♨️ ماجرای عجیب یک خانواده جن شیعه که از فرزندانم مراقبت کردند!!
🔸مدتی قبل زمانی که #بیماری همسرم شدید شد، بارها و بارها در نیمه های شب صدایی را از بیرون خانه و پشت پنجره میشنیدم که با سوز خاصی قرآن میخواند و دعا میکرد. بارها این #صدا را در نیمه های شب میشنیدم و زمانی که سرم را از پنجره بیرون میکردم هیچ کس را نمی دیدم در آن سوی هستی وقتی این لحظات مرور میشد، #متوجه شدم که در آن محله قدیمی که ما خانه اجاره کرده بودیم یک خانواده از جن های شیعه زندگی میکردند!
🔸ما از زمان حضور در #تهران در منزلمان مراسم روضه و هیئت داشتیم. این روضه ها باعث ایجاد روح معنوی و برکت در خانواده ما شده بود. این خانواده جن شیعه #عاشق امام حسین (ع) بودند. زمانی که روضه برگزار میشد پشت دیوار خانه ما قرار میگرفتند و در مصائب آقا ابا عبدالله (ع) اشک میریختند. زمانی که همسرم مریض شد آنها پشت دیوار #منزل ما قرار میگرفتند و با خواندن قرآن برای سلامتی همسرم دعا میکردند.
🔸یکبار خیلی حال #همسرم بد شد. ما در تهران کسی را نداشتیم فقط یکی از همسایگان بود که بچه ها را پیش او میگذاشتیم و به بیمارستان میرفتیم. آن روز همسایه ما هم نبود من #توکل کردم به خدا و دو فرزند خردسال پنج و سه ساله را تا عصر تنها در خانه رها کردم و رفتم. خیلی نگران بودم وقتی برگشتم دیدم که هیچ مشکلی پیش نیامده حتی بچه ها خودشان #غذا از یخچال برداشته و خورده بودند. در آن سوی هستی مشاهده کردم که با رفتن ما از منزل این خانواده جن از فرزندان ما مراقبت کردند تا برگردیم.
📕کتاب شنود
♨️ ماجرای عجیب یک خانواده جن شیعه که از فرزندانم مراقبت کردند!!
🔸مدتی قبل زمانی که #بیماری همسرم شدید شد، بارها و بارها در نیمه های شب صدایی را از بیرون خانه و پشت پنجره میشنیدم که با سوز خاصی قرآن میخواند و دعا میکرد. بارها این #صدا را در نیمه های شب میشنیدم و زمانی که سرم را از پنجره بیرون میکردم هیچ کس را نمی دیدم در آن سوی هستی وقتی این لحظات مرور میشد، #متوجه شدم که در آن محله قدیمی که ما خانه اجاره کرده بودیم یک خانواده از جن های شیعه زندگی میکردند!
🔸ما از زمان حضور در #تهران در منزلمان مراسم روضه و هیئت داشتیم. این روضه ها باعث ایجاد روح معنوی و برکت در خانواده ما شده بود. این خانواده جن شیعه #عاشق امام حسین (ع) بودند. زمانی که روضه برگزار میشد پشت دیوار خانه ما قرار میگرفتند و در مصائب آقا ابا عبدالله (ع) اشک میریختند. زمانی که همسرم مریض شد آنها پشت دیوار #منزل ما قرار میگرفتند و با خواندن قرآن برای سلامتی همسرم دعا میکردند.
🔸یکبار خیلی حال #همسرم بد شد. ما در تهران کسی را نداشتیم فقط یکی از همسایگان بود که بچه ها را پیش او میگذاشتیم و به بیمارستان میرفتیم. آن روز همسایه ما هم نبود من #توکل کردم به خدا و دو فرزند خردسال پنج و سه ساله را تا عصر تنها در خانه رها کردم و رفتم. خیلی نگران بودم وقتی برگشتم دیدم که هیچ مشکلی پیش نیامده حتی بچه ها خودشان #غذا از یخچال برداشته و خورده بودند. در آن سوی هستی مشاهده کردم که با رفتن ما از منزل این خانواده جن از فرزندان ما مراقبت کردند تا برگردیم.
📕کتاب شنود