت(عج) می نویسی دقت کن که چه معنا و مفهومی را به مخاطب القاء می کنی! دقت کن چیزی که می گویی درست و دقیق باشد. در حین صحبت هایش خیلی جدی به من گفت: «بیشتر دقت کن امام زمان(عج) از ما انتظار دیگری دارند.»
@seyyedebrahim
وقتی پیکر #شهید_روح_الله_قربانی را آوردند، مادر شهید رسول #خلیلی میدانست روح الله مادر ندارد درخواست کرد تا #مزارشان نزدیک هم باشد تا برای هر دو گریه و #مادری کند.
📎مادرانه
@seyyedebrahim
عید قربان شده و در عوض قربانی
ما به قربان تو رفتیم اباعبدالله
"و فدیناه بذبح عظیم"
بخشی از کتاب اسم تو مصطفی است🌷
امیدوار بودم پای بخیه خورده و گج گرفته تو را برای من نگه دارد، اما یک باره غیب شدی. طبق معمول علی ماند و حوضش. رفتم در در خانه یکی از دوستانت که با هم خیلی رفیق بودید. از مادرش سراغش را که گرفتم، گفت: نیست با مصطفی صدرزاده رفته.
- رفتن عراق و از آن جا می رن سوریه.
با گریه رفتم خانه پدرت. در زدم، پدرت در را باز کرد. سر و صدا بود و پیدا بود مهمان زیادی دارند. تعارف کرد، بالا نرفتم. رفتم به اتاق خوابی که جلوی در ورودی بود. نشستم لب تخت و زدم زیر گریه: باز مصطفی گذاشت رفت، حالا چی کار کنم؟
حیرت زده نگاهم کرد.
- دفعه قبل دلم خوش بود توی آشپز خونه س حالا چی؟
مادرت آمد: سمیه جان مطمئن باش او
هم دلتنگ زن و بچشه، مطمئن باش حالش خوب نیست!
#ادامه- دارد
@seyyedebrahim
با تبسم های گرمت
روز من آغاز شد
صبح آمد
خنده ات جاریست
لبخندت بخیر
ای شهید🌼
@seyyedebrahim
اگر یڪ روز فڪر شهادت از ذهنت دور شد و آن را فـرامـوش ڪردی ، حتما فــرداے آن روز را روزه بگیر.
شهيد مدافع حرم
🌹مصطفی صـدرزاده🌹🌹
@seyyedebrahim
سہ شنبہ: نـاهار :باقـر العلـوم؛ امام مــحمد باقـر ( درود خدا بـر او بـاد )
شـام: شیخ الائمہ؛ امـام صادق ( درود خـدا بـر او بـاد)
@seyyedebrahim
#شهیدانه
🍃 🍂 🍃 🍂 🍃 🍂 🍂 🍃
از شهدا بیاموزیم:
#شهید_سجاد_طاهرنیا
نمازشب را
#ابراهیم_هادی
پهلوانی را ..
#حاج_همت
اخلاص را ...
#باکری_ها
گمنامی را .
#علی_خلیلی
امر به معروف را ...
#مجید_بقایی
فداکاری را ..
#حاجی_برونسی
توسل را ..
#مهدی_زین_الدین
سادگی را ..
#سعید_طوقانی
جوانمردی و خوشرویی را ...
#حسین_همدانى
خسته نشدن و تواضع را .
#عباس_بابایی
دوری از گناه را ...
#صیاد_شیرازی
نماز اول وقت را ..
از شهدا عشق و ایمان را آموختم ...
بااین همه نمیدانم چرا، موقع عمل که میرسد، وامانده ام !!!
در اردوگاه سربازان مهدی (عج) بی حوصلگی و نا امیدی راه ندارد...
خدایا همانند شهدا مرا #مومن #مجاهد #انقلابی بخواه
@seyyedebrahim
ناامید از در رحمت به کجا باید رفت؟
یا رب از هرچه خطا رفت هزار استغفار ...!
[سعدی]
#جنگ_نرم یعنے :↓
ڪار به جایے مےرسد ڪه
نمڪ نشناس ها
به جاے #غدیر
#عاشورا را عید مےگیرند...{💔😔}
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج💔
🍃 |🌸°·.
آیا انتظار شهادت آقا محمودرضا را داشتید؟
محمودرضا هرگز دنبال این نبود که شهید شود بلکه همه تلاش اش این بود که کارآمد و موثر باشد. یک بار همین (اوایل دی ماه) بود محمودرضا تازه از سوریه بازگشته بود، من برای خواندن شعر به محفلی دعوت بودم و محمودرضا هم به خاطر من آمد، بعد از مراسم از من پرسید: «مادرت هم اینجا است؟» گفتم: بله، گفت: صدایش کن، کارش دارم» من بعد از کمی شوخی و سر به سر گذاشتن محمودرضا، مادر را صدا کردم. محمودرضا بعد از سلام و احوالپرسی به مادرم گفت: «خانم سادات من را دعا کن» (مادر من از سادات هستند و معمولا دوستان ایشان را خانم سادات صدا می زدند) مادرم هم فقط یک جمله به محمودرضا گفت: «عاقبت بخیر بشی».
از این ماجرا گذشت تا زمانی که محمودرضا دوباره عازم سوریه شد، ان روز قبل از پرواز با من تماس گرفت و بعد از صحبت با حال خاصی گفت: «خانم سادات برای من دعا کرده که عاقبت بخیر شوم» و عاقبت بخیر هم شد.
@seyyedebrahim
وصیت شهید محمودرضا بیضایی درباره امام زمان
درباره جمله خاص ایشان که گفته بود: «شیعه به دنیا آمدیم تا در امر ظهور موثر باشیم» چه احساس و نظری دارید؟
محمودرضا خیلی به خانواده شهدا احترام می گذاشت، به شهید حسن باقری ارادت خاصی داشت و می گفت: «امام زمان(عج) امروز سرباز باهوش و پای کار می خواهند؛ آدمی که شجاع و مرد میدان باشد.» می گفت: «بأبی انت و امی الان برای امام زمان(عج) لازم است. الان باید نسبت به امام مان این جمله را بگوییم و اینگونه باشیم برای حضرت(عج)». سفارش می کرد که در شعرهایت اینها را بگو.
@seyyedebrahim
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
🍃 بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃
#ۺـہـود_عـۺق❣✌️🏻
حجره جدیدمان در دانشگاه مطهری را تازه تمیز کرده بودیم.
خسته و کوفته سر سفره ناهار🍛 نشسته بودیم که ناگهان در🚪 باز شد. #محمدرضا بود.
اصرار کرد که بیرون برویم، چون کفشهای بندی👟 پایش بود.
به زور ما را از پای سفره به بیرون کشاند تا چند عکس📷 یادگاری بگیریم.
آن لحظه آخرین دیدار ما بود. خداحافظی کرد و رفت.
#نقل_شده_از_دوست_شهید🌸
#ابـــووصــال ✨
🍃🏞 @seyyedebrahim
بخشی از کتاب اسم تو مصطفی است🌷
از آن جا که آمدم، تا فردای آن روز کلافه بودم تا زنگ زدی: عزیز من حالش چطوره؟
- اگه این زبون نداشتی که کلاغه می بردت، حالا کجایی؟
- نجف.
- پیش کی؟
- سید.
او یکی از دوستانت بود.
- غذات؟ جات؟دوستات؟
- خیالت راحت همه چی عالیه.
- یعنی الان خونه سیدی.
- نه بابا رو به روی حرم امیر المومنینم.
- بازم تک خوری آقا مصطفی؟ من رو گذاشتی و خودت عیدغدیر تنهایی رفتی نجف؟ چطور دلت اومد؟
- به خدا همه ش به فکرتم، برات کلی هم دعا می کنم!
@seyyedebrahim