روح!
از اینجا که منم آدما برای هر چیز کوچیکی احساس گناه میکنن.
از اینجا که منم یه دیوار بلند جلوی منه و روبه روی تو.
روح!
من فراموش کردم که آخرین شبِ سال ساعت۱۲:۵۵ دقیقه بهم گفتی دوستت دارم.
هی یادم میره فراموشت کنم.
روح!
اونی که میدونه ناراحتی حرفی نمیزنه و فقط بغلت میکنه هم بحثش جداست.
وقتایی هم که غرق میشی تو رویای خودت و یادت میره کجایی هم بحثش جداست.
خودم را با هزار زور زحمت به گوشی ام رساندم.
انگار که گوشی آهن ربای همسو و دافع من است..
سعی کردم ژولیدگی روحم را قایم کنم.
سخت بود و تا سقف آسمان خاطره هایی تداعی شد،که از درد فقط لبخندی بی زرق برق زدم.
چشمی به هم زدن خودم را به صفحه چتش که مایه رنج و امیدم بود، رساندم.
هر چیزی که تمام این مدت در ذهنم خفه کردم را برایش تایپ میکردم. نوشتم و نوشتم آنقدری که چشمم به ساعت دوختم، یک دوم ساعت را به هیچ گذرانده بودم.
اینبار عقل خود سر هم من را دفع میکرد از خود. عقلم با خشمی رضایت نمیداد ارسال شود حرفِ مدتها بدون او بودن را.
پاکش کردم و چند دقیقه ای خیره به صفحه چتش ماندم.
نشد،شایدهم نخواستم بی وفایی را به رخ خود بکشم.
به سرم زد و بصورت ناشناس شاعرانه ترین طبع خود را به کار گرفتم و از خیالش درسرم نوشتم.دنبال جواب هم نبودم فقط میخواستم یاد آوری کنم من هنوز میدانمت و بودنت حتی زیبا تر از قبل است.
دلی که صاحبش رابشناسد اما صاحبش اعتنایی نکند،ناکام میماند.
ناکام از دوست داشته شدنی که لایقش است.
باز هم برایش نوشتم از زیبا ترین صداهایی که به واسطه هم در گوشمان پیچ تاب میخوردند .
به او یاد اوری کردم جبر من در یاد توست و اختیار تو در فراموشی ام.
با سکوتش خون می انداخت در دلم اما چه میشود کرد؟
زجر و عشق خویشاوندی دیرینه باهم دارند.
من تورا از همان خدایی خواستم که تورا از من جدا کرد و حالا بالاجبار دلم را بی هوا میکنم تا هوائیت نشود.
و گاهی هم مینویسد برایت، در خیالش گاهی هم باشماره ای ناشناس که صاحبش را فراموشش نشود..
روح!
روح کوچولوی عزیزم بهت برنخوره یه حرفی زد براش خودش.
دوست دارم برم بهش بگم خیلی داری از جون مایه میزاری و منتظری برای بزرگ شدنم بهتره بیخیال شی.
سنگینیه انتظارت تا اینجام میاد حاجی.
روح!
من فراموش کردم که آخرین شبِ سال ساعت۱۲:۵۵ دقیقه بهم گفتی دوستت دارم.
هی یادم میره فراموشت کنم.
خیلی برام سخته که انگشت میانی مناسبی برای جواب دادن دارم ولی تهش اینه بگم اقا/خانم محترم حد خودتونو رعایت کنید.
روح!
از اینجا که منم یه دیوار بلند جلوی منه و روبه روی تو.
از اینجا که منم، باید ما باشیم..