eitaa logo
روح!
76 دنبال‌کننده
949 عکس
185 ویدیو
7 فایل
حرفی سخنی؟:) ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
روح!
منم که ماهی دریای بلند مویِ مشت هستم.
آب من است او، نان من است او!
آدم به اندازه زیبایی خنده هایش،لطافت قلبش و صبوری اش میشکند.
روح!
آب من است او، نان من است او!
قهر نه! دوری تو قلب مرا بی گله کشت.
روح!
شب روزت رحمت. روزو روزگارت هم خوب. هر کسی آدما اشتباه میکنند در مواقعی که به عجز کامل میرسند. خود را
سرت سلامت جانم. روزهاست که از دستم در رفته و نمیدانم چه مدت است که سینه ام را سفره ای نکردم برایت. هر کسی آدمها وقتی چیزی را ندارند خود را هر دری میزنند و تمام دغدغشان میشود برای رسیدن به آن. میگذرند از وقت فرصت ها و حتی خانواده. به بهانه ی نشود حسرتی بر دل بیطاقتم. اما وقتی که به همانشان میرسند مثل یخچالی در قطب شمال سرد و کدر میشوند. برایشان همه چیز تمام میشود،همه چیز! دچار خلا و سردرگمی میشوند. حالا باید بخاطر چه چیزی یقه دنیا را بگیرند و آن را طلب کنند؟ و باز هم بی میلی و بازهم و بازهم. دوست عزیزم هیچوقت علت این بی ثباتی حسی را از این انسان زاده نفهمیدم. اصلا ولش کن. بخیر باشد شبان و روزت.
هدایت شده از Pain
چرا خوب بودن کافی نیس؟ -شاید زیادی خوبی
روح!
قهر نه! دوری تو قلب مرا بی گله کشت.
جلو آینه نبود جز یه صورت بی جون.
روح!
سرت سلامت جانم. روزهاست که از دستم در رفته و نمیدانم چه مدت است که سینه ام را سفره ای نکردم برایت. ه
سلام. خوب باشی. دلتنگم هر کسی.دلتنگ. دل بیچاره آب رفته و حتی من هم دیگر در آن جا نمیشوم. شبیه ساحلی که آذرخش به او زده و تبدیل یه یک تکه جسم سفت سخت شده است. هر کسی دلم در دستم مانده است. هر چه میکشد این دل مظلوم ما از مغز است، میخواهد تفرقه بیندازد بین من و عشق. فتنه آدمیزاد است مغز. رنج را دوستت میکند و عشق را دشمن تا جایی که خودت در خانه رنج میزنی و شبها مهمان خانه اش میشوی.. هر کسی جان قلب به کارت نمی آید. گاهی یک ذهن و سه گوشی خلوت برای گریه کافیست. خداباشد حافظت.
اون اگه موندنی بود چرا اصن بخواد بره؟
هر چه که بود،خیال بود.
گفتند چنینیم و چنانیم ؛دریغا..
آدمها . امان از این موجودات دوپا.. دنیارا بر مدار خود میچرخانند در حالی که نمیتوانند افسار روح خود را دست بگیرند. و گاه بی گاه شرمنده خود میشوند. شرمنده میلیون ها گیگ ذهنشان که خاطرات پوسیده را در خود جای دادند. و شاید چندین هزار کیلومتر رگی که در خدمتشان است و برای دوپایی بدتر از خودشان به آن بیچاره ها فشار می آورند. خود را بدهکار یک جهان میکنند و دست خالی میروند. وقتی که صرف غریبه هایی میشود که قراره بوده روزی زندگی ات باشند. خجالت زده ای در مقابل آن عقلی که میگفت ''رفتنش بایدیست'' و تو ویرانه ای را به دندان می گیرفتی. حتی جنون هم به حرف می آید و می گوید: آدمی زاد ارزشش را داشت که من پناه اخرت باشم؟ و همان موقع زیر لب زمزمه وار میگویی: کاش آدمها شرمنده خورشان نشوند.