eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این سه تا نقطه را برای تو گذاشته‌ام عشق من! همیشه اینها نشانه‌ی سانسور نیست هزار‌ حرف‌ وتصویر‌ وخاطره‌ ! در آن‌ خوابیده‌ ... مثل‌ من‌ که‌ وقتی‌ نگاهت‌ کنم‌ ، سه‌ نقطه‌ بیشتر‌ نمی بینم‌ ؛ تو‌ ،من‌ ،‌وخدا‌ .... که‌ از دیوانگی‌ سر به‌ بیابان‌ ‌ گذاشت.‌..! 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💔تیره بخت💔 زخانه برون گشت،سراسیمه زن به کوچه پناه برد،به کنجی نشست بسی نیمه عریان وخونابه دل زنامردمی و زِ تازیانه جست یکی را کز آنجا عبور کرد،گفت وزین محنت وخواری بردار دست صبوری تورا خار تر‌میکند وزین محنت وسرگرانی که هست بگفتش شنیدی که هر مادری کشید جور فرزند،اخر رست مرا هست احساس مادر به دل که این دودمان را گرفتم بدست جهانم نبوداینچُنین خوار و زار بهارم نبود این خزانی که هست غم کودکانم که دربند شدند به زندان‌و آزم ،اچنین درشکست گره در گره خورد به پایم همی فلک جز به پایم کمندی نبست من از تیره روزی چه گویم بسی گزین تیر روزی شدم خار وپست حقارت همین است که تحقیرکنند وچاره به جز دست نیست روی دست همین خشم، کز او چهره شد نیلگون چگونه کند اهلِ من سر پرست (قمر) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
50.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از بس "دلم" را زیرو رو کردم!! با یاد تو بس روبرو کردم.. در خلوت چشمان تو ماندم! هر گوشه‌ای را جستجو کردم... سر می‌رود از تو خیال من! ای آرزوی بی مثال من... بی تو همش با غم گلاویزم! یک قهوه‌ی تلخ است فال من... درد تو در این سینه‌ام جاری است! هر روز من یک روز تکراری است.. زخمی که از تو در درونم هست! آخر زمینم می‌زند کاری است... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خاطر وپیکرت ای یار، سلامت بادا زین جهان، هر چه خوشی هست،به کامت بادا آفت هردوجهان ،دور زاحوالت باد غم این گیتی پررنج،حرامت بادا طّره وگیسوی تو، رنگ زمستان نشود بوی گلهای بهاری، به مشامت بادا روی چون سیب تو. ایمن شود از چین وچروک شربت شادی ایّام ، به جامت بادا هفت گردون زمانه، به مرادت گردد هرچه می‌خواهی از این دهر، به نامت بادا 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
هدایت شده از 💗حریم عشق💗
نوشتم تا "شقـــــایق هست" گاهی به چشمت می‌شود دل بست گاهی خیــــــال با عالمی داشت و شایــــــد زندگی این است گاهی @vjkdsgkdsvkdzv
‌ 🌷‌ ‌ ❇️ رفتن به مسجد جمکران با همراهی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🕌 سابقا راه قم به مسجد جمکران از طرف مرقد حضرت علی بن جعفر (ع) بود. 🌳 در خارج شهر، آسیابی بود که اطرافش چند درخت وجود داشت، و جای نسبتا باصفایی‌ بود، آنجا میعادگاه حضرت بقیه اللّه (ع) بود، صبح پنجشنبه هر هفته جمعی از دوستان مرحوم حاج ملا آقاجان در آنجا جمع می‌شدند تا به اتّفاق به مسجد جمکران بروند. 🌄 یک روز صبح پنجشنبه، اوّل کسی که به میعادگاه می‌رسید، مرحوم حجّه الاسلام و المسلمین آقای میرزا تقی تبریزی زرگری است. می‌بیند که توجّه و حال خوبی دارد، با خود می‌گوید اگر بمانم تا رفقا برسند، شاید نتوانم حال توجّهم را حفظ کنم، و لذا تنها به طرف مسجد حرکت می‌کند و آنقدر توجّه و حالش خوب بوده که جمعی از طلّاب، که از زیارت مسجد جمکران به قم برمی‌گشتند، با او برخورد می‌کنند ولی او متوجّه نمی‌شود. رفقای ایشان که بعد سر آسیاب می‌آیند، گمان می‌کنند آقای میرزا تقی نیامده است. از طلّابی که از مسجد جمکران مراجعت می‌کنند می‌پرسند: 🔹 شما آقای میرزا تقی را ندیدید؟ ▫️ می‌گویند: 🔸 چرا، او با یک سیّد بزرگواری به طرف مسجد جمکران می‌رفت و آنها آنچنان گرم صحبت بودند که به ما توجه نکردند. ▫️ رفقای ایشان به طرف مسجد جمکران می‌روند. وقتی وارد مسجد می‌شوند، می‌بینند او در مقابل محراب افتاده و بیهوش است. او را به هوش می‌آورند و از او سؤال می‌کنند: 🔹 چرا بیهوش افتاده بودی؟ آن سیّدی که همراهت بود، چه شد؟ ▫️ می‌گوید: 🔸 وقتی به آسیاب رسیدم، دیدم حال خوشی دارم، تنها با حضرت بقیّه اللّه «ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء» صحبت می‌کردم، با آن حضرت مناجات می‌نمودم، تا رسیدم به مقابل محراب، این اشعار را می‌خواندم و اشک می‌ریختم. ❇️ با خداجویان بی‌حاصل مها تا کی نشینم باش یک ساعت خدا را، تا خدا را با تو ببینم‌ تا اینجا رسیدم که: ❇️ ای نسیم کوی جانان بر سر خاکم گذر کن آب چشم اشکبارم بین و آه آتشینم‌ ✨ ناگهان صدایی از طرف محراب بلند شد و پاسخ مرا داد، من طاقت نیاوردم و از هوش رفتم. ▫️ معلوم شد که تمام راه را در خدمت حضرت بقیّه اللّه (ع) بود، ولی کسی که صدای آن حضرت را می‌شنود از هوش می‌رود، چگونه طاقت دارد که خود آن حضرت‌ را ببیند؟ لذا مردمی که آقا را نمی‌شناختند، حضرت را در راه می‌دیدند. ولی خود او تنها از لذت مناجات با حضرت حجه بن الحسن علیهما السّلام برخوردار بود. 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در اين شب بهاری بـراتـون دعا میکنم شبی سراسر آرامش داشـتـه بـاشیـد.... و هـر آنچه از خـوبیهایی کـه آرزو داریـد را خــــدا برای فردای شما آماده  کنه...             فرادتون بر وفق مراد🙏 🌓🌓🌓🌓 شب زیباتون ‌در آرامش 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا