روح!
سلامم هر کسی به تو. حال هوایت افتابیِ افتابی باشد.. جان من، روزها مثل رعدُ برقی در آنی میگذرد. و همچ
سلام و سلام و سلام.
خوب باشی و لبخند به لب؛البته که کمی غم، نمک این زندگانیست.
هر کسی جان آن روزهای دور دوستی گفت:هر زمانی که دلت مثل کریستالی هزار تکه شد،آنوقت نوشتن را شروع کن آنقدر بنویس و بنویس که شاهکار خلق کنی.
راست میگفت!
شهریار هم بعد از ثریا شهریار شد و شاملو هم با آیدا.
آن آدمهای سوخته و بیطاقت گرچه شاعر نویسنده نشدند اما دیوانه های قابلی از خود ساختند.
ماه زده هایی که خودشان هم قبول ندارند سوخت شدند از این دنیا و حیف..و مصرانه میخواهند عادی بنظر برسند.
هر کسی ام همیشه هم غلیان این حس ها آزار دهنده و غیر قابل تحمل نیستند..
خداحافظت.
مزیت با من بودن:اونقدری فراموشکار هستم که خوبیات فقط یادم بمونه؛معایب با من بودن:ممکنه یهو خودتم یادم بره:)
من:همینطور که دارم روی فر دستمال خیس میذارم تا تبش بیاد پایین میگم نه بابا منو نگرفته.
اونم با خوردن دو شات قهوه پشت هم*