بغضی در گلویم نشسته، به اندازهی مشتی که برای مرگ بر آمریکا گفتن، گره میکنم!
🖋• #هیثم
#روز_مرد
#سردار🌹
#مرگ_بر_آمریکا✊🏼
@shabahengam
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
● . #نمازشب @shabahengam•🌔• هرچی به اذان صبح نزدیکتر باشه ثوابش بیشتره..... ولــــــــــی... اگ
نازم به دهانم که به شادی و به غصّه
یک عمر "علی (ع)" گفت و مرا مست نگه داشت🌱
عبادات امشب هدیه به #امامعلیعلیهالسلام✨
به نیابت از #شهیدابومهدیالمهندس🌹
قرارمون۴بامداد :)
نمـــــازشــــب ذڪــرِ مـؤمـــن🍀🌱💚
•
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
•
پاشیم یا علے🌿 :)
@shabahengam
◍⃟🕊
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هر كس میان صحن حرم راه میرود
از هر چه غصه دارد وغم میشود رها
هرسائلی به خدمت این شاه میرود
اینجا بهشت روی زمین فرشتههاست
از كوی تو فرشته به اكراه میرود
@shabahengam
مبارزه با نفس🦋
🍀 یه نکته ی مهمی که در مبارزه با هوای نفس وجود داره اینه که؛
⇦ ما باید خیلی حواسمون باشه
که سر خدا منت نذاریم.
و واقعا منت گذاشتن هم نداره!
• مثلا من ورزش میکنم بعد به خدا بگم:
خدایا ببین دارم مبارزه با نفس میکنم و ورزش میکنم!😒
اینا به خاطر تو هستا!!😒
🚫نه عزیزم ورزش کردنت به درد خودت میخوره. چرا منت میزاری سر خدا؟؟؟
ورزش کردی به نفع خودت!
ورزش نمیکردی، بدنت داغون میشد!
یه موقع منت نذاری سر خدا!؟!؟
⇦چطور برای ورزش کردن انقدر روشنه که نباید منت بزاریم چون به نفع خودمونه،
همونطور هم نباید وقتی نماز میخونیم سر خدا منت بزاریم.⇨
• بزرگوار شما که داری مبارزه با نفس میکنی و نماز میخونی این برای خودته، برای نظم و تمرکز پیدا کردن توی زندگت! برای تربیت هوای نفست!
• چرا وقتی نماز میخونی، سر خدا منت میذاری؟؟؟
• اتفاقا باید هر موقع نماز خوندی با یه صدای ضعیفی بگی:
_خدایا من نمازامو برای رضای تو میخونم و میدونم که به نفع خودمه. ازت خواهش میکنم از من حقیر قبول کن😢😞
کلی از خدا تشکر کنی برای این نعمتی که بهت عطا نموده. اگه این کار رو نکنی
هوای نفست قوی میشه !!!
• اگه به خودمون مغرور بشیم، امکان داره زبونم لال عاقبت بخیر نشیم🥀
• ابن ملجم و بسیاری از عابدانی که بدبخت شدن علتش همین بوده؛
عبادت میکردن اما همزمان هوای نفسشون هم قوی میشده...🔥
🌱⇦از امروز تمرین کن که بعد از هر نمازی با هوای نفست دعوا کنی.⇨
@Shabahengam
♡
«شُمــــ∞ــــا» هَمان حِسِ خاصِ
توصیف نشدنی «هستید»..!♥️✨
سیدے
امشب راس ساعت یڪ و بیست دقیقه بامداد، مراسم روضه مڪتوب در "هیئت امابیها" زیر نظر گردان شباهنگام، برگزار میشود✨
شما نیز با خانواده و آشنایان دعوتید🌷
هرڪے روزیش باشه، آنلاین میشه🌱:)
@Shabahengam
هدایت شده از هیئتاُمِّاَبیھــٰا
﷽
سلام عشاقالحسین،
هیئتیای شباهنگام !
اینجا روضہ مڪتوبہ!
ما مینویسیم و شما با سوز دل وحس و حالِ خوشتون بخونید.
فکر نکنید همینجوری الکی الآن آنلاین شدید... نه! شما رو صدا زدند!
التماس دعا🥀
هدایت شده از هیئتاُمِّاَبیھــٰا
◍⃟🥀
بسْم الله الْرحْمن الْرحیمْ
اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "
مرحوم بهبهانی، بانی شبستان مسجد نقل می كردند؛
_پدرم قبل از تمام شدن كار شبستان مسجد، به مرض موت مبتلا شد و در آن حال وصيت نمود كه «مبلغ دوازده هزار دينار حواله را صرف اتمام كار مسجد نماييد».زمانی كه فوت كرد، به منظور احترام به پدر و اشتغال به مجالس ترحيم، چند روزی كار ساختمان تعطيل شد. شبی در عالم خواب پدرم را ديدم كه به من گفت: چرا كار مسجد را تعطيل كردی؟ گفتم: به منظور احترام به شما و اشتغال به مجالس ترحيمتان. در جوابم گفت: اگر می خواستی برای من كاری بكنی، نبايد كار ساختمان مسجد را تعطيل می كردی زمانی كه بيدار شدم تصميم به اتمام كار ساختمان مسجد نمودم به اين منظور باید حواله دينارهايی كه پدرم در وصيت خود عنوان كرده بود وصول كرده و از آن مصرف می نمودم. اما هر چه بيشتر جست و جو می كردم حواله ها پيدا نمی شد هر جا كه احتمال وجود حواله ها می رفت گشتم، اما خبری از حواله ها نبود. سرانجام در حالی كه بسيار ناراحت بودم به مسجد رفته و متوسل به حضرت زينب (س) شدم و خدا را به حق آن ساعتی كه امام حسين (ع) و زينب (س) از يكديگر وداع نمودند قسم دادم. ناگهان خوابم برد. پس از مدتی بيدار شدم و ديدم همان ورقه ای كه حواله ها داخل آن بود كنار من است از همان ساعت كار مسجد را ادامه دادم تا به اتمام رسانيدم و هميشه اين كرامت را برای ديگران نقل می كنم.
[کتابفضايلوخصايصزينبكبری(س)]
هدایت شده از هیئتاُمِّاَبیھــٰا
◍⃟🥀
صدایت میزم من ، به سوز و اشک وآهم
به روی دوشم آقا ، ببین بار گناهم
الا ای مهر رویت ، صفای آب و گلها
زعصیان گدایت ، تو خوردی خون دل ها
اباصالح یا مهدی... اباصالح یا مهدی
ز تو دارم تمنا ، به احوالی پریشان
امامِ مهربانم ، ز سائل رو مگردان
نگاهت گر نباشد ، گدا بیچاره گردد
به صحرای فلاکت ، بسی آواره گردد
اباصالح یا مهدی... اباصالح یا مهدی
اگرچه در بدی ها ، عیان و منجلی ام
ولی از عاشقان ، حسین بن علی ام
ریا هم گر نمایم ، تو از من می پذیری
فقطذکرم همیناست،حسین نعمالامیری
اباصالح یا مهدی... اباصالح یا مهدی
هدایت شده از هیئتاُمِّاَبیھــٰا
◍⃟🥀
شب نیمه ماه رجب امشب شب زیارتی ایاعبدالله الحسین، خیلی دلت آماده است امشب،برا زینب بلند بلند گریه کنید،منم امشب همراه دل تو میام تا تل زینبیه،
مرحوم حاج ملا سلطانعلی، روضه خوان تبریزی که از جمله عبّاد و زهّاد بوده می گوید: در عالم رویا مشرف به محضر امام زمان (عج) شدم، عرض کردم، مولای من ! آنچه در زیارت ناحیه ی مقدسه ذکر شده که می فرماید: فلا ندبنّک صباحاً و مساءً و لا بکینّ علیک بدل الدموع دماً صحیح است؟ فرمودند: بلی
عرض کردم: آن مصیبتی که به جای اشک، خون گریه می کنید کدام است؟ آن مصیبت علی اکبر (علیه السّلام) است؟
فرمودند: نه، اگر علی اکبر (علیه السّلام) زنده بود، در این مصیبت او هم خون گریه می کرد.
گفتم: آیا مصیبت حضرت عباس (علیه السّلام) است؟
فرمودند: نه، بلکه اگر حضرت عباس (علیه السّلام) هم در حیات بود، او هم در این مصیبت خون گریه می کرد.
گفتم: البته مصیبت سیدالشهدا است؟
فرمودند: نه، حضرت سیدالشهدا هم اگر در حیات بود، در این مصیبت خون گریه می کرد.
پرسیدم: پس این کدام مصیبت است؟
فرمودند: آن مصیبت اسیری زینب (سلام الله علیها) است.
هدایت شده از هیئتاُمِّاَبیھــٰا
◍⃟🥀
رفقا امشب خیلی حواستون جمع باشه. قدر این لحظاتو بدونید. خوش به حال اونایی که ابر چشماشون میباره برای خواهر اباعبدالله.
خوش به حال اونایی که به واسطه ی این اشکای خالص مورد توجه آقا امام زمان قرار میگیرند.
وقتی امشب از اعماق وجودتون برای داغ حضرت زینب سلام الله علیها اه میکشید،
تمام آه کشیدنتونو ثواب تسبیح مینویسند.
هدایت شده از هیئتاُمِّاَبیھــٰا
◍⃟🥀
[این چند خط شعرو با تأمل بخون. هرجا حس کردی نفست بالا نمیاد "حسین" بگو آروم میشی، زینبم وقتی سینه اش سنگین می شد، می گفت حسین... حسین…
این همه داغ دیده زینب، این همه روضه تحمل کرده،ما طاقت یه لحضه شنیدنش رو هم نداریم،نباید هم داشته باشیم.]
اگر این است تأثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
خودم دیدم زبالای بلندی
که محبوب خدا را سر بریدند
[داره از قاتل برادرش میگه]
عرقش پاک کرده بود اما
رد خون تو بر جبینش بود
حالا نوبت خنده های خونین شد
که سری بین خورجینش بود...
هدایت شده از هیئتاُمِّاَبیھــٰا
◍⃟🥀
لحظه های آخر عمرش بود به شوهرش عبدالله بن جعفر فرمود :
_ عبدالله نفسای آخرمه... حلالم کن. بگو کنیزا بستر من رو ببرند تو صحن خانه و زیر آفتاب پهن کنند .
کنیزا اشاره کردند "آقا نه!"
عبدالله گفت:
_من نوکر زینبم. از اولم همین بوده. هرچی خانم بگند.
فقط رو به بیبی عرض کرد:
_ چرا بیبی جان؟ خانم شما بیمارید آفتاب برای شما ضرر داره.
تا اینو گفت، صدای گریه زینب بلند شد .
فرمود:
_ عبدالله تو میدونی من حسینم یادم نمیره... خودم دیدم داداشم آروم پنجه هاشو روی خاک میکشید. عبدالله نبودی کربلا ، ببینی بدن حسینم سه روز روی خاک کربلا بود ، کسی نبود این بدن رو برداره.
همه صدا بزنید "حسین" .
هدایت شده از هیئتاُمِّاَبیھــٰا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅
_ روش زندگي با مردم
با مردم آنگونه معاشرت كنيد، كه اگر مرديد بر شما اشك ريزند، و اگر زنده مانديد، با اشتياق سوي شما آيند.
[📚حكمت 10]
@shabahengam