eitaa logo
کلبه ی شعر
2.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
📣📣📣📣 با سلام و عرض تسلیت ایام سوگواری امام حسین(ع) و یاران با وفایش به اعضای محترم کانال 🖤🖤🖤 🔹در نظر داریم طی این دو روز تاسوعا و عاشورا نسبت به انتشار عکسهای عاشورایی شما در کانال اقدام کنیم. لذا تقاضا داریم عکسهای خودتون از مراسمات و دسته جات تکایا و .... را به آی دی مدیر کانال ارسال کنید. 🔹🔹 لطفا توضیح مختصری ذیل تصاویر در مورد شهر و آئینهای خاص شهرتون ارائه بفرمائید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مصداق سفینه نجات است حسین سالار سپاه کائنات است حسین دلهای غمین را عرفات است حسین زیرا که قتیل العبرات است حسین ✅️‌ عضو کانال 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
میروم هیئت بیا با من دلم دل دل نکن بی حسین یک بنده ی ناکاملم دل دل نکن میروم تا در میان عاشقان بزم عشق قدری آرامش بگیری ای دلم دل دل نکن عزّت و آرامش هر بنده ای عشق است وبس میروم تا عشق گردد شاملم دل دل نکن در دلم طوفان غوغایی ببین بر پا شده می روم با گریه سوی ساحلم دل دل نکن 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
من ریزه کاری های شعرم را در چشمهایت‌ جستجو کردم شاعر نبودم شاعرم کردی وقتی که باتو گفت‌ گو کردم 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بعد از این پست به احترام امام حسین(ع) تا بعد از عاشورا دیگه پست عاشقانه بارگزاری نمیشود باتشکر از صبوری شما عزیزان🙏🌷🌷
Reza Narimani _ Be Khoone Bargardim (320).mp3
26.92M
🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky 🎤 رضا‌ _ نریمانی 🎶 به خونه برگردیم‌
قطعه شعری از محمدرضا هادی نیا با عنوان تندیس شکوه تقدیم به سقای کربلا گنجینه ای از شکوه داری سقا  تندیس شکوه ی و وقاری سقا در صنعت آفرینش کون و مکان   اعجوبه ی فوق شاهکاری سقا تنها نه به شیعه و به اسلام که بر         سرتاسر خلقت افتخاری سقا بر تارک عشق تا زمین است و زمان        هر لحظه زقبل ماندگاری سقا در ملک متانت و کمالات و ادب        شایسته ترینِ شهریاری سقا در راه حقیقت و ولایت چون کوه  مستحکم و سخت و استواری سقا بر سرور و سالار جوانان بهشت        تنها نه برادری که یاری سقا دانم که شوی شفیع در روز حساب        بر همچو من گناهکاری سقا تو باب حوائجی کسی را بی شک         در درد رها نمی گذاری سقا بااین همه پستی و گناه آمده ام           در نزد تو با امیدواری سقا " هادی" همه ی امیدهایش بر توست زیرا که پناه و مستجاری سقا ✅️ عضو کانال 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بر شانه گرفتیم از اول علم ات را بر سینه نشاندیم سپس داغ غم‌ات را در روضه و در سینه زنی های محرم خواندیم فقط شعر تر محتشم‌ات را ((ای اهل حرم میر و علمدار)) که گفتیم هی باد نشان داد به عالم علم‌ات را ما فاصله داریم که احساس نکردیم آغوش پر از لطف و لطیف حرم‌ات را هرگز نفروشیم به جنات پر از شور شیرینی این عشق پر از پیچ و خم‌ات را شاعر بِنِشین گریه کن از درد فراق‌اش بگذار زمین دفتر شعر و قلم‌ات را 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
یا ابوالفضل العباس( ع ) شب نهم تاسوعا هر چند ساده قامت او تا نمی شد اما حریف این کف و هورا نمی شد تیر درون چشم خود را با دو زانوش می خواست بیرون آورد اما نمی شد از شدت ضرب عمود از اسب افتاد طوری که دیگر از زمین هم پا نمی شد سنگینی جسمش دلیل دیگری داشت تیری دگر روی تن او جا نمی شد شمشیرها وقتی به بالینش رسیدند حتی شبیهش اکبر لیلا نمی شد این دست و پای قطعه قطعه بر روی خاک دیگر برای پیکرش اعضا نمی شد آمد حسین او را ببوسد حیف حتی یک جای سالم در تنش پیدا نمي شد ✅️ عضو کانال 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
. بوَد ده روزِ سالی موسمِ این دانه‌افشانی ز غفلت مگذران بی‌گریه ایّامِ محرّم را.. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
.قطعه شعری از محمدرضا هادی نیا با عنوان               سرگذشت گذشت تا سرگذشت مرد و گذشت از میان گذشت  از سر کنار علقمه سروی روان گذشت چون دید باغ معرفت از آفت ستم   گفتا زمان آن شده از خانمان گذشت از امتحان چو بگذرد او با سری بلند   با هر چه داشت آن مه رخشان زجان گذشت تا دست روی عرش خدا از وفا نهاد   باید زدست ِ فرشی ِ خود بی گمان گذشت سرباز زد ز ذلّت و عزّت نشانه کرد    شد جاودانه در دلِ خلق از زمان گذشت با نور ِ آفتاب بصیرت عیان نمود  سالم زفتنه های زمان می توان گذشت با ذرّه ای زمهر اگر جان عجین شود  آسان توان زمهر و مه آسمان گذشت با یاد تشنگان ِ حرم لب چو تر نکرد     حد ّ گذشت او زحدود بیان گذشت   "هادی " خدا کند که  زمهر و محبّتش      سرشار کرد سینه، از این خاکدان گذشت ✅️‌ عضو کانال 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
      🌷این داستان واقعی است.🌷 💢در سوپرمارکت دوستم  نشسته بودم. یکی از مشتری ها ی قدیمی که پیرمردی روستایی و ساده  است وارد شد و بعد از احوالپرسی با دقت  نگاهی به  کفش‌‌و کلاه و عینک و پالتوی پلوخوری من انداخت. نمی دانم توی سرش چی گذشت. بعد از خرید و کمی حرف و حدیث و این دست و اون دست کردن ، از جیب بغلش دستمالی ابریشمی در اورد و یک ساعت مچی قدیمی را از نایلون داخل دستمال خارج کرد و گفت : برادرزاده ام میگه اینو به من بده،  چرا ساعت عهد بوق رو نگه داشتی ؟ به دردت نمی خوره. اما دلم نمیاد .‌ آخه ازش خاطره دارم . آیا واقعا به درد نمی خوره ؟ تا ساعت رو دیدم فهمیدم عتیقه س ، یک سیکو پنج اتومات بود  با کمربندی از طلای هیجده عیار که دور صفحه اش برق می زد و بندی زیبا و دو رنگ داشت  با آب طلا . توضیحات زیادی هم  در پشتش نوشته شده بود. گفتم عموجان  این خیلی گرونه ،  حداقل سی میلیونی میارزه . شاید هم بیشتر. پیش تو چه میکنه ؟ گفت پاییز سال ۱۳۵۵ از روستای خودمان به تهران رفتم و تا نزدیکی های عید کار کردم . پول خوبی در اوردم خیلی دوست داشتم  ساعتی  بخرم و در آبادی  پز بدم  اما می ترسیدم سرم کلاه بره. یه روز ازصاحب کارم پرسیدم کجا ساعت خوب می فروشن ؟ گفت : خیابان فردوسی ، نزدیک لاله زار اونجا رو پیدا کردم. پشت ویترین مغازه ها پر بود ازساعت های قشنگ و رنگ و  وارنگ. گفتم ای داد بی داد حالا من اگه با این سر و وضع برم تو ،  سرم کلاه میزارن . نزدیک ظهر بود. گرسنه بودم و دلم برای مادرم  تنگ شده بود  همنیطورکه داشتم فکر می کردم  دیدم یه مرد میان سال کراواتی خیلی مرتب که سرش تقریبا تاس بود و کیف چرمی سیاهی در دست داشت با جوانی خوش سیما توی پیاده رو عبور می کنن. دماغ مرد میان سال  بزرگ و صورتش مانند گرده های تنوری مادرم ،  پت و پهن و کت و کلفت  بود. نمی دونم چرا از او خوشم اومد. جلو رفتم و سلام کردم و گفتم : ببخشید عرضی داشتم . با خوشرویی جواب سلامم را داد و گفت بگو پسرم . گفتم اقا من پول دارم . میخام ساعت خوبی بخرم ، می ترسم سرم کلاه بره . بدون معطلی گفت دنبال من بیا . وارد یک‌معازه بزرگ دو دهنه شدیم . ناگهان مدیر فروشگاه و کارکنانش خبر دار ایستاده و نسبت به اون احترام زیادی کردن . گفت یه ساعت خیلی خوب به دوستمون بدین. مدیر اونجا چند جور ساعت را جلو من گذاشت ومن اینو انتخاب کردم و تا امروز هم نمی دونستم طلاست  . در حالیکه  ساعت رو در جعبه قرار میدادن ، اون اقا چیزی را امضا کرد و بعدش به هر کدام از شاگردهای مغازه  صد تومان انعام داد و  خدا حافظی کرد و رفت. به فروشنده گفتم  چقدر تقدیم  کنم ؟ گفت دوستتون  حساب کرد با عجله بیرون امدم تا او را پیدا کنم و پول ساعتو بدم ، اما رفته بود. به مغازه برگشتم و گفتم  این اقا کی بود؟ گفت مگه دوست شما نبود ؟ گفتم نه گفت ایشان دکتر عبدالله ریاضی رییس مجلس بود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خدایا... 🙏 خودت مراقب عزیزانم باش، که دیوار حادثه‌ها بلند است و دستان من کوتاه که ابرهای بیماری بسیارند و چتر امنیت من کوچک، که اگر تو نباشی، خیالم از بابت هیچ چیز راحت نیست. مراقب باش نه روانشان زار شود، نه جسمشان بیمار، که من طاقت بغض و اندوه و بیماریِ عزیز، ندارم عزیزانم را، دوستانم را، خانواده‌ام را؛ به تو می‌سپارم🙏 خودت آن‌ها را میان آغوش امن خدایی‌ات جا کن خودت ضامن آرامش و سلامتی‌شان باش🙏 که آنان با ارزش‌ترین دارایی من روی زمین‌اند و من فقط به «تو» می‌سپارمشان🙏 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌓🌓🌓🌓 شبتون‌ حسینی 🌓🌓🌓🌓 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تقدیم به مرحوم دختربس موسیوند همسر شهید محمدزکی گودرزی که هر سال میزبان روضه ی صبح تاسوعا بود صبح تا سوعا دوباره روضه ای گشته به پا چادر مشکیِ مادر  پرچم بزم عزا بوی مادر میوزد از بین این دیوار و در یاد مادر روضه میخواند برایم بی هوا روضه ی امسال ما با یاد مادر شد به پا جای تو خالیست مادر آه اَز این غصه ها میزنم بر صورت و بر سینه هی با اشک و آه با عزای مادرم در مجلس خون خدا گفته مادر شیرمان داده به ذکر یا حسین جان به قربان تو مادر با شهید سر جدا هرچه دارم بی گمان از اشک تو بر زینب است ای گل رنجور تنها مادر مظلوم ما رفته ای مهمان بابا یم شدی ای مهربان با خودت بردی ولی از خانه ام مهر و صفا صبح تاسوعا ولی روضه به یاد مادر است آمده اینجا یقینا ساقی دشت بلا 🔹🔹یا ابالفضل ای علمدار رشید کربلا ذکر ما شد ساقیا جانا بگو مهدی بیا🔹🔹 بوی سیب و یاس و نرگس بر مشامم می رسد آمده زهرا به دنبال پسرها گوئیا 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
غربت عشق در آن لحظه یقینا پیداست پیش چشم پدری نعش جوانی زیباست قطعه قطعه شده ماه و به زمین افتاده می درخشد به همه جا و جمالش پیداست تا که خورشید رسید و به زمین ماهش دید آسمان دید به ناگاه خسوفی بر پاست غنچه ی سرخ لب ماه خودش را می چید به امیدی که ببیند نفسش پا برجاست سینه ی ماه به خورشید چرا چسبیده نکند منتظر گفتن نام باباست تا که خواهر نَکَنَد چادر خود را از سر جان سر نعش پسر ماند ولی خود برخواست 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام به مناسبت ایام محرم اهدای ۲۰۰ بسته حمایتی به خانواده های معزز توسط بانوی گمنام . این برنامه هرهفته باحمایت یکی از نیکوکاران برگزار میگردد. آزاد شهر 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آسِمان دیده که خورشید زمینگیر شده پدری بر سر نعشِ پسرش پیر شده زیرِ پا لِه شده آلالهء زیبایِ حرم طعمهء تیر و نِی و نیزه و شمشیر شده 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
❤️خون سرخ تو گواه از همت سبز تو داشت❤️ به یاد جاویدالاثر عبدالکریم حسین زاده🌹 🕊🕊🕊🕊🕊🕊 نام تو اسماء حُسنی ،در مقام انبیاء ای تو سردار رشید جبهه‌های بی ریا مادرت‌ احساس پاکت را به چشمش دیده بود در وجودت عشق را با جان و دل بخشیده بود ای به زیباییِ شبهای مناجات و دعا در نگاهت موج می‌زد گفتن یا ربنا هر کجا نام بلندت بر زبان جاری شود ناخودآگاه هر دو چشمانش عزاداری شود ای صراط مستقیم لبریز از نور خدا در شهادت نامه‌ات مُهر شهید کربلا در میان جبهه‌ها قرآن همیشه با تو بود تا زمانه ماندنیست برتو سلام برتو درود 🔹عضوکانال 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky ادامه 👇👇👇
نبودنت مرا صدا می‌کند💔 در خواب قاصدک‌های سپید تو را می‌بینیم و پرپر شدنت را چون شقایقی آتشین در قاب خیس چشمانمان به تصویر می‌کشیم.تو همان شعر تازه‌ای که بر زبان عشق جاری می‌شود.تو ترنم لحظه‌های گم گشته‌ی مادرت هستی که سالها در غروب نبودنت به افق‌های دور دست زل زده بود. و از غم دوری تو سوخت بال و پرش.چه کسی از دل سوخته‌ی مادرت خبر داشت جز دوری و فاصله‌های انتظار. هنوز صدای قدم‌های خسته‌ی مادرت در گوش شهر می‌پیچد که چگونه برای در آغوش کشیدنت میان کاروان‌های شهیدان به دنبال تو می‌گشت تا شاید پلاکی خسته را بغل بگیرد که گرمای عشق تو را چشید وقتی دی ان آی وجودت در کالبد سینه‌اش عاشقانه حک شده. مادرت سالها با بغضی که شبیه استکانی ترک خورده هوای شکستن داشت در انتظارت نشسته بود و هر روز به روی گونه‌هایش مهمانی اشک‌ها بود. نمی‌خواست اشکها غم انتظار تو را حاشا کنند ولی اشک‌ها بلد نبودند صبر کنند.اشکها زبان دلش را فهمیده بودند دلی که در قرار دلتنگی برای تو جا مانده بود.حتی نگاهش در قاب عکس تو جا مانده است.برگردمسافر زیبای‌ شهر من. اینجا هوای شهر بی تو بارانی است دلتنگ تو و لبریز از خانه تکانی برای آمدنت.آری آمدن تو که مثل خورشید می‌درخشی. مگر می‌شود از خورشیدچیزی نوشت.هر بار خواستیم از تو بنویسیم تابستانی از دل نوشته‌ها بیرون زد که از عطش عشق تو سوخت باور قلم و خاکستر شد واژه‌ها. آینه ها از تو خبر دارند ولی هربار سراغ تو را از آینه‌ها گرفتیم جز خودبینی چیزی نصیبمان نشد.آینه‌ها می‌دانند که تو از جنس خاک نبودی که هیچ‌گاه نامت برروی زمین حک نشد.نام تو آسمانی است زمین لیاقت به آغوش کشیدن تو را نداشت.نام تو اهورایی است. ای آیت عشق ای شهید خوشنام، چشم مادرت از دوری تو تر مانده بود و به زیر لب شعری عاشقانه داشت که ای پسرم ،من به دنبال نگاهت همه جا می‌نگرم نیست جز خلوت چشمان تو ای خواب و خیال... تو کجای ویرانگی دلمان قدم گذاشتی که از رد پایت شکوفه‌های عشق جوانه زدند.تو از کدامین الماس عشق گذر کردی که سالهاست باز مانده‌اند دهان الماس‌ها از حیرت گذرت. ای لبخند زیبای بهار تو را چون ماه به تصویر می‌کشیم در قاب خیس چشمانمان و از هر نفس به عشق سجده می‌کنیم بر چشمه‌سار لبخندت. برگرد مسافر زیبای شهر من خاک قدم‌هایت سرمه چشمان ماست. 🔹عضوکانال 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky