ڪُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ وَ هُوَ کُرهٌ لَکُم
وَ عَسیٰٓ اَن تَکرَهوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُم
وَ عَسیٰٓ اَن تُحِـبّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَڪُم
و اللّٰهُ یَعلَمُ وَ اَنتُم لاتَعلَمون
- جهاد در راه خدا برای شما مقرر شده در حالی که برایتان خوشایند است چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید حال که خیر شما در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید حال که شر شما در آن است. و خدا میداند و شما نمیدانید.
. شباهنگام | بقره ۲۱۶
در گوش زمین میگفتی :
_ "ارحم؛ عبدک الضعیف!"
[+ عرشیان حیرانِ تو شدند عبدِ معبود!]
🖋• #آسَی
قرارمون۴بامداد
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
پخش زنده حرم امامرضاجان♥️⇩ https://www.heyatonline.ir/fa/haram/1/%D8%AD%D8%B1%D9%85-%D8%A7%D9%85%D8
پخشرنده⇧
✨
+ یکی از آشنایان زائر امام رضا شدند.
دیشب تو حرم میخواستند با یه عزیزی تماس بگیرند، به اشتباه شماره ی منو گرفته بودند.
قسمت من شد، سلامی بدم به امامرضاجان♥️ و البته خدا میدونه که چقدر دلم هوایی شد!
[آقا تو را به جان جوادت بطلب مارا🌱]
📻⃢⃟🌱
"شبجمعهستهوایتنڪنممیمیرم"
+ رفقا...
چه خوبه که از همین امشب، یه هیئت خونگی کوچیک برای خانوادتون راه بندازید!
#هیئات_خانگی
+ یادمه بچه که بودم، هرشب جمعه یه هیئت کوچیک تو خونه برگزار میکردیم.
البته فکر میکردیم کوچیکه، قطعا مراسمی که بانی اشک ریختن بر امامحسین باشه، به وسعت دریاست!
• اول مراسم من قرآن میخوندم...
• بعد یکیمون شروع میکرد به خوندن زیارت عاشورا و یا حدیثکساء...
• بابا یه حدیث میخوندند و چند خطم سخنرانی...
• دوباره من مجلسو دست میگرفتم و برقارو خاموش میکردم و در حد چند دقیقه روضه و مداحی...
• خرما و چای روضهی آخر مجلسمونم به راه بود! :)
[ به همین سادگی🌱]
+ تازه یه وقتایی منو خواهر و برادرم، پول تو جیبیامونو جمع میکردیم واسه هیئت آخر هفته بانی بشیم. از بوفه ی مدرسه خوراکی میگرفتیم واسه هیئت.
[ آخ که چه ذوقی داشتیم🌿]
+ اون هیئتمون رو هنوزم داریم ولی دیگه مثل قبل هر هفته نیست! دیگه بزرگ شدیم و رفتیم سر خونه زندگیمون...
هرکدوم باید یه هیئت کوچکتر تاسیس کنیم :)
[ مثل هیئتامابیها🍃]