دل بسته ام مرا زسر خویش وا مکن
از من مرا جدا کن و از خود جدا مکن
هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر
گویم گرفته ای زعنایت رها مکن
در من اگر سعادت ترک خطا نبود
در تو کرامت است تو ترک عطا مکن
خواهی اگر زلطف بمن اعتنا کنی
دیگر به کثرت گنهم اعتنا مکن
نزد کریم فرق ندارند خوب و بد
یکجا قبول کن همگان را سوا مکن
از ازل در غمت عزادارم
روسیاهم، ولی تو را دارم،
تا که دور سر تو میگردم
با ملائک برو بیا دارم،
تا نفس دارم از تو میخوانم
تا که در حنجره صدا دارم،
در هر خانه را نخواهم زد
من به ارباب خود وفا دارم،
تو فراوان شبیه من داری
من ولی مثل تو کجا دارم؟
از دلم خوب باخبر هستی
شوق دیدار کربلا دارم،
دردمندم به من دوا بدهید
بیبهایم به من بـها بدهید
بال پرواز من شکسته شده
میشود که مرا شفا بدهید
قدم قدم داره دلم میزنه فریاد
با چشم گریون جلوی پنجره فولاد
خدا میدونه از خودم هیچی ندارم
هرچی که دارمو امام رضا بهم داد
خوبی هاتو نمیبرم از یاد
به آبروی پنجره فولاد
کربلا چشمم به حرم افتاد
گفتم امام رضا خونه ات آباد