🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
ما شب🌙 زدگان درپی نوریم☀️ آقا
✅از هجر تو درحالِ عبوریم آقا
روشن💥 شده آسمان وپایان شب است
ما منتظرِصبح👌ِ ظهوریم آقا
شاعر: #علی_ساعدی
🌺#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ🌺
🌷#نذر_گل_نرجس_صلوات🌷
💙🍃🦋
🍃🍁
🦋
🌺سبک زندگی و تربیت اسلامی
🦋عیبـم رو بـهم هدیه بـده
❣ هرگاه عیبی در من دیدی، به خـودم خبر بده نه ڪسی دیگر را، چون تغییر آن دست من اسٺ!!
✔️ڪار اولت ثواب دارد و نصیحٺ اسٺ، اما گزینه دوم غیبٺ اسٺ و گناه اسٺ.
⁉️چـرا موقعی ڪه چیز منفۍ در ڪسۍ می بینیم، جز خودش همه را خـبر مے دهیم؟؟؟
‼️ما شهرٺ را با صحبٺ ڪردن در مورد یڪدیگر می دانیم نه با یڪدیگر!!!
‼️جمله ای ڪه بر یڪ هتل نوشته بود شگفٺ زدهام ڪرد:
↞""اگر سبب رضایتٺ شدیم از ما سخن بگو و گرنه با خـود ما بگو""
↞نصیحت ڪن اما رسـوا نڪن!!!
↞سرزنش ڪن اما جریحه دار نڪن!!!
✔️بهشٺ وعده دور از دسترسے نیسٺ
اگر بی بهانه خوب باشیـم💯
❣ #اللهم_عجـل_لـولیڪ_الفـرج ❣
@sha_omidi_naha
💎قدرت جذب سالار آزادگان💎
از صلیب سرخ آمده بودند اردوگاه اسرا پرسیدند: در اردوگاه شما را شکنجهتان میکنند یا نه؟ همه به آقا سید نگاه کردند. ولی آقا سید چیزی نگفت. مأمور صلیب سرخ گفت: آقا شما را شکنجه میکنند یا نه؟ ظاهراً شما ارشد اردوگاه هستید. آقاسید باز هم حرفی نزد. پس شما را شکنجه نمیکنند؟ آقا سید باوجود ابهت خاص خودش، سرش پایین بود و چیزی نمیگفت. نوشتند اینجا خبری از شکنجه نیست. افسر عراقی که فرمانده اردوگاه بود، آقای ابوترابی را برد تواتاق خودش گفت: تو بیشتر از همه کتک خوردی، چرا به اینها چیزی نگفتی؟ آقای ابوترابی برگشت فرمود:
"ما دو تا مسلمان هستیم. با هم درگیر شدیم. آنها کافر هستند. دو تا مسلمان، هیچ وقت شکایت پیش کفار نمیبرند."
فرمانده اردوگاه کلاه نظامی که سرش بود را محکم به زمین کوبید و صورت آقا سید را بوسید. بعدش هم نشست روی دو زانو، جلو آقا سید و به فکر عمیقی فرورفت. او میگفت: شما الحق سربازان🌹خمینی🌹هستید.
سید آزادگان🌷مرحوم مغفور خلدآشیان حاج آقا ابوترابی🌷
یاد شهدا، رزمندگان، ایثارگران، جانبازان و آزادگان سرافراز را گرامی می داریم با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد "صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین"🌷
غفرالله لنا و لکم 🌷
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
@sha_naseri_naha
╰═━⊰🌸🍂🌸🍂⊱━═╯