eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
29 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
رفتی... گرفته پشتِ تو باران چشمانم بی من خوشی،گفتن ندارد،خوب می دانم رفتی چنین راحت مرا از یاد خود بردی از آن زمان که رفته‌ای یک‌ریز گریانم با چشم های ملتمس... گفتم بمان پیشم از من گرفتی دیده و گفتی نمی‌مانم رفتی..‌ تمام لحظه هایم سخت بارانیست طوفان گرفته در دلم... موجی پریشانم من بی تو معنایی ندارم...یک شبی شاید در حسرت عشقت وجودم را بسوزانم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
9.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو حیف می‌شوی نرو، نصیب دیگران نشو بهار را رها نکن، مسافر خزان نشو تو در نگاه من مقدس و فراتر از تنی برای ناکسان خلاصه در لب و دهان نشو منم که هر چه ناز می‌کنی به نقد می‌خرم به هیچ می‌فروشنت، شریک این و آن نشو مدام گفته می‌شوی: بکن، نکن، نخوان، نرو رها بمان، عوض نشو... اسیر پادگان نشو تو آفتابِ عالمی، بمان، بتاب بر جهان ستاره‌ی محقری به کنج کهکشان نشو شرابِ شهدِ شهرِ شور و هوش و شادی و خروش همیشه نوش و خوش بمان، شکارِ شوکران نشو تو فرق می‌کنی و من، به ارزش تو واقفم گرانبهای من! گران بمان و رایگان نشو بزرگی و به قلبِ دخمه‌گونه جا نمی‌شوی زیاده‌ای ز حدّشان، چنین نکن، چنان نشو تو شاه‌بیتِ با شکوه و آنِ هر سروده‌ای شبیه بیتِ بی‌عیار و ساده‌ای بیان نشو برای من که نه، برای ارزشِ خودت بمان تو حیف می‌شوی نرو، نصیب دیگران نشو دکلمه: 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
13.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
524.4K
غمم غمگین تر از غم گشته امشب هوای سینه اَم دَم گشته امشب نفس در سینه ی تنگم دمادَم که یاد از او دمادَم گشته امشب دلی شب گشته ام زیر و زِبَر گشت که ویرانه دلی بَم گشته امشب لبی مخمور آن لعل عناب است مگر بر دل چو‌ مرهم گشته امشب چه خاطر گشت از آن یار دل انگیز فضای سینه ماتم گشته امشب چنان غم دیده شد نازک خیالم از آنکه قامتم خم گشته امشب چه گویم مونسم را غم نمودی که با من همچو محرم گشته امشب سرم سنگین دلم غمگین ، حکایت دل صد پاره از غم گشته امشب نفس را می شمارم تا که آخر ببینم بر دلم کم گشته امشب خیال واپسین لحظه ی دیدار من و غم هر دو باهم گشته امشب 🎙‌
با آنکه در چشمان تو شوق درنگ است باید خداحافظ بگویم وقت تنگ است بی حاصل است این بحثهای پر هیاهو وقتی که جنس عشق از سیمان و سنگ است مائیم و راه روشن خورشید و افسوس باید به راه افتاد و اما باز جنگ است می ترسم از این ذهن های خالی از یار در دست بعضی ها قلم تیغ و تفنگ است در جستجوی داغ تو بر روی دلها چشمم بدنبال نگاهی لاله رنگ است ای بانی بی گفتگوی عشق بی تو این زندگی دشوار بی تو پوچ و ننگ است 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🌸 رمان جذاب 🌸 (قسمت آخر) نمیتونستم جمله ام رو ادامه بدم، دنیا بشدت دور سرم می چرخید، دلم میخواست این لحظه زنده نباشم، چقدر سخت بود، چقدر سخت … خود عباس حتی بهم گفته بود که اگه شهید شد من چیکار میکنم … کاش اون روز جوابشو میدادم .. کاش بهش میگفتم منم دیگه زنده نمی مونم .. کاش میگفتم … محمد با ناراحتی و چشمای خیس سرشو انداخت پایین و گفت: _آره، شد!! دیگه هیچی نفهمیدم.... فقط چشمام سیاهی رفت و تو بغل محمد از حال رفتم … تا به خودم اومدم پشت تابوت عباس حرکت میکردم... سیل عظیمی از جمعیت اومده بودن تشییع عباس … مگه عباس رو چند نفر میشناختن .. .. پشت سر تابوت راه میرفتم و باهاش حرف میزدم.. عباس! عباس چقدر زود .. عباس چرا انقدر زود رفتی .. ما هنوز باهم زندگی نکرده بودیم .. ما هنوز یکبار هم بی دغدغه راجب خودمون حرف نزده بودیم .. عباس مگه نمیدونستی که من چقدر دلتنگت بودم ..😭 عباس چرا انقدر زود انتخاب شدی برای شهادت ..😭 عباس من از تنهایی بعد از تو میترسم .. عباس چرا زود رفتی ..  چرا انقدر زود .. چرا …😭 . . . قبر آماده بود، پیکر عباسم رو داخل قبر گذاشتن،... به خودم اومدم من اینجا چیکار میکنم پس؟؟! منم باید با عباس دفن کنن .. چرا عباس تنهایی میره .. پس من تنها تو این دنیا چیکار کنم .. من بدون عطر یاس میمیرم .. اکسیژن دلیل زنده موندن من نیست،  اکسیژن من عطر یاسِ عباس بود .. خواستن سنگ لحد رو بزارن، خودمو بالای قبر رسوندم، افتادم کنار قبر .. صداش زدم: _عبااااااس .. نباید بری عباس ..نباید بری عباسِ من باید زنده بشه ..باید ..مگه من چند وقت بود که داشتمش .. قطره ای از اشکم داخل قبر افتاد .. فقط صدای “یازینب” بود که میشنیدم .. . . “لحظھ ے وداع با چشم پر اشڪ ڪنار قبر میشینم آه اے مهربــون بارِ آخــره دارم تو رو میبینم” 💔💔 چشمامو باز کردم، همه جا تاریک بود، تاریکه تاریک ..خیره بودم به سقف اتاقم که تو تاریکی شب فرو رفته بود .. بلند شدم نشستم، صدای نفس های منظم مهسا که نشون از خواب عمیقش میداد فقط میومد .. دستی به صورتم کشیدم از اشک و عرق خیس شده بود .. دستام میلرزید .. دست بردم و "و ان یکاد" ی که عباس بهم داده بود و لمس کردم .. یازینب .. یازینب .. زدم زیر گریه ..😭 فقط حضرت زینب "سلام الله علیها "رو صدا میزدم .. یازینب ...😭 فقط صدای گریه ی من بود که تو تاریکی شب به گوش میرسید .. آخ عباس .... عباس.... . . وای که چه کابوس وحشتناکی بود .. بلند شدم و وضو گرفتم .. به ساعت نگاه کردم، یکساعت تا اذان صبح مونده بود ..سجاده ام رو پهن کردم .. چادرمو سر کردم و ایستادم ..خدایا برای رسیدن به بندگی تو نماز میخونم، دو رکعت "نماز شفع" میخونم قربه الی الله ..دستامو کنار گوشم آوردم و "الله اکبر " گفتم .. تا دستام پایین رسیدن اشکام هم جاری شدن .. بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین ... سلام نماز رو دادم، باز پیشونیم بهونه ی مهر رو میگرفت، سرم رو به سجده گذاشتم که سجده شکر بجا بیارم .. اما نمیشد، گریه امان شکرگذاری نمیداد..😭 خدایا، خدا جونم، منو ببخش، من کی نماز شب خون بودم که الان بهم این توفیق رو دادی .. خدایا من اگه برای عباس بی تابی میکردم چون عباس رو دوست داشتم بخاطر تو .. چون بوی تو رو میداد .. 😭 چون با دیدنش یادِ تو می افتادم ..😭 خدایا من دنبال تو ام ..😭 خدایا رسیدن به تو چقدر سخته.. چقدر سخت ..😭 باید از های وجودم بگذرم .. باید از تمام به این دنیا بگذرم .. خدایا .. خدایا من از عباسم گذشتم ..😭 تو ام از گناهای من بگذر یا الله .. شروع کردم در همون حال سجده با گریه "العفو " گفتن .. چقدر خوب بود که خدایی داشتیم که اجابت میکرد دعای بندش رو .. خدایا من از او گذشتم....تو نیز از گناهانم درگذر.... 🌷پـــــایــــان🌷 💜پیشکش به تمامی.... شهدای عزیز مدافع حرم 💜تقدیم به.... عاطفه ها و معصومه های سرزمینم، و 🌸نویسنده: بانو گل نرگـس 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو همچون برف می‌باری و با دستان مشتاقم نگه می‌دارمت با اینکه می‌دانم نمی‌مانی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا