✅ #سیره_اخلاقی_آقا
🚨ممکن بود بعد از دو ساعت گریه و زاری برای ایشان اتفاقی بیافتد !!!
🔘 آقای موسوی کاشانی از اعضای بیت رهبری :
💠 در یکی از سفرهایی که مقام معظم رهبری به #مشهد داشتند ، مستقیم به زیارت مشرف شدند ، اتاق تاریکی در انتهای دفتر آقای #طبسی است که مُشْرِف به حرم می باشد و پنجره کوچکی دارد که مقام معظم رهبری آنجا زیارتنامه می خواندند .
وقت شام رفتم تا ایشان را برای شام دعوت کنم ، دیدم معظم له در حال #گریه_و_زاری است ، بار دوم رفتم باز دیدم ایشان غرق در #توسل است ، بار سوم رفتم باز ایشان را در همان حال دیدم.
ما و نیروهای حفاظت ، تصمیم گرفتیم ایشان را از آن حال خارج کنیم ، چرا که ممکن بود بعد از #دو_ساعت گریه و زاری برای ایشان اتفاقی بیفتد. این بار جلوتر رفتم در را زدم و عرض کردم :
دوستان منتظرند تا شما تشریف بیاورید.
#آقا همان طور که در گریه و توسل غرق بودند ، بلند شدند و #زیارت_امین_الله را شروع کردند بعد از زیارت و راز راز و نیاز عاشقانه ، آقا تشریف آوردند.
📚 کتاب «آب آیینه آفتاب» ص 62
https://eitaa.com/shabhayeshahid
✅ #سیره_اخلاقی_آقا
🔘 آیت الله سیدجعفر شبیری زنجانی ( هم درس و هم مباحثه رهبر انقلاب در دوران طلبگی ) :
💠 در ایام #طلبگی ، #آقا حالات خوبی داشتند . یادم میآید تنها سالی که دهه اول #محرم ، هر روز زیارت عاشورا خواندم ، همان سال ۱۳۳۵ بود. هر روز صبح با آقا می رفتیم بالای پشت بام #مدرسه_نواب که گنبد #امام_رضا علیه السلام هم پیدا بود ، آنجا می نشستیم و #زیارت_عاشورا میخواندیم . بعد که تمام میشد ، با هم میرفتیم #روضه .
📚 حدیث آفتاب - مرتضی یقینی پور - ص ۳۱۳
https://eitaa.com/shabhayeshahid
✅ #سیره_اخلاقی_آقا
🚨 رفتار با خانواده شهدا
🔘 دکتر علاءالدین بروجردی :
💠 در سال ۱۳۷۹ به اتفاق آقای حسینی نسب ، که اهل بروجرد و پدر سه شهید و جانباز است ، خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم. معظم له با #گرمی با آن پدر شهید برخورد کرد. حدود یک ساعت آقای حسینی نسب با #آقا ملاقات کرد.
جلسه ، #جلسه_محبت بود. برای من خیلی جالب بود ، رهبری که لحظه لحظههای وقتش ارزشمند است و باید صرف حل مشکلات جهان اسلام شود ، اینگونه عنایت می کنند و با یک #پیرمرد به گفتگو می نشینند.
این یک نمونه از هزاران است. رفتار ایشان با #خانوادههای_شهدا برای همه مسئولان نظام ، درس و الگوست.
📚 پرتوی از خورشید ، ص ۹۳
https://eitaa.com/shabhayeshahid
✅ #سیره_سیاسی_آقا
🚨 دقت نظر
🔘 تیمسار علی اصغر جمالی :
💠 یک روز در منزل حجت الاسلام و المسلمین آقای هاشمی رفسنجانی بودیم.جلسه ای #خصوصی ، پیرامون مسائل کشور بود . بعد از مدتی قرار شد استراحت کنیم ، در حالی که #آقا روی زمین نشسته بودند و داشتند استراحت می کردند . یکی از مسئولین در مورد بحرانی که همسایگان در #خلیج_فارس برای جزایر سه گانه ایجاد کرده بودند ، صحبت میکرد. بعد یک مرتبه رفیقش گفت: این مسئله خلیج... همین جور می خواست ادامه بدهد که آقا یک مرتبه با تندی فرمودند: « آقا! شما چرا توجه نمی کنید؟! چرا خلیج ؟ یعنی چه؟ باید بگویید «خلیج فارس» ، حتماً #فارس را هم بگویید .
📚 خورشید در جبهه ، ص ۹۹ و ۱۰۰
📚 در سایه خورشید ، ص ۴۸
https://eitaa.com/shabhayeshahid
🚨 ترجیح می دهم هر دو دستم قطع شود ولی ...
🔘 سردار محمدباقر ذوالقدر:
💠#امارات به بهانه جزایر سهگانه یکسری تحرکات نظامی انجام داده بود و پروازهای شناسایی نیز گویای اتفاقاتی در آینده بود و احتمال اینکه امارات دست به تحرکاتی علیه جزایر بزند را قوی می نمود، به خصوص با پایان گرفتن جنگ تحمیلی #ایران و #عراق ، احتمال بروز واقعه جدی بود .
مقام معظم رهبری به عنوان #فرمانده_کل_قوا دستور هایی را برای جلوگیری از نبرد نظامی و مراقبت از جزایر سه گانه به نیرو های مسلح صادر کردند . بعد از ابلاغ کتبی دستور ، جلسه ای در محضر معظم له با حضور همه سران نیرو های مسلح برگزار شد که #آقا در آن جلسه نکاتی را پیرامون اهمیت دفاع از وطن فرمودند که یکی از آن نکتهها که برای ما از اهمیت بالایی برخوردار بود این بود که ایشان فرمودند: « فکر نکنید حفاظت و حراست از آب و خاک کشور برای من مهم نیست . حفاظت از سرزمین جمهوری اسلامی ایران برای من اینقدر اهمیت دارد که ترجیح می دهم هر دو دست من #قطع شود ، ولی #یک_وجب از خاک این کشور اشغال نگردد» و همین عبارت زیبا چنان شور و ولعی را در فرماندهان و نیروهای نظامی به وجود آورد که امکان هرگونه تجاوزی را برطرف نمود و آنها را مصمم کرد تا با همه وجود از جزایر دفاع کنند.
📚شمیم خاطره ها -احمد طهماسبی- ص ۷۸
https://eitaa.com/shabhayeshahid
🚨خاطره جالب #سیلی خوردن #محافظ رهبری
🔘 یکی از محافظین رهبر انقلاب :
💠 اون روز، بین #سخنرانی حضرت آقا، بارها نگاهم به #پیرمرد لاغراندامی افتاد که شبکلاه سبزی به سر داشت و شال سبزی هم به کمرش.
تا سخنرانی آقا تموم شد، بلند شد و خیز برداشت طرف من و بلند گفت: «میخوام دست آقا رو ببوسم» امان نداد و خواست به سمت آقا برود که راه اون رو بستم. #عصبی شد و تند گفت: «اوهووووی....چیه؟! میخوام آقا رو از نزدیک زیارت کنم. مثل اینکه ما از یه جد هستیم» صورت #پیرمرد، انگار دریا، پرتلاطم و طوفانی میزد. کمکم، داشت از کوره در میرفت که شنیدم آقا گفتن: «اشکال نداره، بذار سید تشریف بیاره جلو» نفهمیدم تو اون جمعیت #آقا چطور متوجه پیرمرد شد. خودم رو کنار کِشیدم. پیرمرد نگاهی به من انداخت و بعد، انگار که پشت حریف قَدَری رو به خاک رسونده باشه، با عجله، راه افتاد به سمت آقا.
پشت سرش با فاصله کمی حرکت کردم. هنوز دو سه قدم برنداشته بود که پاش به پشت گلیم حسینیه گیر کرد و زمین خورد.
اومدم از زمین بلندش کنم که برگشت و جلوی آقا و جمعیت #محکم کوبید توی گوشم و گفت: «به من پشت پا می زنی؟» سیلیاش، انگار برق ۲۲۰ ولت خشکم کرد.
توی #شوک بودم که آقا رو رو به روی خودم دیدم. به خودم که اومدم، آقا دست گذاشت پشت سرم و جای سیلی پیرمرد رو روی صورتم بوسید و گفت: «سوءتفاهم شده. به خاطر جدّش، فاطمه زهرا، ببخش!» درد سیلی همونموقع رفع شد.
بعد سالها، هنوز جای #بوسه_گرم آقا رو روی صورتم حس میکنم.»
📚 برگرفته از کتاب «حافظ هفت» ( رمان داستانی بر اساس سفر مقام معظم رهبری به استان فارس )
https://eitaa.com/shabhayeshahid
🚨#اسب_سواری
🔘 سردار سرتیپ علی فدوی:
💠 مقام معظم رهبری در برنامه ورزشی خود مرتب به #کوهنوردی می روند.
در یکی از روزها بنا شد ، دو تا اسب را مهیا کنیم تا اگر #آقا خواستند ، اسب سواری کنند . من که خود را خبره در اسب سواری می دیدم ، دو تا #اسب را آماده نمودم . اسب آرام را برای ایشان انتخاب کردم ؛ چون باورم بود که معظم له در اسب سواری #مهارت کمی دارند. مراعات دست ایشان را هم می کردیم. با خود می گفتیم که آقا برای سوار شدن به روی اسب ، احتیاج به کمک دارند ؛ ولی هنگام سوار شدن ، #چابکی آقا را بیش از خود دیدم.خیلی تیز تر از من به روی اسب پریدند و همانند یک اسب سوار #حرفه_ای ، در یک منطقه کوهستانی ، اسب را به جلو هدایت می کردند.جالب بود که ایشان دقت داشتند ، بر اسب ، فشاری وارد نشود .
درس دیگر ما در آن روز ، اهتمام به #ورزش بود . آقا در این سن و سال بر اثر تمرین های مکرر در ورزشهای مختلف به چنین روحیه ای دست یافته اند.
📚در سایه خورشید ص ۷۶
📰 پرتو سخن ش ۱۱۶
https://eitaa.com/shabhayeshahid
🚨حضرت امام ، در برابر #آقا تمام قد می ایستادند.
🔘 آقای غلام شاه پسندی #محافظ رهبر انقلاب:
💠من خودم با چشم های خودم، بیش تر از #صدبار برخورد #امام_خمینی را با آقای #خامنه_ای دیدم. هیچ برخوردی از امام خمینی ندیدم که #تمام_قد جلوی آقای خامنه ای بلند نشود و به طرف ایشان حرکت نکند. برای هیچ کس ندیدم این کار را بکند. البته آن هایی که من دیدم را عرض می کنم . بعضی از شخصیت ها هم بودند که رفته بودند پیش امام، من نبودم. من کاره ای نبودم آن جا. آن هایی که دیدم را عرض می کنم.
هیئت دولت و شخصیت های حکومتی را عرض می کنم، شاید دیدار ایشان با یک #مرجع_تقلید این طور نباشد. #امام تنها جلوی آقای خامنه ای تمام قد می ایستاد و به طرف ایشان حرکت می کرد و ایشان را با یک حالت باز #بغل می کرد و خیلی تحویل می گرفت.
🌐 به نقل از خبرگزاری حوزه
https://eitaa.com/shabhayeshahid
🚨⁉️ چرا رهبر انقلاب روی #صندلی می نشینند ، در حالیکه مردم ، پایین روی #زمین نشسته اند؟
💠 در یکی از دیدارهای فامیلی که مقام معظم رهبری تشریف داشتند ، وقتی دیدند یکی از اعضای #فامیل کنار در نشسته است ، به او فرمودند: شما بالاتر تشریف بیاورید . او در جواب آقا ، با حالت خاصی گفت : «شرف المکان بالمکین» ( مکان به انسان شرف و بزرگی نمیدهد ) بعد ادامه داد : شما چرا روی #صندلی می نشینید و صحبت می کنید؟
#آقا با #تبسم ( نه با ناراحتی و یا ذره ای کدورت و اخم ) فرمودند : من به خاطر #دیسک_کمر نمیتوانم مدت طولانی روی زمین بنشینم . سپس به خاطر نشستن روی صندلی از حضار #عذرخواهی کردند.
📚 آب آیینه آفتاب ، ص ۲۷
https://eitaa.com/shabhayeshahid
✅ #سیره_اخلاقی_آقا
🚨 مخالفت با #اسراف
🔘 حجت الاسلام قرائتی :
💠 یک بار خدمت مقام معظم رهبری رسیدم دیدم تمام #چراغ های اتاق #خاموش است! و فقط چراغ روی #میز ایشان جهت #مطالعه روشن بود .
مسئله را جویا شدم اطرافیان گفتند: #آقا فقط وقتی #مهمان به حضور ایشان می رسد چراغ اتاق را #روشن میکنند.
📚خاطرات حجت الاسلام قرائتی ، منتشرشده در مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن ، جلد ۲ ص۳۰
📚حدیث آفتاب ، ص ۳۳۸
https://eitaa.com/shabhayeshahid
🚨 با این قیمت ها لازم نیست
💠 حدود سال ۱۳۶۵ یک روز #آقا فرمودند: «بروید از میدان سید اسماعیل یک #دوچرخه #دست_دوم برای بچه ها بخرید» وقتی به آنجا مراجعه کردم ، هرچی گشتم دیدم #قیمت دوچرخه های دست دوم پنج هزار تومان به بالاست . از #مشهد هم قیمت گرفتم ، همان مقدار بود. از طرفی بچههای آقا مرتب به من می گفتند آقای #رجبزاده ، دوچرخه کو؟ وقتی خدمت آقا رسیدم و سطح قیمتها را خدمتشان گفتم ، ایشان فرمودند: «نه، با این قیمت ها لازم نیست برای #بچه_ها دوچرخه بخرید»
📰 ویژه نامه روزنامه قدس ، نوروز ۱۳۷۲
📰 روزنامه کیهان ۷۴.۳.۲۲
https://eitaa.com/shabhayeshahid
✅ #سیره_اخلاقی_آقا
🚨 زیّ طلبگی
حجت الاسلام احمد مروی :
💠 یک وقت گزارشی را خدمت #آقا بردم ، راجع به یکی از روحانیونی که آن موقع #قاضی شده بود. خانه ای خریده بود و مقداری کمک و مساعدت هم برای آن خانه می خواست.گزارشی را خدمت ایشان دادم با اینکه خیلی خانه گران قیمتی هم نسبت به شرایط آن روز نبود ، ایشان فرمودند که چه ضرورتی دارد #یک_طلبه،خانهای مثلاً بیست میلیون تومانی بخرد؟!
این قضیه مال مثلاً دوازده سیزده سال قبل است ( حدودا اواخر دهه هفتاد ) ، با اینکه بیست میلیون تومان آن موقع هم خیلی زیاد نبود و خانه هم آن چنانی نبود.
بعد فرمودند:خانواده ما گاهی می روند منزل بعضی از #آقایان و میآیند تعریف میکنند ، که مثلاً دور تا دور اتاق #پشتی_قالیچهای بود ، که ایشان فرمودند من تعجب می کنم ! چه ضرورتی دارد،حالا دور تا دور اتاق ما پشتی قالیچهای باشد ، نمیشود یک پشتی معمولی باشد؟!حتماً باید قالیچهای باشد؟!#گران_قیمت باشد؟! یک پشتی باشد که به دیوار تکیه ندهند، با یک #پارچه_معمولی هم میشود این را تامین کرد و کنار اتاق گذاشت ، چه ضرورتی دارد؟ #مخصوصاً ما #روحانیون،زندگیها خانهها و وضعیتمان اینجوری باشد؟!
بعد فرمودند:در خانه ما،یک #فرش_دستبافت بیشتر نداریم.این هم جزو #جهیزیه خانمم بوده است ، که الان هم دیگر #نخنما شده است ، ولی چون یادگاری است ، این را در خانه نگه داشتیم و الا همه خانه ما #موکت است و اصلاً فرش دستبافت نداریم ، حتی فرش ماشینی هم در خانه ما نیست و کلاً خانه ما با #موکت ، فرش شده است.
📰 ویژه نامه تداوم آفتاب ( روزنامه جام جم ) سال ۱۳۸۷
https://eitaa.com/shabhayeshahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت شیرین از مادر شهیدان #خالقی پور که حضرت #آقا را به صرف لوبیاپلو دعوت کرد.
https://eitaa.com/shabhayeshahid
✅ #سیره_اخلاقی_آقا
🚨 ایام طلبگی
🔘 آیت الله سیدجعفر شبیری زنجانی ( هم درس و هم مباحثه رهبر انقلاب در دوران طلبگی ) :
💠 در ایام #طلبگی ، #آقا حالات خوبی داشتند . یادم میآید تنها سالی که دهه اول #محرم ، هر روز زیارت عاشورا خواندم ، همان سال ۱۳۳۵ بود. هر روز صبح با آقا می رفتیم بالای پشت بام #مدرسه_نواب که گنبد #امام_رضا علیه السلام هم پیدا بود ، آنجا می نشستیم و #زیارت_عاشورا میخواندیم . بعد که تمام میشد ، با هم میرفتیم #روضه .
📚 حدیث آفتاب ، ص ۳۱۳
https://eitaa.com/shabhayeshahid