🌴یاد شهید #غلامرضا_صادق_زاده بخیر؛
در ۱۶ فروردین ماه ۱۳۶۱ به سعادت حضور در محضر مراد و رهبر و امام خویش دست یافت و در همان جا توسط امام عزیز در فضایی ملکوتی و روحانی با همراه و همسرش پیوندی بست که عمر آن کوتاه بود، زیرا خالصانه از مرادشان #دعا برای «شهادت در دنیا و شفاعت در آخرت» را طلبیده بودند.غلامرضا اشک ریزان آرزوی شهادت خویش را با امامش در میان گذاشت و امام به او فرمود: «انشاءالله پیروز شوید»
غلامرضا و همسرش بلافاصله بعد از پایان مراسم عقد به گلزار شهدا، بهشت زهرا میروند و پیوند خویش را با شهیدان برای ادامه راهشان مستحکمتر میکنند. آنها در حلقههای ازدواج خویش نشان دادند. روی #حلقههایی که به هم هدیه کردند، به جای هر نگینی کلمات مقدس و پرمعنای « تنها ره سعادت، #ایمان ، #جهاد ، #شهادت » حک شده بود.
و بالاخره در تاریخ ۶/۴/۱۳۶۴ در شب سالگرد شهادت بهشتی مظلوم و ۷۲ تن از یاران انقلاب، همزمان با انفجار ۱۲۰٫۰۰۰ چاشنی مین، به آرزوی خویش که پرواز به سوی معبود بود رسید و به ملکوت اعلی پر کشید، به بدنی سوخته و خونین.
تنها چیزی که در پیکر پاک و متلاشی اش به چشم میخورد همان #حلقه_ازدواجش بود که عبارت حک شده بر آن راه آینده را برای بازماندگان نشان میداد: تنها ره سعادت. ایمان، جهاد، شهادت
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
یاد شهید #طالب_طاهری بخیر؛
شهید 17 ساله ای که مقام معظم رهبری دو روز پیش ( ۱۰ بهمن ۹۷)بر سر مزارش در بهشت زهرا فاتحه خواند.
هنوز ترکش هایی از عملیات فتح المبین بر بدن داشت که در مرداد 61 در عملیات مهندسی منافقین بعد از شکنجه های بسیار در تهران به شهادت رسید.
یک روز پدر از دور مراقب طالب بود که برای خرید نان به نانوایی رفته بود دید که با سربازان حرف میزند و به آنان، نان تعارف میکند.
از او پرسید: «چرا چنین کاری میكني؟» گفت: «من اعلاميهها را داخل نان سنگگ میگذارم و به آنان میدهم تا از دستور امام مطلع شوند و فرار كنند.» آن زمان امام فرموده بودند که سربازان و ارتشیها از ارتش فرار کنند و به مردم ملحق شوند.
در دوران پيروزي انقلاب بویژه در بهمن ماه 57 مردم مشكل نفت داشتند. مساجد برای تامین نفت مردم فعال بودند خانواده ها بخصوص افراد بی بضاعت را شناسایی و سهمیه بندی می کردند ،بعد با چرخ دستی نفت به درخانه های آنها می بردند. طالب به فکر مردم بود و با بچه هاي هم سن و سال خودش گروهی را تشکیل داده بودند و همکاری می کردند.
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
یاد شهید #داریوش_رضایی_نژاد بخیر؛
بخل و حساسیت خاصی بر فضای علمی حاکم شده بود تا جایی که وقتی داریوش از افراد مختلف ایراد میگرفت یا مسئله ها را برایشان حل می کرد و برای اصلاح اطلاعات جامعی در اختیارشان میگذاشت تعجب میکردند باورشان نمیشد کسی رایگان آن قدر کمکشان کند فکر می کردند باید کاسه ای زیر نیم کاسه باشد حتی وقتی متوجه میشدند تمام اطلاعات صحیح است باز هم نمی توانستند پیش خودشان این کار های داریوش را تحلیل کنند.
مدیریت یک پروژه علمی را برعهده داشتم که آقای رضایی نژاد هم در آن پروژه با ما همکاری می کرد افرادی که در این گروه بودند با یک تنگ نظری خاصی اطلاعات علمی خودشان را در اختیار دیگران می گذاشتند و برای هر دسته از اطلاعات مبلغ قابل توجهی دریافت میکردند اما آقای رضایی نژاد آمد و همه مقالات و کتابهایی را که در طول این سالها جمعآوری کرده بود #بدون_هیچ_چشمداشتی_در_اختیار_همه گروه قرار داد.
🍃
وقتی می خواستم ازدواج کنم گفت برادرانه بهت میگویم حالا که دانشجویی به پیشرفت های علمی فکر کن دور خانه و ماشین آنچنانی را خط بکش چه اشکالی دارد که آدم اول ازدواج در خانه کوچک زندگی کند با خودم گفتم خودش الان در یک خانه درندشت و مجلل زندگی میکند و ماشین آخرین سیستم اش زیر پایش و به من اینطور می گوید چند وقت بعد که منزلشان رفتن تعجب کردم با این که آن روزها چند سال از اشتغال ایشان می گذشت #خیلی_ساده_زندگی_میکردند.
برخی از مسئولان که برای مراسم هفتم ایشان به خانه شهید آمده بودند وقتی دیدند یک دانشمند در یک آپارتمان ۷۰ متری زندگی میکرده بغضشان ترکید.
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
یاد شهید #قربانعلی_افشاری به خیر؛
معمار ساختمان بود.
بسیار با ایمان و با تقوا.
قبل از انقلاب برای کار به تهران مهاجرت میکند با توجه به اوضاع آن زمان بسیار مراقب رفتار خود و خانواده بود. دعوت دوستانش برای رفتن به مکانهای نامناسب را رد میکرد.
میگفت باید خدا را شکر کنیم. ما بنده خداییم. اجازه نداریم هر کاری انجام دهیم.
حساب و کتابهایش را همیشه مینوشت و بسیار حساس بود.
یکبار برای دادن پول یک کارگر سه بار از تهران تا کرج رفت تا او را پیدا کرد و پولش را داد.
دفترچه حساب و کتاب و مداحیهایش هنوز موجود است.
به او میگفتند تظاهرات میروی خیلی جلو نرو..
میگفت:« #ما_هدف_داریم. بی هدف نیستیم که از پشت برویم.»هروقت میگفتم ما را چکار میکنی؟ میگفت من چکاره ام؟ خدا رو داریم. همه تان را به خدا میسپارم . اسم پسرم رضاست این بچه هم اگر پسر بود اسم پسر امام رضا و اگر دختر بود اسم خواهر امام رضا رو برایش بگذار.
معصومه شش ماه بعد از شهادت پدرش بدنیا آمد
.شهید قربانعلی افشاری همزمان با ورود امام خمینی در قطعه ۲۱ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
یاد شهید #مصطفی_احمدی_روشن بخیر؛
از در مدرسه آمد تو رفتم طرفش دست دادم پوست دستش زبر بود.
مثل همیشه درس و بازی ما که تمام میشد میرفت پای مینی بوس کمک پدرش. همه کار میکرد از پنچر گیری تا جارو کردن کف مینی بوس. تک پسر بود. ولی لوس بارش نیاورده بودند. از همهمان پوستش کلفت تر بود.
🍃🍃
نه ماه رفت و آمد تا استخدامش کردند. توی همین رفت و آمدها به سایت نطنز گاهی می آمد پیش ما که در کنار خوابگاه خانه اجاره کرده بودیم یک شب با مصطفی کلی صحبت کردیم. برایم عجیب بود که چرا مصطفی میخواهد برود نطنز. آن وقتها از صد نفر یک نفر هم نمی رفت. نه پستی بود، نه حقوق بالایی عوضش دوری بود و غربت و سختی رفت و آمد. حتی حرفش بود که اسرائیل میخواهد مراکز هسته ای مان را بمباران کند.
مصطفی یک شب گفت: میدونم راهی که دارم میرم ممکنه ختم به #شهادت بشه.
🍃🍃
همه شوکه شدند. دستگاههای سانتریفیوژ یکی یکی از کار می افتادند. کنترل از دست مهندس ها خارج شده بود. سرعتشان از حد معمول بالاتر میرفت بعد یکدفعه خیلی کم میشد دوباره می رفت بالا.
کار ویروس استاکس نت بود .
توی دنیا پیچید که سایت نطنز تعطیل شده .
بچه های سایت خودشان یک تیم درست کردند و مصطفی هم شد مسئول تیم رفتند سراغ چند تا از بچه های نخبه کامپیوتر. کار را بهشان سپردند. خود مصطفی هم پای کار بود.
فهمیدند یک جاسوس حافظه های جانبی را آلوده کرده.
خبرگزاری رویترز اعلام کرد #مهندسان_ایرانی_موفق_شدند ویروس استاکس نت را از تجهیزات و ماشین آلات هسته ای خود پاکسازی کنند.
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
یاد شهید #اکبر_مدنی بخیر؛
یک سال در شروع سال تحصیلی برایش کتاب خریدم.اما بعد از چندماه دیدم تمام کتابهایش کهنه است.او کتابهایش را به یک دانش آموز #هدیه کرده بود و برای خودش #کتاب_دست_دوم تهیه کرده بود.
وقتی خواست به جبهه برود شانزده سال بیشتر نداشت،ما مخالف بودیم.اوهم شناسنامه اش را دست کاری کرد و ثبت نام کرد،اما قبل از اعزامش به کردستان از من و پدرش عذر خواهی کرد و رفت.وقتی از کردستان برگشت بدنش پر از تاول و زخم بود،به خاطر سردی هوا رزمنده ها در سنگر میماندند و بهداشت آنان به خوبی رعایت نمیشد.کفش کتانی را که برایش فرستاده بودم نپوشیده بود و به خانه آورد و گفت مادر این را به مرکز #کمک_به_جبهه برسان. دیگر رزمنده ها بیشتر از من به این احتیاج دارند.
اولین حقوق بسیج را که گرفت یک قسمت آن را به #فقرا بخشید و با یک قسمت آن برای خواهر کوچکش هدیه خرید.جبهه اخلاق و رفتار پسرم را به کلی عوض کرده بود.در هر فرصتی کتاب دعا و یا قرآن میخواند.
در نیمه شبی از اتاق اکبر صدای گریه شنیدم.نگران شدم و بی هوا وارد اتاق شده و چراغ را روشن کردم.اکبر در گوشه ای نشسته و مشغول #نماز_شب بود و در نماز گریه می کرد.صورتش خیس بود که او را بغل کردم و صورتش را به صورتم چسباندم و صورت و پیشانی اش را بوسیدم.
شادی روحش #صلوات
از کتاب #دسته_یک
@shabhayeshahid
🌹یاد شهدا به خیر🌹
۱. شهید مدافع حرم #مجید_قربانخانی
۲. #شهید_ابراهیم_هادی
۳. شهیده #زینب_کمایی
۴. شهید #حاج_محسن_دینشعاری
۵. جاویدالاثر #حاج_احمد_متوسلیان
۶. شهید #عبدالحسین_برونسی
۷. شهید #عباس_بابایی
۸. شهید #محسن_حججی
۹. شهید تفحص #محمد_زمانی
۱۰. شهید #حاج_همت
۱۱. شهید مدافع حرم #حمید_سیاهکالی_مرادی
۱۲. شهید #علی_چیت_سازیان
۱۳. شهید تفحص #علیرضا_شهبازی
۱۴. شهید مدافع حرم #مهدی_طهماسبی
۱۵. شهید ترور #حسن_تهرانی_مقدم
۱۶. شهید تفحص #سیدعلی_موسوی
۱۷. شهید امر به معروف #علی_خلیلی
۱۸. #شهید_مجید_پازوکی
۱۹. شهید فتنه #محمدحسین_حدادیان
۲۰. شهید مدافع حرم #عبدالله_باقری
۲۱. شهیدان حسن و علی و رضا #مظفر
۲۲. شهید مدافع حرم #محمدمهدی_لطفی_نیاسر
۲۳. شهید مدافع حرم #عباس_دانشگر
۲۴. شهید هنرمند #بهروز_مرادی
۲۵. شهید مدافع حرم #روحالله_قربانی
۲۶. شهید #علی_هاشمی
۲۷. خادم الشهدا #حاج_محمد_صباغیان
۲۸. شهید #محمود_احمدی_شیخانی
۲۹. شهید مدافع حرم #مصطفی_صدرزاده
۳۰. شهید هنرمند #سید_مرتضی_آوینی
۳۱. شهید مدافع حرم #امین_کریمی
۳۲. آیت الله شهید #سید_محمد_بهشتی
۳۳. شهید #سید_محمدتقی_رضوی
۳۴. شهید #سید_حسین_علمالهدی
۳۵.شهید #مجید_شهریاری
۳۶. شهید #محمدعلی_رهنمون
۳۷. شهیده #مریم_فرهانیان
۳۹. جانباز شهید #ایوب_بلندی
۴۰. شهید #حسین_خرازی
۴۱. شهید دکتر #مصطفی_چمران
۴۲. شهید #عبدالحمید_دیالمه
۴۳. شهید #محسن_وزوایی
۴۴.شهید #میثم_شکوری
۴۵.شهید #محمد_بلباسی
۴۶. شهید #مهدی_نوروزی
۴۷. شهید #خلیل_مطهرنیا
۴۸. شهید #محمد_عبداللهی
۴۹. شهید #حاج_عبدالله_نوریان
۵۰. شهید #صفرعلی_ولیزاده
۵۱. شهید #صادق_مهدی_پور
۵۲. شهید #مهدی_زینالدین
۵۳. شهید #محمدحسن_دهقانی
۵۴. شهید #مرتضی_کریمی
۵۵. شهید #محمدحسین_محمدخانی
۵۶. شهید #حمیدرضا_مدنی_قمصری
۵۷. شهید #علی_صیاد_شیرازی
۵۸. علمدار روایتگری #حاج_عبدالله_ضابط
۵۹. شهید #عبدالله_میثمی
۶۰. شهید #جواد_جهانی
۶۱. شهید #سیدرضا_بطحائی
۶۲.شهید #محمدهادی_ذوالفقاری
۶۳. شهید #هادی_زاهد
۶۴. شهید #محمد_توسلی
۶۵. شهیدان داود، رسول و علیرضا #خالقیپور
۶۶. شهید #مهدی_خندان
۶۷. شهید #حسن_باقری
۶۸. شهید #سید_حسن_مدرس
۶۹. شهید #حاج_یونس_زنگی_آبادی
۷۰. شهید #سید_مجتبی_علمدار
۷۱. شهید #علی_اکبر_پیرویان
۷۲. شهید #محمود_رادمهر
۷۳. شهید #شاهرخ_ضرغام
۷۴. شهید #سید_ابراهیم_میرکاظمی
۷۵. شهید #حامد_جرفی
۷۶. شهید #مرتضی_اسلامی
۷۷. شهید #محمدصادق_طوبایی
۷۸.شهید #بهرام_مهرداد
۷۹. شهید #مرحمت_بالازاده
۸۰. شهید #مهدی_عزیزی
۸۱. شهید #علی_حیدری
۸۲. شهید #علی_اکبر_نظری_ثابت
۸۳. شهید #محمد_مفتح
۸۴. شهید #محسن_گلستانی
۸۵. شهید #ابوالفضل_راه_چمنی
۸۶. شهید #سعید_شاهدی
۸۷. شهید #سیدکاظم_سیفان
۸۸. شهید #احمدعلی_نیری
۸۹. شهید #مهدی_باکری
۹۰. شهید #میثم_نجفی
۹۱. شهید #عباس_مطیعی
۹۲. شهید #عبدالصالح_زارع_بهنمیری
۹۳. شهید #سید_مجتبی_علمدار
۹۴. شهید #حاج_حسن_مداحی
۹۵. شهیدان #سجادیان
۹۶. شهید #مهدی_ایمانی
۹۷. شهید #محمودرضا_بیضایی
۹۸. شهیدان #فرج
۹۹. شهید #احمد_محمد_مشلب
۱۰۰. شهید #هادی_باغبانی
۱۰۱. شهید #بابک_نوری_هریس
۱۰۲. شهید #محمود_کاوه
۱۰۳. شهید #رضا_انصاری
۱۰۴. شهید #محسن_قوطاسلو
۱۰۵. شهید #حسین_امیدواری
۱۰۶. شهید #علی_تجلایی
۱۰۷. شهید #مسعودعلی_محمدپور_اهر
۱۰۸. شهید #حمیدرضا_فاطمی_اطهر
۱۰۹. شهید #حاج_عماد_مغنیه
۱۱۰. شهید #خانمیرزا_استواری
۱۱۱. شهید #محمود_شهبازی
۱۱۲. شهید #اسدالله_پازوکی
۱۱۳. شهید #مرتضی_جاویدی
۱۱۴. شهید #غلامرضا_صادقزاده
۱۱۵. شهید #طالب_طاهری
۱۱۶. شهید #داریوش_رضایی_نژاد
۱۱۷. شهید #قربانعلی_افشاری
۱۱۸. شهید #مصطفی_احمدی_روشن
۱۱۹.شهید #اکبر_مدنی
@shabhayeshahid
یاد شهید #محمد_اسلامی_نسب بخیر؛
#ارادت_عجیبی_به_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها داشت. وقتی نام حضرت را می شنید، حالی به او دست می داد که وصف شدنی نیست. بارزترین حالتش، #اشک بود. آن چنان اشک می ریخت که تمام اطرافیان را متأثر می کرد. گویی تمام مصیبت های آن حضرت را با تمام وجود درک کرده بود. در کار هم از ایشان جدا نبود. چه مسائل فرهنگی و آموزشی و چه عملیات هایی که شرکت می کرد، نقطه شروع و پایان کارهایش با توسل به ائمه به خصوص این بانوی بزرگوار بود.
قبل از عملیات کربلای چهار به مداح گفت بعد از نماز، #روضه_حضرت_زهرا بخوان. همان شب به آرزوی دیرینه اش رسید. با اطمینان می گفت “من محال می دانم که این بانوی دو عالم ما را شرمنده کند.”
🍃🍃🍃🍃
آیت الله خامنه ای برای بازدید به مقر لشکر نوزده فجر آمده بودند. فیلم مصاحبه محمد را که چند روز قبل از شهادت ضبط شده بود، پخش کردیم. محمد می گفت: پاره تن رسول الله همیشه ما را در مصائب یاری کرده است. پس از مکثی کوتاه، ادامه داد: من هرگاه نام بی بی فاطمه زهرا را بر زبان می آورم، ناخودآگاه از خود بی خود می شوم. عینکش را برداشت و اشک هایش را پاک کرد. با دیدن حالات محمد، #اشک_در_چشمان_آقا حلقه زد و خطاب به محمد، مکرر فرمودند: بگو، چرا سکوت کردی؟ بگو که ایشان را ملاقات کرده ای …
🍃🍃🍃
مدتی که با محمد در لبنان بودیم متوجه شدیم در بین شیعیان لبنان، جای سینه زنی و مرثیه خوانی کم است. آن ها در مراسم خود به سخنرانی اکتفا می کردند. محمد به زبان عربی مسلط بود و اشعار را به صورت عربی می خواند و مراسم سینه زنی به پا می کرد.
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
یاد شهید #غلامرضا_نعمتی بخیر؛
اوقات بیکاری اش را در مسجد میگذراند.شبهای ماه رمضان تا سحر در مسجد میماند.
پانزده سالش تمام نشده بود که تصمیم گرفت به جبهه برود.پدرش میگفت تو بچه ای و باید به درس و مشقت برسی اما او دست بردار نبود، مرتب دور من میچرخید و اصرار و التماس میکرد که پدرش را راضی کنم.
هیچ وقت او را آنقدر مصمم و مشتاق کاری ندیده بودم. سرانجام رضایت نامه را امضا کردم و او رفت.نمیدانم چقدر در کردستان خدمت کرد چرا که روزها در نظرم مثل ماه بود
وقتی به مرخصی آمد دیدم سر به زیرتر شده. در خانه شلوار خاکی جبهه و زیر پیرهنی را میپوشید که در جبهه به او داده بودند.مثل همیشه در کارهای خانه کمکم میکرد.خودش لباسهایش را میشست.
خیلی زود مرخصی غلامرضا ( جعفر) تمام شد،با هم تا جلوی در رفتیم.گفت مادر نمیخواهد بیرون بیایی،بعد به سرعت از در بیرون رفت و در را بست. پارچ آب دستم بود، میخواستم پشت سرش آب بریزم،رفتم به کوچه،او دور شده بود، آب را ریختم پشت سرش و قل هو الله خواندم.برگشت و نگاهم کرد.تا برگشت پارچ آب از دستم افتاد و جان از دست و پایم رفت. او رفت و دیگر نه خودش و نه پیکرش برنگشت.
سالهاست دلخوشی ما یک تکه سنگ است که برای یادبودش گذاشته ایم.حالا هر وقت به بهشت زهرا میروم احساس میکنم هر شهیدی خفته در خاک به ویژه شهید گمنام،فرزند من است.خاک قبرشان را میبوسم و می بویم و با آنها از غلامرضا میگویم.
شادی روحش #صلوات
از کتاب #دسته_یک
@shabhayeshahid
یاد سردار شهید #علی_هاشمی بخیر؛
حاج علی فوتبال بازی می کرد عضو تیم محله حصیرآباد بود. اسم تیم را گذاشته بودند شهباز. البته در حین بازی به واجباتش اهمیت می داد. مثلا یکبار وسط بازی وقت اذان شد. بازی را تعطیل کرد و خودش کنار زمین فوتبال اذان گفت.
🍃🍃🍃🍃
عاشق بچه ها بود با اینکه مدت زمان کمی در خانه بود ولی سعی می کرد در همان مدت کم هم به آنها ابراز محبت کند بعضی مواقع می شد با خستگی زیاد به خانه می آمد محمدحسین و زینب از ایشان انتظار داشتند که با آنها بازی کند و ایشان دریغ نمی کرد. شیرینی آن خاطرات اندک هنوز در ذهن بچه هاست.
🍃🍃🍃🍃🍃
زمانی که حاج علی از جبهه بر می گشت ، محمد حسین زودتر درب را برایشان باز می کرد ، و زینب خانم از این بابت ناراحت می شد. یادم هست که حاجی دوباره به بیرون می رفت و دوباره در می زد و می خواست که زینب در را باز کند.
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
🌴یاد شهید #سیدمجتبی_نواب_صفوی بخیر؛
دوساله تا کلاس چهارم را خوانده بود و بهترین شاگرد مدرسه شده بود برای همین هم به عنوان نماینده دانش آموزان برای تقدیم دسته گل به رضاخان که قرار بود از مدرسه ما دبستان حکیم نظامی بازدید کنند انتخاب شده بود. جلوی شاه که رسید #دسته_گل_را_محکم_پرت_کرد توی صورت اعلاحضرت طوری که کلاه از سر رضا شاه افتاد
مدیر بیچاره تا مرحله اعدام پیش رفت...
🍃🍃🍃🍃🍃
آمده بودیم که نواب را به کاشان ببریم برای دیدن باغ فین. نواب اصرار ما را که دید چند لحظه ای تامل کرد و پرسید آیا این سفر فین فایده تبلیغی هم دارد یا نه؟ می توانم در آنجا فعالیتی انجام دهم؟ گفتیم این مسافرت تفریحی است دیگر.
خیلی جدی گفت من با خودم عهد کردم سفری که #فایدهای_دینی_و_تبلیغی نداشته باشد نکنم، لذا نمی آیم.
شادی روحش #صلوات
از کتاب دانشجویی، سید مجتبی نواب صفوی
@shabhayeshahid
یاد شهید #ناصر_اربابیان بخیر؛
کتاب زیاد می خواند. برخی کتابها مثل "برای چشمهایت" تاثیر زیادی بر روی او داشت. به طوری که مدتها #حتی_تلویزیون هم نگاه نمی کرد.
شهید ناصر به دور از هیاهو در گردان کار میکرد. او شاگرد خلف شهید حاج عبدالله نوریان بود و اعتقاد داشت باید آینده جنگ رو دید، باید برای 20 سال جنگ نیرو و برنامه داشت.
لذا با این استراتژی مسولیت آموزش تخریبچی ها رو به عهده گرفت. آبانماه سال 63 مقر آموزشی چم امام حسن علیه السلام را در قصرشیرین برپا کرد و با همفکری شهید نوریان کارآموزش نیروها رو شروع کرد.
این دوره آموزشی از بهترین دوره ها بود و بچه هایی که در این دوره تربیت شدند گره گشایی بسیاری از عملیات ها بودند.
او نوشته بود؛ هیچ بدنی در آنچه روح اراده آن را می کند ناتوان نیست. به امید اینکه در همه احوال #مراقبت_از_نماز خود بکنیم.
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid