eitaa logo
شبهای با شهدا
290 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
286 ویدیو
5 فایل
💫 در شب‌های ظلمانی ، با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد ✅ کاری از راویان نور
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلداده ی توام ..رویای هرشبی 🍃🍃🍃🍃 در هایش با خدا و شبانه اش تمام مردمان و عزت مند را یاد بود، در ماه او را یاد داشته باشیم تا همیشه....❤️ https://eitaa.com/shabhayeshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴یاد شهید بخیر؛ با این که هفده هجده سال بیشتر نداشت رفقایش او را صدا می زدند . علی از خواربار فروشی پدرم به فقرا می کرد ، و بود این یعنی باعث شد که حریصانه به دنبال جایگاه مردمی بودند، او را کار خودشان در منطقه می دیدند . یک بار تنهایی گیرش آوردند و با چاقو زخمی اش کردند ولی نتوانستند جلوی او را بگیرند . بار دوم کردند... شادی روحش https://eitaa.com/shabhayeshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨 چه کسی بهتر از ایشان 🔘 : 💠 خدا را کنید که ایشان(رهبر انقلاب) در تمام مسائل و تمام خطرات بوده‌اند و قطعاً خوبی است در این دریای طوفان زده . مخصوصاً بعد از که با درایت خاص همه قشرها را در صحنه نگه داشتند... ما چه را بپذیریم که در رأس آن مثل آقای را پیدا کنیم؟ کی بهتر از ایشان که با تمام وجود مقابل دنیای و ایستاده است و دنیا هم از ایشان حساب می برد و ما باید او را کنیم. 📚 ماه در آینه ص ۳۱ https://eitaa.com/shabhayeshahid
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت شیرین از مادر شهیدان پور که حضرت را به صرف لوبیاپلو دعوت کرد. https://eitaa.com/shabhayeshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴یاد شهید علیخانی بخیر؛ مادرش می گفت: به خواب رفته بودم و خیلی گریه کرده بودم که آمد به خوابم، دیدم یک دریا هست که خیلی عمق آن روشن است و اگر یک سکه بیندازی معلوم است ولی خیلی عمیق و گود است و روی آن نرده گذاشته اند و من تا خواستم پایم را روی نرده بگذارم می رفتم پایین… گفتم : من می خواهم بروم آن طرف چرا من را می برد پایین؟! دیدم پسرم شهیدم از آن طرف گفت : جان چرا ناراحتی؟! گفتم : جان می خواهم بیایم آن طرف ولی از این دریا می ترسم… گفت : قسم بخور که دیگر گریه نمی کنی تا من بیایم دستت را بگیرم ببرم آن طرف… گفتم : نمی شود که گریه نکنم..! گفت : نه… گریه بکن ، گریه برای (ع) و (س) بکن.. برای (س) گریه بکن برای من گریه نکن… دستت را می گیرم و می برمت آن طرف… آمد و دستم را گرفت ، نه آب بود و نه چیزی و رفتیم آن طرف… لباس های سبز هم پوشیده بود و با آن چشم های آبی تا زمانی می‌رفت به من پشت نکرد و از آن زمان گریه که می کنم می گویم به نیت (ع)…. شادی روحش https://eitaa.com/shabhayeshahid
منتظران شهادت🌷🌷 هدیه ای از شهید برای شما رفیق https://digipostal.ir/clksw0w https://eitaa.com/shabhayeshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا