چند خط سخن از دل ادمین
نشیند لاجرم بر دل!؟
روزی که خواستیم چالش خاطرهی روز شهادت سردار رو برگزار کنیم، فکر نمیکردیم انقدر مورد استقبال قرار بگیره.
کاملاً مشخصه که تو همهی نوشتهها سخن از دل برون آمده و نشسته لاجرم بر دل.
احساس مشترکی که مشهود بود، اینه که غم سردار غم ملموسی بود برای همه. انگار یکی از اعضاء خانوادمون رو از دست دادیم! حتی اونایی که تا قبل از شهادت سردار شناخت زیادی از ایشون نداشتند.
یه آشنای غریب... یکی که با چشم بسته میدیدیمش!
به نظرم لحظه به لحظهی ۱۳ دے ۹۸ باید برامون ثبت بشه و مدام تو ذهنمون تکرار بشه و تکرار بشه و تکرار...
که نکنه یه روز زبونم لال این داغ بر دل نشسته کمرنگ بشه!
ما شیعیان عادت داریم به این احساس... به تازه نگهداشتن ارزشها... ما سوختهدلانیم.
ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم!
اصلشم بر میگرده به میخ و دری که سوخت و چادری که خاکی...
#یاصاحبالزمانآجرڪالله