eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
743 دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
65 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
از برای تقویت بُعد معنویت استفاده کنید. ماه رجب، شعبان و رمضان، بهار معنویت است؛ شما هم در بهار عمر قرار دارید؛ از این بهار معنویت استفاده کنید با: [یاد و ذکر خدا، استفاده از دعاها، تلاوت قرآن، نماز اول وقت، پرهیز از گناه و اخلاق نیک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️شهید حجت الله رحیمی❤️ ✅ ✅ ☀️ ☀️
🌸امروز روز شهید حجت الله رحیمی است🌸 ⏳زندگی نامه این شهید 🏞عکس و والپیپر این شهید 📄فرازی از وصیت نامه این شهید 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
❤️شهید حجت الله رحیمی❤️ ✅ ✅ ☀️ ☀️
❤️حجت الله رحیمی متولد ۱۳۶۸/۱۲/۲۴ در شهرستان باغملک دیده به جهان گشود و در سن ۹ سالگی به عضویت پایگاه مقاومت بسیج سیدالشهدا باغملک درآمد. وی از سال ۱۳۸۰در سطح مساجد و هیأت‌های شهرستان مداحی می‌کرد و در سال ۱۳۸۵ هیأت خانگی نورالائمه را با هدف گسترش فرهنگ معنوی اهل بیت عصمت و طهارت راه اندازی نمود. همزمان با راه اندازی این هیأت، چند سالی بود که در منطقه جنوب فعالیّت داشت. وی دانشجوی رشته کامپیوتر بوده و در سال ۱۳۹۰به عنوان فرمانده‌ی پایگاه بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی باغملک انتخاب شد.❤️ @seyyedebrahim
💚شهید حجت الله رحیمی بسیار به نماز اول وقت مداومت داشت و ایشان در اقامه‌ی نماز اول وقت، شهره‌ی خاص و عام بود. ایشان علاقه و تعصّب خاصّی نسبت به حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) داشت و در هر کاری از این بانوی کریمه مدد می‌جوست و ذکر یا زهرا (سلام اللّه علیها) را همیشه بر لب داشت. شهید عزیز، شیفته‌ و دل‌باخته‌ی‌ قدوم مقام معظم رهبری بودند و همیشه نگران حالات حضرت آقا بوده و به همین دلیل می‌توان او را به حق، از جوانان نسل سوم انقلاب نامید.💚 @seyyedebrahim
نوشته‌ی شهید حجت اللّه رحیمی درباره‌ی امام زمان ارواحنا فداه 💜احتیاجی نیست، بری جمکران، آقا رو ببینی، آقا میاد پیشت. اگه نمی‌تونیم اینطوری باشیم، حداقل بیایم سفیرهای خوبی برای امام زمان (عج اللّه تعالی فرجه الشریف) باشیم . ماها امام زمانمون رو قدّ رفیقمونم دوست نداریم، خیلی بدیم!!! اگه دوستت بهت بگه به خاطر من فلان کار و نکن، یا نزدیک ترین کست بگه مثلاً زنت. زودی می‌خوایم خودمونو تو دلش جا کنیم، می‌خوایم شیرین کنیم، جلوه کنیم، زودی می‌گیم به خاطر تو این کار رو نمی کنم!!!...💜
💛بیاید جان ابالفضل علیه السّلام، سفیرهای خوب و با وفایی برای امام زمانمون که تولّدش نزدیکه باشیم. به خودش قسم آقا کشته، مرده‌ی این چراغونی‌های توی خیابون ما نیست. هر چند کار پسندیده ای است از جانب ما، امّا آقا بیشتر با این کارهامون دلش می‌سوزه و می‌گیره. شاید بگه آخه تو که آنقدر ما رو دوست داری حیف نیست ... حجت اللّه رحیمی از ویژگی‌‌های اخلاقی و شخصیّت معنوی خاصّی برخوردار بود و رعایت ادب، حفظ حرمت دوستان و گفتن یا زهرا و یا علی در ابتدا و انتهای مکالمات تلفنی‌اش به جای سلام و خداحافظی مشهود بود. او بسیار انسانی محجوب، صبور و مهربان بود و در فضای خانواده، یک الگو برای دیگر فرزندان بود و ایشان همیشه با لبخندی ملیح و زیبایی که بر لب داشت و با ظاهری دل‌نشین و باطنی پاک به پدر و مادر خود احترام می‌گذاشت و دست پدر و مادر خود را با عشقی فراوان می‌بوسید.💛
🧡شهید رحیمی در حالی‌که تنها ۶ روز تا تولّد ۲۲ سالگی‌اش باقی مانده بود در ساعت ۷:۴۵ صبح مورخه ۱۳۹۰/۱۲/۱۸در خرمشهر مقابل پادگان دژ زمانی که مشغول هدایت اتوبوس کاروان راهیان نور بسیج دانشجویی استان لرستان به سمت یادمان عملیات والفجر ۸ در منطقه‌ی اروند کنار آبادان بود، بر اثر برخورد یکی از اتوبوس‌های راهیان نور به وی از ناحیه‌ی پهلو مانند مادرش حضرت زهرا و کبود شدن صورت، دعوت حق را لبیک گفت و به فوز شهادت نائل آمد.🧡 @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️خدایا ! ارشادم کن که بی انصافی نکنم ؛ زیرا کسی که انصاف ندارد ، شرف ندارد. خدایا ! معرفتمان ده که بس بی معرفتیم. صبرمان ده که بسیار عجولیم. بصیرتمان ده که ببینیم انچه نادیدنی است. کورمان کن که نبایسته‌ها را نبینیم و جز تو منظر نظر نباشد. بینشی عطا کن که اهل ثمر شویم. و فکری ببخش تا به عظمتت پی ببریم و معرفتی یابیم. دستی ببخش تا دستگیر باشد ، و جز تو به سوی کسی دراز نشود. قدمی عطا کن که در راه تو بپیماید. و قدرتی که در خدمت تو باشد. پیامبر گرامی اسلام: هر کس صادقانه آرزوی شهادت کند ، خداوند به او ثواب آن را عطا خواهد کرد ، هر چند به شهادت نرسد. راه کاروان عشق از میان تاریخ می‌گذرد و هر کس در هر زمان بدین صلا، لبیک گوید از ملازمان کاروان کربلاست. تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو ببین باقی است روی لحظه هایم رد پای تو❤️ @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نردبانی تا آغوش خدا.mp3
5.95M
💫 چنددقیقه‌‌ی خوشمزه ؛ از ذکر " أستغفرالله و أتوب إلیه " [ هرچه این ذکر را بیشتر بشناسی، پله‌های بیشتری از این نردبان، را بالا خواهی رفت. ] @seyyedebrahim
عراقچی: حق با رهبر انقلاب بود! هشت سال مملکت رو به فنا دادید؛ نان شب مردم رو به برجام گره زدید؛ به مردم در مورد توافق دروغ گفتید؛ تا میتونستید چهره حکومت آمریکا رو تطهیر کردید؛ تا می‌تونستید به آمریکا امتیاز دادید؛ کلی اطلاعات محرمانه در اختیار دشمن قرار دادید؛ هزارتا کثافت کاری که ما ازش خبر نداریم هم روی این خیانتها بگزارید، تازه الان اومدن میگن حق با رهبره! بله، دولتی که به حرف رهبر گوش نده و راه غلط رو بره آخرش مجبور به اعترافه! اما چه سود!؟ روحانی میگه مارو حلال کنید، عراقچی میگه حق با رهبر بود! من شخصا به خاطر ثانیه به ثانیه عمرم در این هشت سال از شما نمی‌گذرم سالهایی که می‌توانست بهترین سالهای جوانی من باشه ولی به تلخ ترین سالهای عمرم تبدیل شد وعده دیدار ما محکمه عدل الهی
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
#کتاب_دختر_شینا🌹🍃 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌷🕊 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌹🍃
🌹🍃 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌷🕊 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌹🍃 :بانو بهناز ضرابی.. فصل پانزدهم ..( قسمت سوم)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 آقا شمس الله از توی هال صدایم زد زیر شیر ظرف شویی صورتم را شستم و با چادر آن را خشک کردم. چند تا چای ریختم و آمدم توی هال. آقا شمس الله کنار مادر شوهرم نشسته و به تلویزیون خیره شده بود تا مرا دید گفت: می خواهم بروم قایش سری به دوست و آشنا بزنم شما نمی آیید؟! می دانستم نقشه است به همین خاطر زود گفتم: چه خوب خیلی وقته دلم میخواهد سری به حاج آقایم بزنم دلم برای شینا یک ذره شده مخصوصا از وقتی سکته کرده خیلی کم طاقت شده می گویند بهانه ما را زیاد می گیرد. می آیم یکی دو روز می مانم و بر می گردم. بعد تند تند مشغول جمع کردن لباس های بچه ها شدم ساکم را بستم یک دست لباس مشکی هم برداشتم و گفتم: آماده ام. توی ماشین و بین راه همه اش به فکر صدیقه بودم. نمی دانستم چطور باید توی چشم هایش نگاه کنم. دلم برای بچه هایش می سوخت. از طرفی هم نمی توانستم پیش مادر شوهرم چیزی بگویم این غصه ها را که توی خودم می ریختم.می خواستم خفه شوم. به قایشکه رسیدیم دیدم اوضاع مثل همیشه نیست انگار همه خبر داربودند جز ما به در و دیوار پارچه های سیاه زده بودند مادر شوهرم بنده خدا با دیدن آن ها هول شده بود و پشت سر هم می پرسید: چی شده بچه ها طوری شده اند؟! جلوی خانه مادر شوهرم که رسیدیم ته دلم خالی شد در خانه باز بود و مردهای سیاه پوش می آمدند و می رفتند بنده خدا مادر شوهرم دیگه دستگیرش شده بود اتفاقی افتاده. دلداری اش می دادم و می گفتم: طوری نشده شاید کسی از فامیل فوت کرده همین طور که توی حیاط رسیدیم صدیقه که انگار خیلی وقت بود منتظرمان بود به طرفمان دوید خودش را توی بغلم انداخت و شروع کرد به گریه کردن. زار میزد و می گفت: قدم جان حالا من و سمیه و لیلا را چطور بزرگ کنم؟ سمیه دو ساله بود هم سن سمیه من. ایستاده بود کنار ما و بهت زده مادرش را نگاه می کرد لیلا تازه شش ماهش تمام شده بود مادر شوهرم که دیگر ماجرا را فهمیده بود همان جلوی در از حال رفت کمی بعد انگار همه روستا خبر دار شدند توی حیاط جای سوزن انداختن نبود زن ها به مادر شوهرم تسلیت می گفتند پا به پایش گریه می کردند و سعی می کردند دلداری اش بدهند. فردای آن روز نزدیک های ظهر بود که چند تا بچه از توی حیاط فریاد زدند: آقا صمد آمد. آقا صمد آمد. خانه پر از مهمان بود دویدیم توی حیاط صمد آمده بود با چه وضعیتی لاغر و ضعیف با موهای ژولیده و صورتی سیاه و رنجور. دلم نیامد جلوی صدیقه با صمد سلام و احوال پرسی کنم یا جلو بروم و چیزی بگویم خودم را پشت چند نفر قایم کردم چادرم را روی صورتم کشیدم و گریه کردم. صدیقه دودید طرف صمد گریه می کرد و با التماس می گفت: آقا صمد ستار کجاست؟ آقا صمد داداشت کو؟! صمد نشست کنار باغچه دستش روی صورتش گذاشت انگار طاقتش تمام شده بود های های گریه می کرد دلم برایش سوخت. صدیقه ضجه میزد و التماس می کرد: آقا صمد مگر تو فرمانده ستار نبودی من جواب بچه هایش را چی بدهم؟! می گویند عمو چرا مواظب بابامان نبودی؟! جمعیتی که توی حیاط ایستاده بودند با حرف های صدیقه با گریه افتادند صدیقه بچه هایش را صدا زد و گفت: سمیه!لیلا بیایید عمو صمد آمده باباتان را آورده دلم برای صمد سوخت می دانستم صمد تحمل این حرف ها و این هم غم و غصه را ندارد. طاقت نیاوردم دویدم توی اتاق و با صدای بلند گریه کردم برای صمد ناراحت بودم دلم برایش می سوخت غم بچه های صدیقه را می خوردم دلم برای صدیقه می سوخت صمد خیلی تنها شده بود صدای گریه مردم از توی حیاط می آمد از پشت پنجره به بیرون نگاه کردم صمد هنوز کنار باغچه نشسته بود دلم می خواست بروم کنارش بنشینم و دلداری اش بدهم می دانستم از هر وقت دیگر تنهاتر است چرا هیچ کس به فکر صمد نبود. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
💔 ﺩلم ﻫـــﻮﺍﯼِ تو را دارد . . . ﺧــﺪﺍ ﮐﻨﺪ ﺭﺍﺳـــﺖ ﺑﺎﺷﺪ که می گویند . . . "ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺭﺩ " 🙂♥️ @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[ 🌅‌ ] صبح زمانیست ڪه شما بیداࢪ میےشوید🌱 سـاعت من🕐 بہ ‌وقتِ چشمان شما تنظیم است😇
💔 صبح یعنی لب هر پنجره‌ی رو به زمان تو بتابی و به من خنده تعارف بکنی ❤️
❣ 🔹گلایه ام ز دلی♥️ هست 🔸که بی_تو مضطر نیست 🔹و چشم بی هنری که 🔸بدون تو تــر نیست 🔹گلایه ام ز محبین مدعی چون من که بازیادی ما، غربت تو کم نیست 🔹هزار داد زدیم حب تو💖 را به پیش تیغ ولی یک خبر ز حنجر نیست 🔹عجیب نیست چرا پشت پرده ای آقا ز دشمنان چه بنالی چو دوست یاور نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸امروز روز شهید احمد مشلب (شهید بی ام وه سوار است🌸 ⏳زندگی نامه این شهید 🏞عکس و والپیپر این شهید 📄فرازی از وصیت نامه این شهید 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا