🤔 آیا تا به حال پلی ساختهایم ؟!
در زمانهای دور دو برادر در کنار هم بر سر زمینی که از پدرشان به ارث برده بودند کار میکردند 😌
و در نزدیک هم خانههایی برای خودشان ساخته بودند و به خوبی روزگار میگذراندند .✨
🔹 برحسب اتفاق روزی بر سر مسئلهای با هم به اختلاف رسیدند ..
برادر کوچکتر بین زمینها و خانههایشان کانال بزرگی حفر کرد و داخل آن آب انداخت تا هیچ گونه ارتباطی با هم نداشته باشند 😔
🔸 برادر بزرگتر هم ناراحت شد و از نجاری خواست تا با نصب پرچینهای بلند کاری کند تا برادرش را نبیند و خودش عازم شهر شد .
هنگام عصر که برگشت با تعجب دید که نجار بجای ساخت دیوار چوبی بلند یک پل بزرگ ساخته است 😳
برادر کوچکتر که از صبح شاهد این صحنه بود پیش خود اندیشید حتماً برادرش برای آشتی دستور ساخت پل را داده است و بیصبرانه منتظر بازگشت او بود 😊
♦️ رفت و برادر بزرگ را در آغوش گرفت و از او معذرت خواهی کرد ..
دو برادر از نجار خواستند چند روزی مهمان آنها باشد .
اما او گفت :
👌🏻 پلهای زیادی هستند که او باید بسازد 😉
و رفت ....
#داستان_آموزنده
#مــا_ملـت_امــــــام_حسیـــ ❤️ـنیم
#شہید_عبـــاس_دانشـگر
https://eitaa.com/joinchat/2246836256Cac6c1d283e
🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋
#داستان_آموزنده
🔆معجزه اى از امام باقر عليه السلام
ابوبصير از ارادتمندان خاص امام باقر عليه السلام بود و از هر دو چشم نابينا شده بود. مى گويد:
به امام باقر عليه السلام عرض كردم :
شما فرزندان پيامبر خدا هستيد؟
فرمود: آرى .
ابوبصير: پيامبر خدا وارث همه انبيا بود. آيا هر چه آنها مى دانستند پيغمبر هم مى دانست ؟
امام : آرى .
ابوبصير: آيا شما مى توانيد مرده را زنده كنيد و كور و بيمار مبتلا به پيسى را شفا دهيد و از آنچه مردم مى خورند و در خانه هايشان ذخيره مى كنند خبر دهيد؟
امام : آرى ، با اجازه خداوند.
در اين موقع حضرت به من فرمود:
نزديك بيا!
نزديك رفتم ، به محض اين كه دست مباركش را بر صورت و چشمم كشيد، بيابان ، كوه ، آسمان و زمين را به خوبى ديدم .
سپس فرمود:
آيا دوست دارى همين گونه بينا باشى تا نظير ساير مردم در قيامت به حساب و كتاب الهى كشيده شوى و يا مانند اول كور باشى و به طور آسان وارد بهشت گردى ؟
عرض كردم :
مايلم به حال اول برگردم .
آنگاه امام عليه السلام دست مباركش را بر چشمم كشيد، دوباره نابينا شدم .
📚بحار: ج 46، ص 237 و 249 با اندكى تفاوت .