🌴یادشهیده #نسرین_افضل به خیر
خاطره دوست شهید :یک روز بعد از ظهر بود که نسرین ازم خواست کارها را زودتر تعطیل کنم و با او به جائی بروم؛مقداری خوراکی و میوه خرید ،راهی شدیم خانه ای پشت قبرستان که از آشنایان نسرین بودند و وضع مالی مناسبی هم نداشتن،موقع خداحافظی آرام بدون اینکه آنها متوجه شوند مقداری پول روی طاقچه گذاشت.بعد از آن به یکی از محله های جنوب شهر شیراز رفتیم و در خانه ای را زدیم پسر بچه ای در را باز کرد و خودش در بغل نسرین انداخت و گفت:خاله خاله بگو چی برام آوردی ؟نسرین لبخندی زد و دستی به روی سرش کشید و گفت همونی که میخواستی. دو خانواده جنگ زده ای بودن که در یک خانه زندگی میکردند خانه ای با پله های تنگ و باریک و نسرین برای هر کدام از خانواده ها وسایلی جداگانه گرفته بود،به پسر بچه توپ فوتبال داد،پسربچه از خوشحالی بالا و پایین میپرید،خانواده ها خوشحال شدن و تشکر کردند.
شادی روحش #صلوات
https://eitaa.com/shabhayeshahid