#خنده_حلال 😂
●توی سنگر هر کس مسئول کاری بود.
یک بار خمپاره ای آمد و خورد کنار سنگر ... به خودمان که آمدیم ، دیدیم رسول پای راستش را با چفیه بسته است.
●نمیتوانست درست راه برود . از آن به بعد کارهای رسول را هم بقیه بچه ها انجام دادند ..
●کم کم بچه ها به رسول شک کردند ، یک شب چفیه را از پای راستش باز کردند و بستند به پای چپش .
صبح بلند شد ، راه افتاد ، پای چپش لنگید !
سنگر از خنده بچه ها رفت روی هوا !!
تا میخورد زدنش و مجبورش کردن تا یه هفته کارای سنگر رو انجام بده . 😂😂😂
●خیلی شوخ بود ، همیشه به بچه ها روحیه می داد ، اصلا بدون رسول خوش نمی گذشت.
#شهید_رسول_خالقی
#طنـــز_جبهـــه
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
#شهید_عباس_دانشگر
#شهید_دهه_هفتادی_مدافع_حرم
#کپی_با_دعا_برای_فرج 🤲
https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e
┄┅┅✿❀🍃🌸❀✿┅┅┄
#خنده_حلال 😂
#طنـــز_جبهـــه 👌
به سلامتی فرمانده🕵
دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت🚖، حق ندارد رانندگی کند😓!
یک شب داشتم میآمدم كه یکی کنار جاده🛣، دست تکان داد
نگه داشتم😉
سوار كه شد ، 🙂
گاز دادم و راه افتادم
من با سرعت میراندم و با هم حرف میزديم ! 😍
گفت: میگن فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید ! 🙄😒 راست میگن؟!🤔
گفتم: فرمانده گفته😊 ! زدم دنده چهار و ادامه دادم : اینم به سلامتی فرمانده باحالمان !!!😄
مسیرمان تا نزدیکی واحد ما ، یکی بود؛ پیاده که شد ، دیدم خیلی تحویلش میگيرند !!😟
پرسيدم : کی هستی تو مگه ؟!🤔
گفت : همون که به افتخارش زدی دنده چهار ...😶😰😨😱😂
شادی روح طيبه همه شهدا ، به خصوص سردار شهید "مهدی باکری" صلوات🙏
_____
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 🌷🌷🌷
#شهید_مهدی_باکری
#شهید_عباس_دانشگر
#شهید_دهه_هفتادی_مدافع_حرم
#کپی_با_دعا_برای_فرج 🤲
https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e
┄┅┅✿❀🍃🌸❀✿┅┅┄
#خنده_حلال 😂
منطق ریاضی میگه هر مسألهای که دیدی داره آسون حل میشه ، بدون راه حلت اشتباهه 😐😂🤣
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
#شهید_عباس_دانشگر
#شهید_دهه_هفتادی_مدافع_حرم
#کپی_با_دعا_برای_فرج 🤲
https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e
┄┅┅✿❀🍃🌸❀✿┅┅┄
🌹🍃🌹
#خنده_حلال 😄
یادمہ از اولین دوره هاے راهیان نور ڪہ رفتہ بودم ،وقتے وارد هویزه شدیم قشنگے فضاش ما رو گرفت ...😊
ڪسایے ڪہ رفتن هویزه میدونن چے میگم ...
جلوے درش کفشاشو👟 میگیرن و واڪس میزنن ....
از تونل سر بندها ڪہ عبور میڪنے میرسے بہ یہ حیاط ڪہ دو طرفش شهدا دفنن و چند تا درخت🌴 رو مزار بعضے شهدا سایہ انداختہ و دلچسبے فضا رو دو چندان میڪنہ
یادمہ وارد شدیم و راوے روایت گرے میڪرد . یڪے از بچہ ها ڪہ سابقہ دار بود اصرار ڪرد بچہ ها بریم سر قبر 👈شهید علے حاتمے🌷
پرسیدیم چرا بین اینهمہ شهید به اونجا اصرار دارے ...⁉️
گفت بیاین ڪارتون نباشہ 🤔
رفتیم سر مزار شهید و مشغول فاتحہ و صحبت و دیدیم چند تا خواهرا هم پشتمون سرپا وایسادن و منتظرن بیان همونجا و چون ما اونجا بودیم خجالت😓میڪشیدن جلو بیان
برام جاے تعجب بود خوب بقیہ شهیدا اطرافشون خالین برن برا اونا فاتحہ بخونن ...
ڪہ این رفیقمون گفت آخہ این شهید مسئول ڪمیتہ ازدواجہ 💑
هر ڪے با نیت بیاد سر خاڪش سریع ازدواج میڪنہ (پس بگو چرا خواهرا صف وایساده بودن 😂😂😂)
ما هم از قصد هے ڪشش میدادیم و از روے مزار بلند نمیشدیم 😁...
یهو راوے اومد بلند جلومون با صداے بلند و🗣خنده 😄 گفت :آقایون این شهید شوهر میدهها ... زن نمیده به ڪسے
یهو همه اطرافیان و اون خواهراے پشت سرے خندیدند 😂و ما هم آروم آروم تو افق محو شدیم ..🌅
البتہ راوی بہ شوخے میگفت ؛ خیلے بچه ها با نیت اومدند و ازدواج 🎊هم ڪردند .
#طنز_راهیان_نور 😂
#یادشهداباصلوات 📿
#شهید_عباس_دانشگر
#شهید_دهه_هفتادی_مدافع_حرم
#کپی_با_دعا_برای_فرج 🤲
https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e
┄┅┅✿❀🍃🌸❀✿┅┅┄
#خنده_حلال 😂😂
داشتم با دوستم حرف میزدم استاد گفت سر کلاس من جای حرف زدن نیست
گفتم استاد دارم ازش سوال میپرسم
گفت از من بپرس من بهتر میدونم سوالت چیه ؟
گفتم باب اسفنجی چند شنبه ها پخش میشه ؟
بلد نیستی جواب بدی چرا بیرونم میکنی بیسواد
#شهید_عباس_دانشگر
#جوان_مومن_انقلابی
#کپی_با_دعا_برای_فرج 🤲
https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
#خنده_حلال 😁
الان به صرفه ترین کار اینه که ادم یه ایفون ۴ بگیره خودش بزرگش کنه برسونه به ۱۱
#شهید_عباس_دانشگر
#جوان_مومن_انقلابی
#کپی_با_دعا_برای_فرج 🤲
https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
#طنز_جبهه😄😂
خاطره ای زیبا و خنده دار از جبهه و جنگ😃
نخونیش از دستت رفته!! 😄😉
👤بین ما یکی بود که چهرهی سیاهی داشت؛ اسمش عزیز بود.
توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب..
بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش..
🏩با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش.
پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛
اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود.
دوستم گفت: اینجا که نیست، بریم شاید اتاق بغلی باشه!
یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن! 😅
گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!! 🤭
یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده! 😶
پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!!
همگی گفتیم: نه! کجاست؟
پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟
همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟! 😳
رفتیم کنار تختش..
عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود !
👤با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتان! حالا دیگه منو نمی شناسین؟ ☹️🙄
یهو همه زدیم زیر خنده 😅😁
گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد!
👤عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !!
بچه ها خندیدند. 😄
اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد:
👤 وقتی ترکش به پام خورد، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند.
توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پَست فطرت میکشمت. 😱
چشمتان روز بد نبینه. حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمیکنم. حالا من هر چه نعره میزدم و کمک میخواستم ، کسی نمیاومد.
اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم... 😕😭
بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😁
دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند.😂
👤عزیز ناله کنان گفت: کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم:
یک ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش. تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه ... 😂😂
رسیدیم بیمارستان اهواز. گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات میفرستادند.
دوباره حال سرباز خراب شد. یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه، دوستای منو کشته. و باز افتاد به جونم. این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم کنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین.😅😅😅
دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید!
صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂 😂😂
پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه، برید بیرون
خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد: عراقی مزدور! میکشمت!!! 😱
👤عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه، جان مادرتون منو نجات بدین ...😂😂😂
📚منبع: کتاب" رفاقت به سبک تانک"
#خنده_حلال 😂
#شهید_عباس_دانشگر
#جوان_مومن_انقلابی
#کپی_با_دعا_برای_فرج 🤲
https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
#خاطره👈🏼 #شهید_حسین_فیاض
با نام جــهادی👈🏼 #شرور_یڪ✌️
بعد از تشییع حسین رفتیم خونه تو خونه بحث شد که شهدای سوریه شهید هستن یا نه؟🤔
همسایشون خطاب به عکس حسین گفت:
«من امشب ۷بار زیارت عاشورا میخونم، اگر تو واقعا شهیدی امشب بیا به خوابم». 😐
شب، زیارت عاشورا میخونه و میخوابه.
اون شب که حسین میاد هیچی،
چند شب دیگه حسین میره به خوابش؛
همسایشون میترسه به حسین میگه:
«گفتم بیا به خوابم ولی نه هر شب!» 😂
بعد از اون دیگه به خوابش نمیره هر کسی اینو میشنوه میگه:
«حسین اون دنیا هم دست از شیطنتهاش برنمیداره» 😂😂
👤#فرمانده_شهید 🦋
#شهدای_فاطمیون 🌱
#خنده_حلال 😁
#شهید_عباس_دانشگر
#جوان_مومن_انقلابی
#کپی_با_دعا_برای_فرج 🤲
https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#خنده_حلال 😂
پلنگ صورتی🐈
شب عملیات بود . حاج اسماعیل حقگو به علی مسگری گفت:
ببین تیربارچی چه ذڪری میگه ڪه اینطور استوار جلوی تیرو ترڪش ایستاده و اصلا ترسی به دلش راه نمیده .🤔
نزدیڪ تیر بارچی شد و دید داره با خودش زمزمه میڪنه :
دِرِن ، دِرِن ، دِرِن ،... (آهنگ پلنگ صورتی!)😂😄
معلوم بود این آدم قبلا ذڪرشو گفته ڪه در مقابل دشمن این گونه، شادمانه مرگ رو به بازی گرفته 😊
#طنز_جبهه
#شهید_عباس_دانشگر
#جوان_مومن_انقلابی
#کپی_با_دعا_برای_فرج 🤲
https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
#طنـــــــــــــــز_جبهه😂
سلامتی راننده🚚
صدا به صدا نمیرسید. همه مهیای رفتن و پیوستن به برادران مستقر در خط بودند. راه طولانی، تعداد نیروها زیاد و هوا بسیار گرم بود. راننده خوش انصاف هم در کمال خونسردی آینه را میزان کرده و به سر و وضعش میرسید. بچهها پشت سر هم صلوات میفرستادند، برای سلامتی امام، بعضی مسئولین و فرمانده لشگر و ... اما باز هم ماشین راه نیفتاد.
بالاخره سر و صدای بعضی درآمد: «چرا معطلی برادر؟ لابد صلوات میخواهی. اینکه خجالت نداره. چیزی که زیاد است صلوات.»
سپس رو به جمع ادامه داد: «برای سلامتی بنده! گیر نکردن دنده، کمتر شدن خنده یک صلوات راننده پسند! بفرستید.»
#خنده_حلال
#شہید_عبـــاس_دانشـگر ❤️
#کپے_با_دعـــا_براے_فـــرج 🤲🏻
https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e
┄┅┅✿🍃❀💜❀🍃✿┅┅┄
[ خواب ]
خيلي از شَبها آدم تو منطقه خوابش نميبرد...
وقتی هم خودمون خوابمون نميبرد دلمون
نمييومد ديگران بخوابن...😂!
يڪي از همين شبها يڪي از بچه ها سردرد عجيبي داشت!
وخوابيده بود.تو همين اوضاع يڪي از بچه ها رفت بالا سرشو گفت:
رسووول! رسووول! رسووول!
رسول با ترس بلند شد و گُفت:
چيه؟!چي شده؟!
گفت: هيچي...!
محمد مي خواست بيدارت ڪنه من نذاشتم!😐
😂😂😂
#طنـــــــــــــــز_جبهه 😁
#خنده_حلال 😂
#شہید_عبـــاس_دانشـگر ❤️
#کپے_با_دعـــا_براے_فـــرج 🤲🏻
https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e
┄┅┅✿🍃❀💜❀🍃✿┅┅┄
··|🗣😂|··
#طنز_جبهه 😁
اسیرشدهبودیم
قرار شد بچهها براخانوادههاشوننامه بنویسن
بین اسرا چندتابیسواد وکمسوادهم بودند کهنمیتونستن نامهبنویسن
اونروزا چند تا کتاببرامونآوردهبودن ڪه
نهج البلاغههم لابهلاشونبود📚|
.
یه روز یکی از بچه های کم سواد اومد و بهم گفت:
مننمیتونمنامهبنویسم🙁
از نهج البلاغهیکی از نامه هایکوتاه امیرالمومنین﴿؏﴾رو نوشتمرویاینکاغذ
میخوامبفرستمشبرا بابام☺️
.
نامهرو گرفتم وخوندم
از خنده روده بُر شدم😂
بندهخدا
نامهیامیرالمومنین﴿؏﴾به معاویهرو برداشتهوبرایباباشنوشتهبود😂
#خنده_حلال 😂
💌| @sh_daneshgar