روح!
باز خداروشکر که الحمدالله وگرنه که الله اکبر.
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
صدای دلتنگی می آید.صدای دلتنگی و آسمان عصبانی..
انگار صدای اشک های فرهاد است در فراق شیرین.
هر چه که هست سرد است،قلب آدم را سرد میکند.
فکر میکنم باران باشد همان عاشقِ همیشگی.
تنها کسی که موقعی که داشتم میخندیدم و حواسم نبود ازم عکس گرفت؛ استادم بود برای گزارش کار💔🐸
روح!
سلام هر کسی جانم. حال احوالت خوب باشد. دوست عزیزم تا به حال فکر کردی که واقعی بودن چقدر سخت است؟ اشت
عزیزم سلام به تو.
کیفت کوک باشد .
هر کسی امروز که گوش هایم را به سخنوری های آن اقای خوب سپرده بودم به نکته جالبی اشاره کرد،آن هم حب دنیا بود.
همان لحظه به خود گفتم کافیه مرگ را دوست داشت..آنقدر ها هم سخت نیست!
درگیر این افکار بودم تا پایم به خانه باز شد.
و با جمعیتی گرفته و سرد مواجه شدم و خبرش به من هم رسید.
هر کس جان من هم بدتر از آنها خنده بر لبانم خشک شد.
قرار شد بعد از ده تابستان و زمستان این جزیره کوچک و پر خاطره را ترک کنم.
با جسارت میتوانم بگویم از اعماق قلبم به غم هایم اضافه شد..
الان که به این اتفاقات نگاه میکنم میبینم که چقدر اشتباه کردم.
دوستم،من حتی برای تکه ای آجر، غم هم صحبت دلم شد؛ چه برسد به مرگ و مقاومت در برابرِ آن تکه از جهنم که دین ایمان برای آدم نمیگذرارد..
مختص صحبتمان به اینجا ختم میشود که خدا نمیگذارد افکار اشتباهت به یک روز برسد،اما باز هم اصرار و اصرار بر خواستن چیزی که خدا نمیخواهد!
خدا حافظت باشد هر کسی ام.