ོ شَبیهِ اَبر...
قم... جایی که تا به حال از وجودش غافل بودم... @shabih_abr
ی چند هفته ای بود میخواستم کتابِ
به سپیدی یک رویا رو بخونم
امروز خوندمش
ولی تمومش نکردم
فصل آخر
فصل شهادت و نتونستم بخونم
گذاشتم وقتی که چند ساعت به سفرِ قمم مونده بخونمش تا راحت تر تاب بیارم...
سفرِ قم؟
خواستهی دور ولی نزدیک
نمیدونم کیِ ولی میدونم که میشه.. :)
آدمی به امید زنده است...💔🌱
به شفاعتِ این زن
شیعیانِ علی وارد بهشت خواهند شد
_
کدام زن؟
فاطمه را میگوید...
فاطمه ی علی...
فاطمه ی علی که
فاطمه بنت رسول را نمیگویم...
فاطمه، اُختِ علیابنموسی...
پس چرا در خطوط اولِ کتاب، صدای گریه و زجه و ماتم میشنوم؟
مگر کسی مرده؟ کسی را شهد شهادت دادند یا بندِ اسارت؟
اسارت...
مگر بعد از اهل بیت حسین، باز هم آلالله را اسیری بردند؟
به نام سفر بردند اسیری...
کدام پاره ی تن رسولالله را این بار اسیری میبرند؟
اباالحسن را...
به کجا؟
به خراسانِ ایران
پس
آری تو صدای زجه و ماتم فاطمه اش را میشنوی...
بعدش چه؟
فاطمه با مدینه ی غم بار گرفته که میکند؟
پس گذر فاطمه چگونه به قم میافتد؟
چشم هایت را باز کن و بخوان...
سوال هایت یک به یک پاسخ میگیرند...
همراه شو با فاطمه ی امام...
_
به سپیدی یک رویا 💛🕊
به قلم خانم فاطمه سلیمانی
انتشارات نیستان
١٧١ صفحه
#معرفی_کتاب
@shabih_abr
سلام
_ چشم
_ عوض کردن دریچه ی نگاه، گاه تحمل سختی را آسان میکند :)
_ خواهش میکنم
_ اسم، لقب جهادیشون سید مجتبیست
_ چشم
#ناشناس
@shabih_abr
_ در یک جمله اون اهداف توی ذهنتون و به قدم تبدیل کنید و کتاب باشگاه ۵ صبحی هارو هم مطالعه کنید که از این همه دلیل و حرف و فکر رها بشید
_ درک در هر رابطه ای دنیا رو بهشت که نه ولی جای خوبی برای زندگی کردن میکنه
اما خودتون مادر خوبی بشید و بچههاتون و درک کنید
#ناشناس
@shabih_abr