eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
618 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
178 ویدیو
12 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت قاسم(ع) با تمام فصل‌ها گذاشت سر به سر پسر سیزده بهار را گذاشت پشت سر پسر از عمو اجازه خواست تا که دلبری کند قبل دشمن زده است، تیر بر جگر پسر عشق این وسط نمی‌رسد به وحدت نظر یک نظر پدر مقابل است و یک نظر پسر میرود فنا شود به زیر سم اسب‌ها پیر عشق را ولی نموده شعله ‌‌ور پسر در میان تیرها چه می کند خم شراب؟ جام را چگونه در هوا کشیده سر پسر شیشه عسل شکست و دشت را فرا گرفت ریخت در مذاق تلخ تیرها، شکر پسر در کلاس درک او نشسته‌اند پیرها مرحبا و آفرین! هزار بار بر پسر @shaeranehowzavi
غزل نوشته ام از اشک در رثای حسین قلم برای حسین و غزل برای حسین چگونه شعر نگوید کسی که مجنون است و مبتلا به جنون است مبتلای حسین چگونه شعر نگوید برای کرببلا کسی که قبله ی او گشته کربلای حسین کسی که با غم ارباب زندگی کرده ست و بهترین غم دنیاست روضه های حسین هدف ز خلقت عالَم حسینِ فاطمه است تمام هستی و دنیای من فدای حسین @shaeranehowzavi
ازگلوی اصغرت خون می چکد مولای عشق واژه واژه شعر من تب می کندگرمای عشق طفل شش ماهه شده قربانی خط ولا رگ رگ احساس من گشته بسی پویای عشق ازتن گل بوی عطر معرفت شد منتشر کام پر شور فلک آوا دهد غوغای عشق ای تن در خون تپیده کودک غرق عطش اربن ارباگشته ای تاجان دهی دنیای عشق مادرت شد غرق غم در لحظه جان دادنت کوله بارحسرت وآهی شکسته قامت دریای عشق هر شهیدی کربلا دارد به لب شور ونوا اصغر شیرین زبان دارد به لب آوای عشق در عزای غنچه خونین مولا جان حسین اشک عالم گشته سیلاب غم رویای عشق خون ببارد دشت پر رنج زمین نینوا کودکی موج عطش گشته دلش شیدای عشق جان اصغر شدفدای حضرت بابا حسین خون زکامش می‌چکدگوید غم آقای عشق کاروان حسرت و آه وبلا جانم شکست واژه واژه شعر من تب می کند گرمای عشق @shaeranehowzavi
حبیب بن مظاهر 🌷 آنروز حدید با حبیب آمده بود از آیه ی وحی دلفریب آمده بود احسنت به او که حافظ قرآن شد این واژه برای او طبیب آمده بود .......  حضرت قاسم 🌷 از قاسم اگر جوان غزل می خواهد هم همسر خوشتر از عسل می خواهد آن مرگ برای موعد خود باشد امروز نظام راه حل می خواهد ...... حضرت علی اصغر 🌷  ای تیغ که رسم شخم را می دانی بر دشت کویر دانه می افشانی این حنجر اصغر است خون آلوده محصول تو می شود همه  شیطانی   @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قاسم بن الحسن ع🌷 آه...دستارِ سر از صورت ماه ات افتاد فرصتي يافت نگاهم به نگاهت افتاد بين لشگر چه حريفان كه دل از كف دادند رو به هر سو نظرِ گاه به گاه ات افتاد باد...دستي به پريشاني موهايت بُرد ...و سپاه آمد و در زلف سياه ات افتاد بندِ آن موي سيه...دل پسِ دل مي لرزيد چشم لشگر كه به انبوه سپاه ات افتاد سنگ، هر چند به پيشاني ات افتاد، مگر خم به آن "ابرويِ همسانِ سلاحت" افتاد نه كُلَه خود...كه دستار حسين است بگو گذر تيغ اگر سوي كلاه ات افتاد @shaeranehowzavi
شِش ماهه به دشتِ کربلا پَرپَر شد غمگین دلِ ماه و سینه ی اختر شد در ساحلِ آب، غنچه‌ی باغِ حسین(ع) لب تشنه، شهیدِ حق، علی اصغر شد ________________________________ یک غنچه ز تیرِ حرمله پَرپَر شد از ناله ی غنچه ،چشمِ بابا تر شد در اوجِ عطش ،به جای نوشیدنِ آب تیر آمد و حاصلِ علی اصغر شد @shaeranehowzavi
غنچه‌های خزان کودکان زنده زنده می‌سوزند با دروغ قشنگ آزادی می‌شود خنده‌هایشان گریه می‌پرد از نگاهشان شادی چادر بی‌پناهی آن‌ها رنگ تاریک کینه می‌گیرد بین آغوش مادری تنها کودکی بی‌بهانه می‌میرد خوابشان رنگ آتش و خون است چشمشان در خیال صد موشک طعم بازی برایشان گنگ است چه غریب است در رفح کودک کودکان رفح پر از غصه کودکان رفح پر از داغ‌اند بال و پرهایشان همه زخمی غنچه‌های خزان یک باغ‌اند @shaeranehowzavi
سیزده ساله یلی اسب سوار آمده است بر سر سرخ‌ترین عهد و قرار آمده است کیست این صاعقۀ عرش که شمشیرزنان پی تاراندن گرگ شب تار آمده است آه از شیوۀ جانبازی او معلوم است از دل زنده‌ترین ایل و تبار آمده است خاطرات جمل از دیدن او زنده شده است او که با رزم حسن آینه‌وار آمده است چه توقع به جز آهنگ شهادت داری از دلیری که در این طایفه بار آمده است @shaeranehowzavi
زبان حال خانم حضرت رباب (س) لالا کن اصغر عطشان مادر لالا کن ای مه تابان مادر لالا کن تا نگیرد تیر دشمن تو را با کینه از دامان مادر مگو با من حدیثِ بی قراری ندارم طاقتِ چشم انتظاری مزن آتش به جانم چون نمانده برای مادرت جز شرمساری بیا بار دگر آغوش مادر سرت بگذار روی دوش مادر تلظی می کنی و جان ستانی تو ای شش ماهه ی خاموش مادر برو مادر شدی سیراب، برگرد برو آبی بخور شاداب برگرد حرم چشم انتظار دیدن توست مکن اهل حرم بی تاب، برگرد @shaeranehowzavi
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن (ع) السَّلامُ‌عَلَیْکَ‌َیا‌سَیِّدَتَنا‌رُقَیَّةَ‌بِنْتَ‌الْحُسَیْنِ‌الشَّهیدِ سخت است بگویم به چه می‌سوخت رقیه بر نیزه و سر، چشم که می‌دوخت رقیه باید غزلی با دل سوزان بنویسم! از درد و دل حضرت باران بنویسم از موی سر سوخته و روی کبودش! از درد همان سیلیِ عدوان بنویسم باید که نوشت آتش این خیمه کجا رفت! از لاله‌ی گوش و تن بی جان بنویسم ای تاول و زخم و عطش و درد بنالید! از تشنگی و رنج بیابان بنویسم... اینجا نه مدینه است که شام است و خرابه! از پیکر بی جان اسیران بنویسم... سخت است که از تشت طلا و غزل خون! از خون خدا با قلم آسان بنویسم... 🏴 @shaeranehowzavi
سه ساله‌ام، ولی خمیده مو سپیدم سه ساله‌ام، به جز غم و محن ندیدم پر آبله است پای من ز کین عدوان شکسته بالهای من، ز کینه‌جویان شبیه مادرت شدم، قدم خمیده سه ساله مو سپید کی، کجا،که دیده میان دشت بی‌کسم، عمو کجایی اسیر ظلم کرکسم، عمو کجایی ستاره‌ها، خبر ز عمه‌ام ندارید؟ برای غصه‌های من، کمی ببارید محله‌ی یهودی و خرابه‌ی شام چقدر حرف آتشین رسید از بام جسارت و کنیزی و دل کبابم دلم گرفته ای پدر، بده جوابم بیا مرا ببر دگر، بیا پدرجان رقیه گشته دربدر، بیا پدرجان @shaeranehowzavi