#نشاط_معنوی_1400
#سبک_زندگی_سیره
#پندانه
✍️ راهکارهای سلامت خانواده:
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
نگاه آرمانی و آسمانی
خانواده تأمینکننده سطوح مختلف نیازهای آدمیان است اما مهم است ما در فضای خانواده نگاهمان را آرمانی و آسمانی کنیم. خانه علی و فاطمه سلامالله علیهما الگوی یکخانه ایمانی و آرمانی بود.
علی (ع) از فاطمه و فاطمه از علی (ع) چه توصیفی در محضر پیامبر (ص) از یکدیگر کردند. او فرمود: «بهترین یار من در اطاعت خدا فاطمه است»؛ و فاطمه فرمود: «بهترین شوهر»؛
وقتیکه علی (ع) از فاطمه (س) سؤال میکند که چرا در این چند روز اینجور رنگ از چهره بچهها پریده فاطمه (س) عرض میکند که من چند روز است به بچهها غذا ندادم. این خانه حسن و حسین و زینب تربیت میکند. بعد علی (ع) سؤال میکند که چرا به من نگفتی که بچهها چند روز است غذا نخوردهاند. جوابی که فاطمه (س) میدهد الگوی درخشانی برای ما است. فاطمه جواب میدهد: «إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنْ إِلَهِي أَنْ تُكَلِّفَ نَفْسَكَ مَا لَا تَقْدِرُ عَلَيْه» از خدا خجالت کشیدم که بر علی (ع) چیزی را که توان آن را ندارد تحمیل کنم. این سنت اسلامی است.
(آیت الله اعرافی .نمازجمعه قم - 1393.12.08)
🔸🔷🔶🔹
🌸صفحه رسمی آستان مقدس امامزاده شاهرضا(ع)
💠astanshahreza
💠کانال آستان مقدس امامزاده شاهرضا (علیهالسلام)
🆔️ @shaahreza_ir
#پندانه
✍بزرگترین اشتباهی که ما آدمها در رابطههامون میکنیم، این است که:
نصفه میشنویم؛
یکچهارم میفهمیم؛
و هیچی فکر نمیکنیم؛
اما دو برابر واکنش نشان میدهیم . . .
🔺این نسبتها رو تغییر بدیم که بدون تنش زندگی کنیم.
🌸صفحه رسمی آستان مقدس امامزاده شاهرضا(علیه السلام )
💠astanshahreza
💠کانال آستان مقدس امامزاده شاهرضا (علیهالسلام)
🆔️ @shaahreza_ir
🔅 #پندانه
✍ عدالت کن که در عدل آنچه یک ساعت به دست آید
میسر نیست در هفتاد سال اهل عبادت را
یعقوب لیث صفاری شبی هرچه کرد، خوابش نبرد. غلامان را گفت:
حتما به کسی ظلم شده، او را بیابید.
پس از کمی جستوجو، غلامان بازگشتند و گفتند:
سلطان به سلامت باشد، دادخواهی نیافتیم.
اما سلطان را دوباره خواب نیامد. پس خود برخاست و با جامه مبدل، از قصر بیرون شد.
در پشت قصر خود، نالهای شنید که میگفت:
خدایا یعقوب هماکنون به خوشی در قصر خویش نشسته و در نزدیک قصرش اینچنین ستم میشود.
سلطان گفت:
چه میگویی؟ من یعقوبم و از پی تو آمدهام؛ بگو ماجرا چیست؟
آن مرد گفت:
یکی از خواصِ تو که نامش را نمیدانم، شبها به خانه من میآید و به زور، زن من را مورد آزارواذیت و تجاوز قرار میدهد.
سلطان گفت:
اکنون کجاست؟
مرد گفت:
شاید رفته باشد.
شاه گفت:
هرگاه آمد، مرا خبر کن.
آن مرد را به نگهبان قصر معرفی کرد و ادامه داد:
هر زمان این مرد، مرا خواست، به من برسانیدش حتی اگر در نماز باشم.
شبِ بعد، باز همان شخص به خانه آن مرد بینوا رفت و مرد مظلوم به سرای سلطان شتافت.
یعقوب لیث با شمشیر برهنه به راه افتاد، در نزدیکی خانه صدای عیش مرد را شنید.
دستور داد تا چراغها و آتشدانها را خاموش کنند. آنگاه ظالم را با شمشیر کُشت. پس از آن دستور داد تا چراغ افروزند و در صورت کُشته نگریست. پس در دم سر به سجده نهاد.
سپس صاحبخانه را گفت:
قدری نان بیاورید که بسیار گرسنهام.
صاحبخانه گفت:
پادشاهی چون تو، چگونه به نان درویشی چون من قناعت توان کرد؟
شاه گفت:
هرچه هست، بیاور.
مرد پارهای نان آورد و از شاه سبب خاموش و روشنکردن چراغ و سجده و نانخواستن سلطان را پرسید.
سلطان در جواب گفت:
آن شب که از ماجرای تو آگاه شدم، با خود اندیشیدم در زمان سلطنت من، کسی جرئت این کار را ندارد مگر یکی از فرزندانم.
پس گفتم چراغ را خاموش کن تا محبت پدری، مانع اجرای عدالت نشود. چراغ که روشن شد، دیدم بیگانه است، پس سجده شکر گذاشتم.
اما غذا خواستنم از این رو بود که از آن شب که از چنین ظلمی در سرزمین خود آگاه شدم، با پروردگار خود پیمان بستم، لب به آب و غذا نزنم تا دادِ تو را از آن ستمگر بستانم. از آن ساعت تا به حال چیزی نخوردهام.
🖇 کانال آستان مقدس امامزاده شاهرضا علیه السلام
┄┅═✧❁✧═┅┄
🆔 @shaahreza_ir🍃
┄┅═✧❁✧═┅┄
🔅 #پندانه
✍ ارزش كارهای خوب به این است كه برای رضای خدا باشد، نه برای معامله با خدا
همسر پادشاهی دیوانهای را دید كه با كودكان بازی میكرد و با انگشت بر زمین خط میكشید.
پرسید:
چه میكنی؟
دیوانه گفت:
خانه میسازم.
پرسید:
این خانه را میفروشی؟
گفت:
میفروشم.
پرسید:
قیمت آن چقدر است؟
دیوانه مبلغی را گفت! همسر پادشاه فرمان داد كه آن مبلغ را به او بدهند، دیوانه پول را گرفت و میان فقیران قسمت كرد.
هنگام شب پادشاه در خواب دید كه وارد بهشت شده، به خانهای رسید، خواست داخل شود اما او را راه ندادند و گفتند: این خانه برای همسر توست.
روز بعد پادشاه ماجرا را از همسرش پرسید و همسرش قصه آن دیوانه را تعریف كرد!
پادشاه نزد دیوانه رفت و او را دید كه با كودكان بازی میكند و خانه میسازد.
گفت:
این خانه را میفروشی؟
دیوانه گفت:
میفروشم.
پادشاه پرسید:
بهایش چه مقدار است؟
دیوانه مبلغی را گفت كه در جهان نبود!
پادشاه گفت:
به همسرم به قیمت ناچیزی فروختهای!
دیوانه خندید و گفت:
همسرت نادیده خرید و تو دیده میخری. میان این دو، فرق بسیار است.
ارزش كارهای خوب به این است كه برای رضای خدا باشد، نه برای معامله با خدا.
🖇 کانال آستان مقدس امامزاده شاهرضا علیه السلام
┄┅═✧❁✧═┅┄
🆔 @shaahreza_ir🍃
┄┅═✧❁✧═┅┄
✨﷽✨
#پندانه
🌼مال حرام، ماندنی نیست
✍مردی در بصره، سالها در بستر بیماری بود؛ به طوری که زخم بستر گرفته و اموال زیادی را فروخته بود تا هزینه درمان خود کند و همیشه دست به دعا داشت. روزی عالمی نزد او آمد و گفت: میدانی که شفا نخواهی یافت! آیا برای مرگ حاضری؟ گفت: بهخدا قسم حاضرم. داستان مرد بیمار به این طریق بود که در بصره بیماری وبا آمد و طبیبان گفتند: دوای این بیماری آبلیموست.
این مرد، تنها آبلیموفروش شهر بود که آبلیمو را نصفه با آب قاطی میکرد و میفروخت. چون مشتری زیاد شد، کل بطری را آب ریخته و چند قطرهای آبلیمو میریخت تا بوی لیمو دهد.مردی چنین دید و گفت: من مجبور بودم بخرم تا نمیرم، ولی دعا میکنم زندگی تو بر باد برود، چنانچه زندگی مردم را بر باد میدهی و خونشان را در شیشه میکنی. عالم گفت: از پول حرام مردم، نصف بصره را خریدی! و حالا 10 سال است برای درمان و علاج خود آنها را میفروشی.
میدانی از آن همه مال حرام چه مانده است؟ دو کاسه! آن دو را هم تا نفروشی و از دست ندهی، نخواهی مرد و زجرکش خواهی شد. پس مالت را بده که بفروشند تا مرگت فرا رسد. پیرمرد به پسرش گفت: ببر بفروش، چون مال حرام ماندنی نیست. چون پسر کاسهها را فروخت، پدر جان داد.
🖇 کانال آستان مقدس امامزاده شاهرضا علیه السلام
┄┅═✧❁✧═┅┄
🆔 @shaahreza_ir🍃
┄┅═✧❁✧═┅┄