#7054
خاطرات نوه #مستر_همفر (جاسوس انگلیس)
✍️ ... و الا من که مسلمان نبودم از وجود این افراد بی مغز چندشم می شد و تنفر داشتم؛ هیچکدامشان شیعه و سنی واقعی نبودند و فقط از مذهبشان لعن و نفرین و سب و تکفیر و تعصب یاد داشتند.
در این بین گروهی هم همیشه مزاحم کارمان بودند و دل خوشی ازشان نداشتیم، با وجودی که اختلافات را می دانستند و حتی بیان هم می کردند ولی اجازه سوء استفاده را به ما نمی دادند. افراد زیرکی که مهمترین مانع برای کارهایمان بودند. بایستی اینها را از چشم هم مذهبی هایشان می انداختیم. آنچه می گفتند و برنامه میریختند برعکسش را در جامعه نشر می دادیم. اینها دهه وحدت می گرفتند ما دهه برائتش می کردیم. اینها از توهین به مقدسات منع می کردند ما لعن و توهین و سب را بین مذاهب ترویج می دادیم. اینها دم از برادری می زدند ما تکفیر می کردیم.
و حتی با تفرقه انداختن بین جریانات سیاسی مثل اصلاح طلب و اصولگرا با یافتن افرادی ناآگاه ازهر دو طرف که صبح تا شب به هم دیگر فحش و ناسزا نثار کنند، باعث دو قطبی شدن جامعه ایران شدیم و این وسط کسی به نصایح آیه الله خامنه ایی گوش نمیداد که می گقت: ( من یک اصولگرای اصلاح طلب هستم ) . و همینطور می گفت:( نقد با فحاشی فرق دارد. ) ولی گوش کسی به این سخنان بدهکار نبود و خروار خروار ناسزا بود که به همدیگر حواله میکردند.
🔘 ادامه دارد...
شب چراغ کانال بصیرت،پاسخ به شبهات و شایعات جهت عضویت
https://eitaa.com/shabcheragh2