eitaa logo
شهید عباس دانِشگَر ♡
670 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
112 فایل
♦️شهید مدافع حرم عباس دانشگر سردار اباذری: شهید عباس دانشگر نمونه بارز یک جوان مومن انقلابی بود👌🏻♥️ #نشر مطالب کانال باعث زنده نگهداشتن یاد شهدا می شود فوروارد زیباتره♡ ¹³⁹⁸.⁹.²⁴ (: ✨🎈
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یعنے: خدا‌با‌اینڪہ‌این همہ‌گناه‌ڪردیم‌بازم مثـلہ‌همیشہ، انقدر‌آبرومون‌رو‌حفظ‌ڪرد ڪہ‌همہ‌بهمون‌میگن 🌿
📖خاطره عباس در دوره تک‌تیراندازی که برای مربیان دوره جنگ‌افزار گذاشته بودند شرکت کرد. سلاح قناصه را بیش‌تر با من کار می‌کرد. در این دوره خوب ظاهر شده بود و توانمندی‌اش را نشان داده بود. می‌خواست که یاد بگیرد و یاد می‌گرفت؛ خوب هم یاد می‌گرفت. در یاد گرفتن استفاده از سلاح‌ها، از مرتبه فعال بودن گذشته بود و در مرتبه بسيار فعال بود! خودش به ما برنامه می‌داد. می‌گفت حاج‌رضا بیا فلان سلاح رو یادم بده. حالا که عباس شهید شده می‌شود گفت که حتی گاهی خودش سلاح و مهمات می‌آورد تا کاربرد سلاح‌ها را یاد بگیرد. از اساتید مختلف برای آموزش سلاح‌ها دعوت می‌کرد. ذهن فعالی داشت. شجاعت یادگیری هم در وجودش بود. از چیزهایی که بلد نبود نمی‌ترسید، به سمتشان می‌رفت و یادشان می‌گرفت. هرچیزی را که احساس می‌کرد اطلاع کمی درباره آن دارد، می‌پرسید. 🖊سرهنگ پاسدار رضا حاجی بیگلو- همکار شهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖خاطره پرجنب و جوش بود و دوست داشت در همه زمینه‌ها یاد بگیرد و رشد کند. من شب‌ها با یکی از همرزمان به شناسایی می‌رفتم. عباس فرمانده گروهان بود اما دوست نداشت لحظه‌ای بیکار بماند. از من می‌خواست او را همراه خود به شناسایی ببرم. من هر بار با بهانه‌ای شانه خالی می‌کردم! می‌شناختمش، اگر می‌آمد، آرام نمی‌گرفت. می‌رفت جلو و درگیر می‌شد. ترس در چهره عباس دیده نمی‌شد. 🖊عباس رحمانیان-همرزم شهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌼🍃🌷🍃🌸🍃🌹🍃🌼 📖خاطره ۲۵ خرداد ۹۵ مصادف با هشتم ماه مبارک رمضان بود. هوا بسیار گرم بود. دلم می‌خواست در مراسم تشییع پیکر عباس شرکت کنم اما گرمای هوا مانعم ‌شد. بعد از مراسم، وقتی خبر حضور گسترده مردم را شنیدم، حسرت خوردم از این که توفیق حضور در این مراسم را پیدا نکردم. با خودم می‌گفتم کاش گرما را تحمل می‌کردم و می‌رفتم... این حسرت در تمام طول روز با من بود تا این که شب، در خواب دیدم که به امامزاده علی اشرف(ع) مشرف شده‌ام. حرم امامزاده سراسر نور بود و از مزار عباس، نوری به آسمان می‌رفت. به جای ساختمان حرم و شبستان‌ها، قصری بنا کرده بودند. من، غرق در تماشای این زیبایی‌ها، کنار مزار عباس نشستم و شروع کردم به خواندن آیه‌الکرسی. دیدم دو نفر با چهره‌های نورانی سمت راست و چپ مزار عباس نشسته‌اند. 🖊خانم مرتضی‌نژاد- نمازگزار مسجدالزهراء ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌