| شرح دلدادگــی |
چه قصهای ست شرح دلدادگی من از کودکی به نام تو.
ز کودکی که چشم باز کردهام تا به کنون که نامت وِرد زبانم است، دَمی سینهام خالی از نسیم محبت و شیدایی برای تو نبوده و مرا چه نمکگیر کرده است این اَشک چشمانی که چون بارانی میبارد به پای تو.
حال که این روز چون دیگر روزگاران زندگی من به نام توست و نوید آمدنی زندگیبخش در آسمانها میوزد را، دل را قرار نیست که چه کند این حقیرِ نالایق که رسم نوکری را در ایام شادیِ اَهل زمین و آسمان به جای آورد و گوشه نگاهی از تو را به ارمغان نوش کند؟
هرچه گویم و هرچه بخوانم تو را حقارت واژگان است و بس! اما میدانم که میدانی چه شوری در دلها انداختهای و چه خیالی از وصالت در جان و ذهنها مهمان کردهای که همگان تمنای تو دارند و هیچ نخواهند زِ دنیایی که چون تو را دارد چشم شسته است از دِگر...
اضافه گویی نمیکنم اربابم.
فقط پیوست میکنم این را به چکیدههای نالایق از قلبم در وصف تو که گَر بودم در ایام حضورت ندای تو را لبیک میگفتم و در رکابت چون آرمانها و روحاللهها جان ناقابل نثارت میکردم و شاید نامم در قافله عشقت در انتهای فداییان بر چشم میخورد.
آقای من؛ دنیای خاکستری ما به رنگ و نگار محبت شماست که جان دارد، نگاه و وجود آذین شده به آرامش خداییات را از ما دریغ نکن و چون تو داریم باک و هراس نداریم از دشواریها...
روز میلادت مبارک دردانه خدا.💚
#آرمان_عزیز
#میلاد_امام_حسین
#شهید_آرمان_علی_وردی