📝معرفت امام
🌱قسمت اول
✍۱. مفهوم معرفت:
📖علامه مجلسی میگوید: «معرفت عبارت است از درک کردن چیزی به صفات و آثار آن به گونه ای که اگر به آن دست یابد، بداند که همان است و در مقابلش انکار قرار دارد که به معنای ندانستن درک فوق الذکر است»
📚بحارالانوار،ج ۱، ص۶۵۱
📖آیت الله جوادی آملی می گوید: «معرفت (مصدر عرف) به معناي اطلاع يافتن از چيزي و علم پيدا كردن به خصوصيات و آثار آن است... معرفت يعني تميز دادن شي ء از غير خودش»
📚ادب فنای مقربان، ج ۴
📖صاحب کتاب منازل السائرین می گوید: «معرفت ادراک حقیقت یک شیء به ذات و صفات آن است بدان گونه که در عینیت خارجی چنان است»
✍۲. مصادیق معرفت امام:
📖پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید «مَعْرِفَةُ اَلْإِمَامِ... بِنَعْتِهِ وَ صِفَتِهِ وَ اِسْمِهِ» امام رو باید در دو حیطه شناخت:
۱. اسم
۲. خصوصیات و ویژگی ها، اما آیا فرقی بین نعت و صفت است؟
📚کفاية الأثر، ج ۱، ص ۲۶۰
📖امام موسی بن جعفر(علیه السلام) می فرماید: «من شكّ في أربعةٍ فقد كفرَ بجميعِ ما أنزلَ اللّه عزّ و جلّ، أحدُها: معرفةُ الامام في كلِّ زمانٍ و أوانٍ بشخصهِ و نعتِه»
📚بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۶۵۸
اگر در چهار مطلب کسی شک داشته باشد، به جمیع آن چیزی که خداوند متعال نازل کرده است کافر شده: اولی شناخت ویژگی ها و شخص امام است در هر زمانی برای خودش امامی دارد.
📖 آیت الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی حیطه شناخت امام را در دو جهت دانسته است:
۱.شناخت نام و نسب شخص امام
۲.شناخت صفات و ویژگی های او
📚مکیال المکارم، ج ۲، ب ۸
📖شهید مطهری در یادداشت ها از این دو مورد اینگونه یاد می کنند و یک مورد دیگر نیز می افزاید:
۱. شناخت به شخص(نام و نسب)
۲. شناخت شخصیت(خصوصیات)
۳. شناخت برنامه
✍۳. عدم عذر و بهانه در نشناختن امام:
📖امام على عليه السلام فرمود:
عَلَيْكُمْ بِطاعةِ مَنْ لا تُعْذَرونَ بِجَهالَتِهِ.
بر شما باد اطاعت از كسى كه در نشناختنش عذرى نداريد.
📚نهج البلاغة، حكمت۱۵۶
📖امام باقر(علیه السلام) می فرماید: «لا يُعْذَرُ اَلنَّاسُ حَتَّى يَعْرِفُوا إِمَامَهُمْ»
مردم اگر امامشان را نشناسند معذور نخواهند بود.
📚کمال الدين و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۱۲
✍۴. ایمان بدون معرفت به امام میسر نیست:
📖در روایت آمده است:
...قلت: یا رسولَ اللهِ و هل یکونَ ایمانٌ بهم بِغَیرِ مَعرِفَةٍ بِأَسمائِهِم و أنسابِهِم؟
فقال: لا سلمان.
📚بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۱۴۲
📖امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مَن عَرَفَنا كانَ مُؤمنا»
هر كه ما را بشناسد مؤمن است.
📚بحار الأنوار، ج ۳۲، ص ۳۲۵
📖امام باقر(علیه السلام) می فرماید: «لا یکون العبد مُؤمنا حَتى يَعْرف الله وَ رَسوله وَ اَلْأَئِمة كلهم وَ إمام زمانه»
بنده خدا مومن نباشد تا آنكه خدا و رسولش و همه ائمه و امام زمانش را بشناسد.
📚الکافی، ج۱، ص۱۸۰
#معرفت_امام
@sh_hosein
📝معرفت امام
🌱قسمت دوم
📖۱. عصاره زندگی
قرآن وقتی از مرگ سخن می گوید، از واژه "ذائقة" کمک میگیرد: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» که انسان با مرگ ثمره زندگی خودش را می چشد: «كَمَا تَعِيشُونَ تَمُوتُونَ» و این دقت قرآن است که نتیجه زندگی انسان را با همین واژه متوقف در این دنیا نمی داند. بنابراین اگر کسی در گمراهی زندگی کند نتیجه آن نیز مرگ گمراهانه است: يَعِيشُونَ جُهَّالًا وَ يَمُوتُونَ ضُلَّالًا.
آیت الله جوادی آملی همین معنا را در کتاب "امام مهدی موجود موعود" متذکر می شوند.
📖۲. مقصود از مرگ جاهلی
درباره روایت «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» شخصی از امام صادق عليه السلام سؤال میكند که منظور از جاهليت، جهل مطلق و نسبت به همه چيز است يا فقط نشناختن امام است؟
حضرت در پاسخ میفرمايند:
«جَاهِلِيَّةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلاَلٍ»
- ضلال: مَن لَم يَعْرِفْنا و لَم يُنْكِرْنا كانَ ضالاًّ.
- کفر: مَنْ أَنْكَرَنَا كَانَ كَافِراً
آیت الله جوادی آملی میفرماید: كافر، حق برايش روشن است ولى ايمان نمىآورد.
و منافق در ظاهر آن را مىپذيرد و در باطن منكر است.
- مومن: مَن عَرَفَنا كانَ مُؤمنا
📖۳. غیبت و معرفت
کسی که در عصر غیبت بتواند به امام زمان خود معرفت داشته باشد، این معرفت بمنزله ی مشاهده است «إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ الْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَيْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ» همانا اهل زمان غيبت او كه به امامتش قائلند و منتظر ظهور او مى باشند افضل از اهل هر زمان هستند؛ زيرا خداوند تبارك و تعالى به آنها چنان عقل و فهم و معرفتى داده كه غيبت نزد آنان به منزله حضور و مشاهده است.
📚کمال الدین، ج۲ ص۵۸۸
مشاهده نیز صفت خود شخص است و به ادراک شخصی بازمی گردد و بنابراین صفت چشم نیست.
📖۴. منافات غیبت با معرفت
از شیخ مفید پرسیده میشود که اگر این حدیث صحیح باشد (کسی که بدون معرفت امامی بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است) چگونه این معرفت در زمان غیبت و برای امام غایب حاصل می شود:
که شیخ مفید در جواب وی می گوید:
به او گفته میشود: منافاتی بین شناخت امام و بین همه ی آن چه از احوال او ذکر کردی وجود ندارد، زیرا اعتقاد به موجود بودن او در این جهان نیازمند اعتقاد به مشاهده کردن او نیست، چرا که ما از چیزهائی شناخت داریم که با هیچ یک از حواس نمی توان آنها را ادراک کرد چه برسد به شناخت کسی که ادراک او و آگاهای داشتن از او ممکن است. ما از چیزهائی شناخت داریم که دارای مکان نیستند چه برسد به کسی که مکان او مخفی است و ما از چیزهای عدم در گذشته و عدم در آینده که در انتظار آنها هستید، شناخت داریم چه برسد به کسی که هم اکنون در خفا و پشت پرده به سر میبرد.
📚رساله غیبت شیخ مفید، رساله اول، آیات بسیار در قران
#معرفت_امام
@sh_hosein
📝معرفت امام
🌱قسمت سوم
📖۱. علم و معرفت
"علم" آموخته های انسان است و صرفا به آنچه از سیاهی قلم فرا گرفته است می گویند، اما "معرفت" محصول علم است که از فرایند تفکر و حرکات فکری انسان حاصل است. پس آنگاه که انسان در دانسته های علمی خود فکر کند به محصولی می انجامد که آن را معرفت می نامند و از این رو" معرفت" نتیجه "علم" است، همچنان که دکتر دینانی بدان اشاره نموده است
📚دفتر عقل و آیت عشق، ص ۸۳
و سخن خود را مستند به عبارات بابا طاهر عریان کرده است: «العلم دلیل المعرفة تدل علیها فإذا جاء المعرفة سقط رویة العلم و بقي حرکات العلم بالمعرفة» - «و الخروج من العلم جهل و اثبات مع العلم ضعف و المعرفة بالعلم توحید»
در معجم مقاییس اللغه دو معنا برای «عرف» بیان شده است: یکی «تَتابُع الشَیءٍ مُتّصلاً بعضُه ببعض» و دیگری «السُّکون و الطُّمَأنینة» است و معنای نخست به همان اعتباری است که در تفاوت علم و معرفت گذشت که وقتی انسان می اندیشید و گزاره های فکری خود را به ترتیب چینش می کند به نتیجه و علم تفصیلی(معرفت) می رسد و معنای ثانی از آن رو است که انسان از جایی که شناخت نداشته باشد می ترسد، همچنان که از تاریکی می ترسد چون از پیرامون خود آگاهی ندارد.
آیت الله جوادی آملی به معنای نخست توجه می دهد و می گوید: «معرفت به معنای شناخت چیزی از راه تفکر و تدبر در آثار آن است»
📚تفسیر تسنیم، ج ۷، ص ۴۳۲
📖۲. معرفت و عقیده
"عقیده" از "عقده" به معنای محل گره مشتق شده است و "عقیده" محل گره باور قلبی و معرفت انسان است. بنابراین صرف معرفت، انسان را به ایمان و اعتقاد نمی رساند و لاجرم باید با باور قلبی انسان گره بخورد: «من الّذين قالوا آمنّا بأفواههم ولم تؤمن قلوبهم».
همچنان که آیت الله جوادی آملی می گوید: «اعتقاد علمي بايد با جان و قلب انسانِ معتقد و عالِم عجين شود و در اوصاف نفساني و اعمال بدني او جلوه كند تا اطلاق ايمان بر آن درست باشد و عَقْد علمي كه قضيّه ذهني و معقول است تا با جان عالِم عَقْد و گرِهِ ديگر نيابد، ايمان نيست»
📚تسنيم، ج ۲، ص ۱۵۷
📖۳. معرفت و ايمان
ایمان و اعتقاد معنای مشابهی دارند و بنابراین به گره معرفت و باور قلبی انسان گاه "ایمان" نیز گفته اند، زیرا مؤمن اعتقاد خود را از ريب، اضطراب و شكّ كه آفت اعتقاد است مي رهاند و آن را اِيمِن مي كند و از اين رو رسوخ و استقرار عقيده در قلب را «ايمان» میگويند.
#معرفت_امام
@sh_hosein