دل بسته ام مرا زسر خویش وا مکن
از من مرا جدا کن و از خود جدا مکن
هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر
گویم گرفته ای زعنایت رها مکن
در من اگر سعادت ترک خطا نبود
در تو کرامت است تو ترک عطا مکن
خواهی اگر زلطف بمن اعتنا کنی
دیگر به کثرت گنهم اعتنا مکن
نزد کریم فرق ندارند خوب و بد
یکجا قبول کن همگان را سوا مکن
از ازل در غمت عزادارم
روسیاهم، ولی تو را دارم،
تا که دور سر تو میگردم
با ملائک برو بیا دارم،
تا نفس دارم از تو میخوانم
تا که در حنجره صدا دارم،
در هر خانه را نخواهم زد
من به ارباب خود وفا دارم،
تو فراوان شبیه من داری
من ولی مثل تو کجا دارم؟
از دلم خوب باخبر هستی
شوق دیدار کربلا دارم،