eitaa logo
↷⸤ شَبــٰــــــــhengamــــــ⸣ 🌙
4.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
328 ویدیو
32 فایل
﷽ +از مغرب‌تاسحرقدم‌میزنیم🌙 ⚠️⇦نشرِ+ بدون حذفID☘(: [صاحب سبک جدیدی از هیئت مجازی] به گـوشیم⇩ payamenashenas.ir/Shabahengam بیسیمچی⇩📞📻 @bisim_chi_shabahengam شهداییمون⇩ @shahrokhmahdi هیئت⇩ @Omme_abeaha فعالیت⇦ #تحت‌ِنظرِامام‌ِزمان💚
مشاهده در ایتا
دانلود
[ وی خوردھ‌سال ڪہ بود، مآھِ رمضان جوری دیگر برایش صفٰا داشت؛ دمِ افطار بوی حلیمِ داغ و شله زردِ نذری، عطرِ چای بِـہِ خانومگل درون استکان های ڪمر باریکِ روی سفره پر از میوه های تڪ بعدی، چرخشِ پیچِ رادیوی آقاجان و پیچیدن طنین اسماءالحسنی تا حتی حیاط ِنقلیِ سرسبز، جهیدن ِعطرِ شمعدانۍ‌ها در خانه، دور هم نشستن و «بسم الله» بلند بالای آقاجان و دعا برای فرج، همیشه هم اینگونه دعاهایش را شروع می‌کرد : «رب شهر رمضان . . . » وی خورده سال بود نمۍ‌دانست شهر یعنی ماه و فکر می‌کرد رمضان شهری ست ڪہ از دروازه‌اش ڪه وارد مےشو؎، نسیمۍ ملیح در هواۍ سورمہ‌اۍ مایل به بنفش، طنینِ آرامِ قرآن را به گوش همگان مے‌رساند. در هر بلوار، حوضے بدون ماهی هست که هندوانہ‌ها و یڪ دامن سیب‌های سبزِ شبنمْ‌نشان خود؎ نشان مۍدهند. دیگِ‌حیلم یک طرف به رآھ است و شله زرد آن طرف. هر ڪہ رد مے‌شود، با مهر زیاد سنگڪ به دیگری تعارف می کند. خیابان هایش از نوࢪ است و مغآزھ ها محبّت رایگان عرضه می کنند. نسیم ملایم مۍوزد و صوتِ قرآنِ مُبین همچنان نوازش مۍ‌دهد دیدگان را. بچه سال بود نمی دانست شهرِ رمضان یعنی ماھِ رمضان! حتی وی هنوز هم دلش می خواهد از مادر بپرسد: «کی میریم شهر رمضآن؟» ] 🖋• ˘˘