خندید،باهاش خندیدم.
بغض گلوش جنگِ سکوتو راه مینداخت، براش گریه کردم.
فکر کرد،فکر نکردم.
اون فکر کرد خیلی هم فکر کرد.
فکر کردو رفت من، موندم.
من موندم با هیچی .
گریه کردم ولی برای خودم.
اون خندید،دیگه نخندیدم باهاش.
اون رفت ولی من موندم،نرفتم باهاش.
نباید فکر میکرد. عشق بود عقل نمیشناخت که .
منطق استدلال نمیخواست که..
ولی من فکر نکردم..