eitaa logo
•| شهید محمد حسین حدادیان |•
771 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
5هزار ویدیو
124 فایل
♦️شهیدمحمدحسین‌حــدادیان 🌹ولـــادت۲۳دی‌مـــــاه‌۱۳۷۴ 🌿شــهادت‌۱اسفـــندماه۱۳۹۶ 🌹ٺوســط‌دراویــش‌داعشی خادم: @sh_hadadian133 خادم تبادل: @falx111 کپی حلال برای ظهور آقا خیلی دعا کنید !❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ (ع) فرمودند: 🌴 الظَّفَرُ بالحَزْمِ و الجَزْمِ 🍃 پيروزى، با دور انديشى و اراده پايدار به دست مى آيد 📖 ميزان الحكمه، ج3، ص54. 🌱 ☆••●♡••🌸💝••♡●••☆ @sh_hadadian74 ☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•| شهید محمد حسین حدادیان |•
🕊قسمت پایانی مصاحبه با مادر شهید محمد حسین حدادیان💔 ✨ کفن شهید حدادیان بر تن شهید مدافع حرم ✨ ✍ پاسخ : یک مسئله جالبی که من برایتان بگویم و این را هم هنوز جایی نگفته ام این است که آقا محمدحسین در غالب دفاع از مدافعین حرم رفت و اتفاقی که بعد از شهادتش افتاد این بود که ما فهمیدیم اسمش در مدافعین حرم هم ثبت شده است، چرا این را می گوییم با اینکه شهید نشد اما جزء شهدای مدافع حرم نیز ثبت شد برای اینکه در معراج شهدا وقتی بدن مطهر آقامحمدحسین را می شویند یک شهیدی از مدافعان حرم را غسل می دهند و کفن می کنند و کنار می گذارند که نوبت آقا محمدحسین می شود وقتی محمد حسین را می خواهند کفن کنند دنبال کفن می گردند که متوجه می شوند این کفن تن مدافع حرم قبلی کرده اند و آن آقایی که آنجا بوده اند خیلی مقید بوده اند که می گوید بروید آن کفن را در بیاورید و تن صاحب اصلی اش کنید. بنابراین حضرت زینب سلام الله علیها به ما نشان دادند که ما محمد را به عنوان مدافع حرم مان قبول کردیم. چرا که کفن آقا محمدحسین اول به تن یک شهید مدافع حرم می رود و رویش مهر می خورد و متبرک می شود و پس از آن بر تن آقامحمدحسین می نشیند. ❓ سوال : معمولا از مادران شهید شنیده ایم که روزهای قبل از شهادت فرزندانشان حال و هوای خاصی داشتند و دلشان آرام و قرار نداشته است، شما هم این احساس را داشتید؟ ✍ پاسخ : نه من چون خودم یکی دوماه به خصوص هفته ی آخر درگیر بیماری های خودم بودم و استراحت مطلق بودم اینگونه نبودم اما بیقراری آقا محمدحسین را خودم دیدم. قبل از اینکه عازم شود و به هیات برود همان شب من دیدم که وضو گرفته بود که نماز بخواند چهار مرتبه می رفت به اتاقش و بر می گشت و منی که در اتاق خوابیده بودم می دیدم و فهمیدم که محمدحسین یک حرفی در پشت نگاهش هست که می خواهد بگوید انگار اجازه ندارد ولی معلوم بود که محمد حسین یک راز و حرفی دارد که می خواهد بگوید اما بیان نمی کند. وقتی هم که من به ایشان گفتم که محمدجان دکتر به من وقت عمل داده است با اینکه دفعه های قبل می گفتم و محمدحسین می گفت مامان عمل نه و باید نظر چند متخصص را ببینیم و بعد تصمیم عمل تان قطعی شود اما آن روز این حرف را به من نزد. محمدحسین چشمانش را ریز کرد و چند بار سرش را تکان داد و هیچ چیزی نگفت؛ که من بعد از شهادتش فهمیدم که محمدحسین از شهادتش خبر داشت از عمل من خبر داشت که من عمل نمی کنم که برنگشت به من بگوید مثل دفعه های قبل که مامان حالا صبر کن من خودم دکتر پیدا میکنم. وقتی این مسائل را کنار هم می گذارم این نتیجه را می گیرم؛ مثلا انگشترش که همیشه پیشش بود و از خودش جدا نمی شد وقتی بعد از ۲۰ روز می روم و می بینم انگشتر را زیر لباسش گذاشته است یعنی اینکه محمدحسین از شهادتش خبر داشته است چون همیشه می گفت من این انگشتر را از خودم جدا نمی کنم اما آن روز انگشتر را دستش نکرده بود. ❓ سوال : انگشتر خاصی بود؟ ✍ پاسخ : بله انگشتر خاصی بود که به قول خودش می گفت بزرگی به من گفته است که این را از خودت دور نکن. اگر در پایان نکته خاصی دارید بیان بفرمایید. نه حرف خاصی ندارم ان شاء الله پیرو صدیق برای راه شهدایمان باشیم که این راه راه اباعبدالله الحسین علیه السلام است به قول حضرت امام (ره) که فرمودند خون شهیدان ما امتداد خون شهیدان کربلاست. یعنی خون محمدحسین ها همه در امتداد خون حسین بن علی ابن ابیطالب (ع) است و پیروی از این خون ها یعنی پیروی از خون سیدالشهدا (ع). 🦋ممنونم از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.🦋 پایان
⭕️ قدردانی رئیس جمهور ونزوئلا از مردم ایران:تهران و کاراکاس حق دارند آزادانه تجارت کنند 🌱 ☆••●♡••🌸💝••♡●••☆ @sh_hadadian74 ☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
•| شهید محمد حسین حدادیان |•
✨ معرفی کتاب روز پنجم ✨ 🌱 نام کتاب : آرام جان (شهید محمدحسین حدادیان به روایت مادر) ✍ نویسن
✨ معرفی کتاب روز ششم✨ 🌱 نام کتاب : دختر شینا ✍ نویسنده : بهناز ضرابی زاده 📚 ناشر : انتشارات سوره مهر 📅 سال نشر : 1393 🗒صفحات : 263 🦋 خلاصه رمان 🦋 «... داشتم از پله‌های بلند و بسیاری که از ایوان آغاز می‌شد و به حیاط ختم می‌شد، پایین می‌آمدم که یک‌دفعه پسر جوانی روبه‌رویم ظاهر شد. جا خوردم. زبانم بند آمد. برای چند لحظه کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را می‌شنیدم که داشت از سینه‌ام خارج می‌زد. آن‌قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آن‌جا هم یک‌نفس تا حیاط خانه خودمان دویدم. زن‌ برادرم، خدیجه،‌داشت از چاه آب می‌کشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بودم، گفت: «قدم! چی شده. چرا رنگت پریده؟!» کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او بسیار راحت و خودمانی بودم. او از همه‌ زن ‌برادرهایم به من نزدیک‌تر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «فکر کردم عقرب تو را زده. پسر ندیده!». 🍃 «دختر شینا» به عنوان کتاب سال شانزدهمین دوره جایزه کتاب سال دفاع مقدس برگزیده شد.🍃 🌸معرفی یکی از اعضای محترم کانال شهید حدادیان🌸
❖ 🔰 وقتی پشت سر پدرت از پله ها پایین می روی و می‌بینی چقدر آهسته می رود تازه می‌فهمی چقدر پیر شده ! وقتی مادر بعد از غذا پنهانی مشتی دارو را می‌خورد می‌فهمی چقدر درد دارد اما چیزی نمی گوید! در ۱۰ سالگی : مامان، بابا عاشقتونم در ۱۵ سالگی : ولم کنید دیگه در ۲۰ سالگی : مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم در ۲۵ سالگی : باید از این خونه بزنم بیرون در ۳۰ سالگی : حق با شما بود در ۳۵ سالگی : دوست دارم برم خونه پدر و مادرم در ۴۰ سالگی : نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم در ۶۰ سالگی : من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن این رسم زندگی است. چه آرامشی دارد قدردان زحمات پدر و مادر بودن و هیچ زمانی برای تشکر کردن از آنها دیر نیست حتی همین الان قبل از اینکه دیر بشه قدر پدر و مادرهامون رو بدونیم🙏♥️ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ☆••●♡••🌸💝••♡●••☆ @sh_hadadian74 ☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
🔅امام صادق عليه السلام: 🔸خداوند عزّوجلّ هيچ درى از روزى را بر مؤمن نمى بندد، جز اين كه بهتر از آن را براى او مى گشايد ☆••●♡••🌸💝••♡●••☆ @sh_hadadian74 ☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+بابایــے سوغاتــی میاری واسـم؟ ☺️ _سـوغاتی میخوای بـابـا؟ 💔 پیشنهاد دانلود آتیش میگیری😭💔 بازم بگم مدیــونیم؟؟؟ 🌸 ☆••●♡••🌸💝••♡●••☆ @sh_hadadian74 ☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به تو وابسته شدم.mp3
8.82M
🌻☘ 🎧 بِہ ۅَقٺ مَداحے 🎤 با نَۅاے 👌 پیشنَہاد اَدمین 🌸 ☆••●♡••🌸💝••♡●••☆ @sh_hadadian74 ☆••●♡••🌸💝••♡●••☆
ﺭﻓﺘﻢ ﺣﺸﺮﻩ ﮐﺶ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺭﻭﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺣﺸﺮﺍﺕ ﻣﺰﺍﺣﻢ!!! ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﺍﺯ ﺣﺸﺮﺍﺗﻢ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺍحمن!😂 ﻣﻮﻧﺪﻡ ﺑﺮﺍ ﺍﻭﻧﺎ ﭼﯽ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﺍﺫﯾﺖ ﻧﺸﻦ 😂😂😂 ☆••●♡••🌸💝••♡●••☆ @sh_hadadian74 ☆••●♡••🌸💝••♡●••☆