شمع
بسم الله الرحمن الرحیم
روز اولی که قدم در جبهه انقلاب و بسیج و... گذاشتیم، عکس شهدا رو دیدیم... زندگیشون رو شنیدیم... دردودل کردیم باهاشون...
اما مسئله مهم اینجا بود که با دیدن عکس شهدا، همیشه ما دختران و مادران این سرزمین افتخار کردیم. افتخار کردیم که همچین مردانی را پرورش داده ایم! افتخار کردیم همچین مردان غیوری جلو تر از ما در خط اول جنگ حق و باطل هستند! افتخار کردیم که اگر دشمن بخواهد حرمت مان را بشکند؛ برادرگونه از ما دفاع میکنند!...
افتخار میکردیم غیرت ملی و دینی شان حرف اول را میزند.
میگفتیم که اگر مردی بسیجی است، حتما غیور است و مدافع کشور...
هرچه گذشت و بزرگتر شدیم، تماشا کردیم که عکس شهدا دیده میشود و حتی ظواهر هم شبیه شهدا میشود، اما عکس شهدا عمل می شود!...
دیگر دیدیم بسیجی برند شده است و...
چند صباحی است، می بینیم میشود بعضی بسیجی باشند؛ اما محافظه کاری شان بر غیرت شان غلبه کند...
چند صباحی است، دشمن حرمت زنان و دختران این سرزمین را هدف گرفته است اما خیل عظیمی از مردان بسیجی نام ما، کاری نمی کنند!...
درست است که در بخش مهمی از این خط جبهه جنگ ترکیبی ما بانوان و دختران باید سربازی کنیم! اما زمانی که بخش دیگر این خط، با محافظه کاری هایشان، با منفعت طلبی هایشان،با سیاسی بازی هایشان، با انفعال و تنبلی هایشان،حتی با دیدن قرآن بالای نیزه؛ جبهه حق را به عقب نشینی وادار میکنند... دیگر چه فایده؟!...
چند صباحی است دلم برای همان شهدا تنگ شده است...
چند صباحی است دارم به شجاعت و همت مردانی مثل دانیال زاده ها، رضازاده ها، الداغی ها فکر میکنم...
حواسمان باشد دشمن دارد از همه جهات حمله میکند. جلو، عقب، راست، چپ... نکند بشینیم و توابین بشویم در آینده!...
باید که
#ایستاده_در_غبار
#متحد (نه آنکه در جبهه خودی همدیگر را بزنیم که هم دشمن حقیقی داخلی عروسی اش میشود و هم دشمن خارجی!)
#فعال
#خلاقیت_در_دست
دفاع کنیم!
✍شمع