eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
767 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
66 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز ... روز ساقی کربلا‌‌... روز شرمندگی ... روز اشک های خالی... روز دستان افتاده بر ..‌‌.. روز ناامیدی شیر امیر عالم‌‌‌... روز روضه و بی کسی... در این روز شیرمردی از جنس آسمان به اقتدا میکند و در راه دفاع از خواهر او جانش را گرو میگذارد تا نگذارد باز به زینبِ عباس جسارت شود...😭😭 روزی که میرفت همه میدانستند قرار است روز حضرت برای خودش او را گلچین کند... هنوز فریاد های دلیرانه *نحن شیعه علی ابن ابیطالب*او که دل دشمن را میلرزاند در سراسر شهر شنیده میشود.... امسال روز زمینی او و روز تولد اش باهم یکی شده است و هردوی آن روز تاسوعاست.... همان نشانی که خودش میخواست‌.... از شیعه بودن فقط اسم آن را یدک نکشید، را گرو گذاشت تا مهدی بدون یاور نماند.... تمام تلاشش را کرد تا امام زمانش شود تا عمه امامش شود.‌‌ جانش را وسط گذاشت تا به همگان نشان دهد علی راه عاشقی را مثل عباس طی میکند... میگذر و با خونش راه عاشقی اش را رنگین میکند این شیر مرد شهید زاده است شهیدی که جانباز فتنه ۸۸ بود و آن جا با تمام قوت به میدان آمد تا خطی بر امنیت اسلامی اش نیفتد،با تمام وجود پای امر ولی اش ایستاد و در آخر هم با شهامت در راه دفاع از حرم در روز تاسوعا و با اقتدا به علمدار کربلا به خیل عظیم پیوست... 💠راهش تا ابد پر رهرو باد💠 @seyyedebrahim
ستاره ای از ... 🍃🌸دلداده بود از همان روزهایی که در با تمامِ جان در مقابل دشمن می‌ایستاد... تمام روزهایی که جان بر کف ، جبهه شد. از بود و دلداده به حضرت به قول خودش" ایشان بود که شهید نمی‌شد" چه می‌شود که روزی آنقدر مقرب می‌شوی که هم رضایت به رفتنت نمی‌دهند؟! پرواز تلاطم قلبش را بیشتر کرد و مصطفی بود که در پی یافتن راهی برای رسیدن به او، چندین بار در هفته مسیر به تهران و بالعکس را می‌پیمود...تا شاید موانعِ سفرش برطرف شود. مسعود را دوست داشت،خیلی زیاد...جوانِ خواهرش بود و حالا او را تقدیم ساحتِ کرده بودند. مرد بود و دلسوخته از جاماندن و به قول پسرش# میثم، "اینها هستند.مرد در خانه نشستن نیستند و وقتی ببینند و در خطر است، حتما رزم‌آوری خودشان را نشان می‌دهند." 🍃🌸در آخرین شیفت خادمی‌اش، وقتی از حرم خارج می‌شد، درخشانش اولین چیزی بود که نگاه را خیره می‌کرد. به گفت " اینبار که بروم،حتما می‌شوم" . 🍃🌸از خانم خواسته بود او را به عمه جانشان ببخشند.. اورا به امانت دهند تا در آنجا عشق‌بازی کند و حضرت کریمه... اصلا مگر می‌شود از کریم چیزی بخواهی و دست خالی بازگردی؟ ،میعادگاهِ او و رفقایی شد که بالِ پروازشان بر فرازِ آسمانها باز بود و مصطفی با رسیدن به آنها آرام گرفت.😓 به راستی که تولدِ حقیقی است... . . ✍️نویسنده : به‌مناسبت سالروز شهادت