قاصدک رفته و من ماندهام و بیخبری
اشک از گونه روان است و ندارد اثری
باز پنهان کنم احوال پریشانم را
کو رفیقی که کنم درد و دلِ مختصری
#حمیدرضا_آبروان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
⭕️ورود اسرای اهل بيت عليهم السلام به شهر بعلبک
🔻با ورود اسرای اهل بيت عليهم السلام به شهر بعلبک، قافله اسیران کربلا در ۲۸ محرم از شهر بعلبک گذشت. مردم بعلبک تا ۶ مایلی از شهر بیرون آمده، به روش خاص خود به جشن و شادی پرداختند! آنان از نيزه داران با شكر و سويق و آذوقه استقبال کردند.
♦️منظره تاسف آور کودکان شلاق خورده و زنان داغدیده و دختران یتیم از یک طرف، و قهقهههای مردم بیخبر از همه جا و سخنان شماتت آمیز آنها، نمکی بود بر زخم اسرای کربلا! در این جا بود که دختر امیرالمؤمنین، ام کلثوم س، به آن ها چنین نفرین کرد: «خداوند جمعتان را پراکنده و نابود سازد و کسانی را که به شما رحم نمیکنند بر شما مسلط گرداند.»
🔹حضرت امام سجاد علیه السلام در حالی که قطرات اشک بر چهره اش جاری بود، این اشعار را به مردم غفلت زده بعلبک فرمود:
«آری روزگار است و شگفتی های پایان ناپذیر و مصیبت های مداوم آن! ....
گویی که ما اسیران رومی هستیم که اکنون در حلقه محاصره ایشان قرار گرفته ایم!
وای بر شما، ای مردمان غفلت زده! شما به پیامبر اکرم ص کفر ورزیدید و زحمات او را ناسپاسی کردید و چون گمراهان راه پیمودید.»
#تقویم_محرم
#۲۸محرم
#کاروان_اسرا
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
جــــذّابی و همـــرنگ شقـــایق شده ای تو
ازچشمتو پیداستکهعاشقشده ایتو
پیـــدا نشـــود مِثــل تــو در عالـــم هستی
شاهکارتــــرین خلقت خالــق شـــده ای تو
با عشوه بیا در دل و در محـــــفل عشاق
زیرا کــــــــه پذیـــرفته و لایق شده ای تو
از باغ بهــــشت آمــده ای تا کـــه بگـــوئی
با زنــــدگیِ ساده موافــق شــــده ای تـــو
ای گــوهر دردانه بدان قـــــدر خـــودت را
چون بــــــرحـذر از آینه ی دق شده ای تو
آنقــدر ظــــــریفی کـــه به عنـــوان تشابه
با بــــرگِ گلِ لالــه مـطابق شــده ای تــــو
تا کی بـــزنم بر سر و با شکــــوه بگـــویم
عــــذرای منی مــونس وامـق شـده ای تو
گاهی دل مـــــــا را به نگاهــی ننـــــــوازی
شاید کـــه عسل محـــو دقایق شده ای تو
#علی_قیصری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
49.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جایی که باشی، ارزش موندن نداره
این گورِ خالی، فاتحه خوندن نداره
شعر و آوا : #طلا_کاظمی
#مثنوی
#شعر
#عاشقانه
#غمگین
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
کاش میشد که از این پنجره بارید تو را
از صدای نفس فاصله، فهمید تو را
مثل عطر خنک کوچهی نارِنجِستان
در همآغوشی گل، یکسره بویید تو را
در فراسوی شب خاطرههایی شیرین
باز با تیشهی فرهاد، تراشید تو را
گاه در برکهی تنهایی خود سنگ انداخت
با صدای تپش ثانیه، نالید تو را
یک قدم مانده به دلواپسی اشک غروب
پشت بیتابترین خاطره، پاشید تو را
و به کوتاهی بوییدن عطر یک سیب
خام حوا شد و چون وسوسهای چید تو را
ته این راه سراسیمه، کمی آه کشید
در سکوتی به بلندای افق، دید تو را
#محمد_جوکار
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در چنته ما هویزه و سجیل است
پهپاد ابابیل پی قابیل است
ما منتظر اشارهایم و هر روز
انگشت نه، ماشه سمت اسرائیل است
#پریسا_مصلح
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دلِ دیوونهیِ من رو، کسی اینجا نمیفهمه!
خدا دنیاتو میبینی!!... برام دنیای بیرحمه!!
میونِ این قفس تنهام اسیرِ درد بیدرمون
یه چِشمم کاسهیِ اشکه یه چِشمم کاسهیِ پُرخون
ندیده خط لبخندی یه عمرِ این لبای من
ندارم ماهِ تابونی که روشن شِه شَبای من
غمَم از دیده پنهون نیس غمَم هم قدِ بارونه
یه آهِ سینهسوزی هس درونِ سینه زندونه
غبار رفتنت من رو، به دستایِ زمستون داد
ندونسته خطا کردم دلم با رفتنت جون داد
دلم کورهیِ آتیشه!! همیشه خیس بارونم!!
بدون تا آخر دنیا...به یادت درب و داغونم
کنارِ قبر احساسم میون خاطرات تو...
نشستم منتظر شاید بیاد دست نجات تو
#الهه_نودهی
#قالب_شعر_ترانه
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
#پروانهایدردامعنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۵۵ 🌩
مشخص بود ناریه اردوگاه راکامل میشناسد ,محلی رانشان داد که تعداد زیادی کانکس بود وگفت
:اینها سویتهای قابل حمل هستند که توسط دولتهای حامی داعش,برایشان فراهم شده وهرکدام ازاین واحدها به مسولین داعش که باخانواده هستندیازن جهادی دارند, تعلق دارد ویک طرف هم سوله های بزرگی شبیهه سوله هایی که ما درانجا اسیربودیم ,وجودداشت که ناریه انها رانشان داد وگفت ,اینها هم محل استراحت سربازان داعشی است,ازبیرون مثل سوله است اما داخلش زیادی لوکس است
ودراخر چادرهایی رانشان دادوگفت ,معمولا برای اموزش دادن بچه ها چادرهای کوچک تر وبرای اموزش بزرگترها,چادرهای بزرگتر رااستفاده میکنند یعنی اینها یه جورمدرسه هستند .
ماشین را نزدیک کانکسها پارک کرد وگفت:من فیصل را به سوییت خودم میبرم ویک چادر رانشان داد وگفت:ان چادر رامیبینی,محل اموزش کودکان چهار تا ده ساله است,اگر پسرت زنده گیرمامورین افتاده باشد,احتمال زیاد باید درانجا باشد...
ناریه به سمت کانکس رفت,اما من دیگر طاقت نداشتم به سمت چادری که اشاره کرده بود رفتم,تقریبا
دویست ,سیصدمتری با کانکسها فاصله داشت.
چندتا پسربچه اطراف چادربودند...حرکاتم قابل کنترل نبود,نزدیک چادر شدم دوپسربچه ایستاده بودند ویک پسربچه هم پشت سرشان نشسته بود وسرش روی زانوهایش درحال گریه بود.
رفتم جلو... روبنده ام رابالازدم ونشستم تا قدم هم قد پسربزرگتر,شود,دستش را دردستم گرفتم وگفتم:بزرگتر اینجا کیست؟یعنی معلمتان کیست عزیزم؟تا این حرف از دهانم خارج شد,ناگهان....
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#پروانه_ای_دردام_عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۵۶ 🎬
ناگهان صدای گریه پسرک پشتی بیشترشد,از پسربزرگتر پرسیدم چرا شما بیرون چادرید؟چرا اون دوستتان گریه میکند؟
پسرک:ما شیطانی کردیم ودرس گوش ندادیم,معلممان تنبیه مان کردتا درافتاب بایستیم واشاره به پشت سرش کرد وگفت:گرگی هم مثل همیشه خودش راخیس کرد وتنبیه شد ,تازه یک کتک مفصل هم خورده,اخه گرگی نه میتواند مثل مجاهد داعشی سرببرد ونه میتواند نقش قربانی رابازی کند,امروز هم قراربود نقش قربانی رابازی کند وتا بقیه ی مجاهدان خواستندبا خنجرچوبی سرش راجداکنند اول شروع به زوزه کشیدن کرد وبعدهم خودش راخیس کرد..
پیش خودم فکر کردم,پسرک بیچاره دراین سن باید مشق چه چیزهای وحشتناکی رابکند.
پسرک:اصلا گرگی ازهمان روز اول میترسید ومدام گریه میکرد ,چون اسمش رانمیدانستیم ,معلممان اورا گرگی صدامیزند وماهم میخندیم ,اخر حرف که نمیزند فقط مثل گرگ صدامیدهد...
اخی خدای من,ناخوداگاه به طرفش رفتم,هنوز سرش روی دستانش بود وصدای گریه اش بلند,دستانم رابه طرفش گرفتم وگفتم:عزیزکم,پسرکم گریه نکن .....
تا سرش رابالا گرفت ونگاهش درنگاهم قفل شد.....باورم نمیشد.....لبخندی زد وخودرادراغوشم انداخت...
عماددددم....عزیزززززم....
انگار زمان متوقف شده بود ومن بودم وعماد وعماد بود ومن.
#ادامهدارد....🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک کُلبه ی سبز و باصفا ، کُلبۀ شعر کاشانه ی اَشعارِ شُما ، کُلبه ی شعر
مَأوای رُباعی و غزل ، گُلشنِ عشق
سرچشمهی نغمه و نوا ، کُلبۀ شعر
#حسن_یزدان_پناهی_فَسا
هدیه به کانالِ قشنگ و ارزشمندِ کُلبۀ شعر
با مُدیریتِ صادقانه و صمیمانه🌹
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky