-542236925_-1637466205.mp3
6.98M
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🎙 #احمد_سعیدی
🎼 امشب تو می آیی💗💕
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیوند عتیق با زلالی داری
از عشق بگو تا که مجالی داری
ای چاه سکوت نیمه شب را بشکن
از خلوت با ماه چه حالی داری
#محمدعلی_ساکی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
گفتی چرا به دشمن خود میسپارمت؟!
ای دل مرا ببخش! جوابی ندارمت
ای دوست هرچه هست تویی،هرچه نیست من
مغرور، من! که هستی خود میشمارمت
بی «رنج» عشق،گنج تو ای چرخ روزگار
چندان بها نداشت که طاقت بیارمت
گر قلب من دمی بتپد جز بهیاد دوست
ای بار زندگی! به زمین میگذارمت
اکنون که از بیان غم عشق عاجزم
میبوسمت به اشک و به بَر میفشارمت
پروانهها به پیلهٔ خود خو نمیکنند
باشد تو هم برو به خدا میسپارمت
#فاضل_نظری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چون کوه بمان که تکیه گاهم باشی
در تیررسِ چشم سیاهم باشی
هر بار به یک بهانه رفتی ای عشق !
تا کی تو رفیق نیمه راهم باشی
#نوروز_رمضانی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
هدایت شده از Maryam Soori
زندگی جيره مختصریست
مثل یک فنجان چای
و كنارش عشق است
مثل يک حبه قند
زندگی را با عشق
نوش جان بايد كرد ...!
#سهراب_سپهری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
قال الصادق علیه السلام:
شَاوِرْ فِي أُمُورِكَ مِمَّا يَقْتَضِي اَلدِّينُ مَنْ فِيهِ خَمْسُ خِصَالٍ عَقْلٌ وَ حِلْمٌ وَ تَجْرِبَةٌ وَ نُصْحٌ وَ تَقْوَى .
🌼🌼🌼🌼🌼
امام صادق(ع):
درکارهای خود به مقتضای دستورات دینی با کسی مشورت کن که دارای این پنج خصلت باشد: عقل سلیم ، علم و بینش، تجربه، حس خیرخواهی و تقوا.
بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۰۳
نهم اردیبهشت سالروز تاسیس نهاد مقدس شورای اسلامی و روز شورا بر رئیس و کلیه اعضای محترم شورای اسلامی شهرها و روستاها تبریک و تهنیت عرض می نمایم. موفق و سربلند باشید. 🇮🇷💐
مشورت در کار عقـل و جاذبه باید کنیم
مشورت با هـر مقـام و مرتبه باید کنیم
در نتیجه خیر دنیا، دین و قرآن و یقین
مشورت با اهل علـم و تجربه باید کنیم
#بهروز_عبداللهی_صدرآبادی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
از برون خسته یاریم و درون رسته یار
لاجرم مست و طربناک و قوی بنیادیم
همه مستیم و خرابیم و فنای ره دوست
در خرابات فنا عاقله ایجادیم
#حضرت_مولانا
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
مهمان شده ایم ناگهان، ناخوانده
نسلیم که روی دست دنیا مانده
هربار که آمدیم آدم بشویم
عشق آمده و فاتحه مان را خوانده
#محمدجواد_منوچهری
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
ارغوان
شاخهی همخون جداماندهی من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابیست هوا؟
یا گرفتهست هنوز ؟
من در این گوشه
که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست ...
#هوشنگ_ابتهاج
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🔥سرباز🔥
#پارتصدوسیوهفتم🍀💚
در اتاق باز بود.
خانمی پشت میز نشسته بود و به کاغذهای روی میزش نگاه میکرد.تقه ای به در زد.خانم نگاهی به حاج محمود کرد.
_خانم ملکی؟
_بله.. به صندلی اشاره کرد و گفت:
-بفرمایید.
حاج محمود نشست.
_درخدمتم.
حاج محمود نمیدونست از کجا شروع کنه.مکثی کرد و گفت:
_من نادری هستم.پدر فاطمه نادری.
مطمئن نبود با همین معرفی مختصر، فاطمه رو بشناسه.
-خوشبختم.خیلی خوش آمدید..فاطمه کجاست؟ خیلی وقته ازش خبری نیست.. چندبار باهاش تماس گرفتم همراهش خاموشه!!
حاج محمود نفس غمگینی کشید،
و جریان رو تعریف کرد.خانم ملکی با شنیدن خبر مرگ فاطمه هم شوکه شد و هم خیلی ناراحت.
-خانوم،امروزم خاله فاطمه نیومده؟
خانم ملکی سر بلند کرد،
و به دختربچه ای شش ساله که جلوی در ایستاده بود نگاه کرد.نگاهی به حاج محمود انداخت.
روبه دختر بچه گفت:
-نه عزیزم..برو به مهدیه و روشنک بگو بیان.
دختربچه ناراحت رفت.خانم ملکی به حاج محمود گفت:
_فاطمه دو روز در هفته میومد اینجا.با بچه ها بازی میکرد.. بهشون محبت میکرد...با بازی و شعر و مهربانی بهشون قرآن و مسائل دینی آموزش میداد.بچه ها خیلی دوستش دارن.سر حفظ کردن چیزایی که فاطمه بهشون یاد داده رقابت میکردن...این مدتی که نیومده روزی چندبار میان اینجا و سراغ شو از من میگیرن..نمونه ش مینا،همین دختربچه ای که الان اینجا بود..نمیدونم چجوری بهشون بگم..انگار دوباره یتیم میشن.
مینا و دوتا دختر که ازش بزرگتر بودن جلوی در ایستادن.مینا با لحن کودکانه ای گفت:
_خانوم آوردمشون.
خانم ملکی نفس ناراحتی کشید.
از جاش بلند شد و همراه دخترها به اتاق دیگه ای رفت.چند دقیقه گذشت.صدای گریه دخترها تو سالن پیچیده بود.بچه های دیگه هم سمت اتاق رفتن.خیلی طول نکشید که خبر پیچید.صدای گریه ی بچه ها فضارو پر کرده بود.حاج محمود از اتاق بیرون رفت.با دیدن اون صحنه قلبش فشرده شد.آرام میرفت. کسی از پشت سر گفت:
_عمو..
برگشت سمت صدا.مینا بود.صورتش خیس اشک بود.حاج محمود گفت:
_جانم؟
-شما بابای خاله فاطمه هستین؟
-بله.
-خاله فاطمه واقعا دیگه پیش ما نمیاد؟!!
حاج محمود روی زانو نشست....
#سرباز
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
خدایا 🤲
شب را درسکوت و
تاریکی آفریدی
تا همه از هیاهو و
شلوغے روز
به آرامش برسند
پس آرامش حقیقی
خیالی آسوده و خوابی آرام
نصیب دوستان و عزیزانم بگــردان🙏
🌓🌓🌓🌓
شب زیباتون درپناهخدا
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky