eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
624 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
190 ویدیو
12 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️ بی حضورت گره از کار جهان وا نشود درد هجرانِ بشر بی‌تو مداوا نشود ===== پدرم گفت که یک جمعه تو خواهی آمد ترسم آن جمعه در این عمر مهیّا نشود 💠 💠 @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 سراپا بنده نفسم ، چطور آزاده بنویسم؟ برای از تو گفتن دوست رخصت داده بنویسم گره از کار دنیا باز کن ، اما نه با اعجاز گره از کار دنیا باز کن…سجاده ای بنداز دعا میراث ارزشمند تو بود و نمی خوانیم تو چون زهرا شب قدری و قدرت را نمی دانیم چه عاجز مانده اند از وصف تو تاریخ دان ها هم نمی دانند حد حرمتت را روضه خوان ها هم دل پژمرده ام را اشک هایت زنده می سازد نگاه مهربانت از منافق بنده می سازد ملک پیش از تو راز ربنایش را نمی دانست بشر آهنگ صحبت با خدایش را نمی دانست صحیفه صفحه صفحه هر دلی را زیر و رو کرده ست چه کس زیباتر از تو با خدایش گفتگو‌ کرده ست؟ تو داوودی ، که نجوایت فروزان کرد نورت را چه سان با زور و زر کتمان کنند آخر زبورت را؟ ز مضمون مزامیرت بنوشان ظرف ذاتم را که عمری در مناجات تو می جویم نجاتم را تو مرد جنگ های نرم ، تو قاموس تبیینی نه تنها زینت اهل عبادت ، زینت دینی تو از اعلای لاهوتی ، من از ادنای ناسوتم به شعرم شهره ، اما روبرویت مات و مبهوتم خلاصه اینکه تو آنگونه همراه پدر هستی که شعبان دیده وا کردی، محرم دیده را بستی چه ها دیدی؟ نشد فاش کسی اسرار چشمانت غلط گفتند بیماری ، جهان بیمار چشمانت به کج فهمان تو فهماندی حسین از خاندان کیست اذان هر روز اذعان می کند نصرت از آن کیست نگاهت بر یزید افتاد و لرزه بر تنش انداخت زبانت آتشین بود و شرر بر دامنش انداخت در آن مجلس شکوه خطبه ات یک جلوه از حق بود چه شعری می نوشت ، ای کاش آنجا هم فرزدق بود چه اعجازی ست ایجازت ، که پیغام تو ما را بس… ز مقتل ها همان الشام الشام تو‌ ما را بس… 💠 💠 @shaeranehowzavi
. خَلق تو و خُلق تو چو پیغمبر شد در ذات تو جمع، حیدر و کوثر شد شد وصف و جلال حق نمایان در تو این بود که نام تو علی‌اکبر شد 💠 💠 @shaeranehowzavi
چترعشق🌹 ای آشنا نشانی ازاین بی نشان بگیر یک بار هم سراغ مرا مهربان، بگیر بارانی است چشم دلم درنبودنت ازگونه های خیس من اشک روان بگیر دربند آفتابم و زندانی کویر ای چترعشق، برسرمن سایه بان بگیر پاییز زرد رنگم و،همسایه باخزان  درساحل بهار برایم مکان بگیر ای ماه من بیا و به چشمم طلوع کن  بانور خویش،ظلمت ازاین آشیان بگیر آغوش گرم مهر تورا می کنم طلب در سایه سار خویش مرا درضِمان بگیر قدری صفا به کلبه من از وفا ببخش یک دامن از شکفته ، گلِ ارغوان بگیر درپیکرم نمانده ،مگرجان اندکی یا آنکه جان ببخش مرا یا که جان بگیر 💠 💠 @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 رسید روزی شعر از خزانه انگور شراب شد غزل عاشقانه انگور خدا سرود علی اکبر و نماند عقلی چه کرده با دل عالم ترانه انگور یکی به نام تو و دیگری به نام حسین خراب شد دو جهان با دو دانه انگور خوشا که سر بگذارم شبی به روی ضریح شبیه خفتن برگی به شانه انگور ستون به امر پدر میوه میدهد بی شک تو کافی است بگیری بهانه انگور چه دست نا بلدی از درخت چیده تو را چقدر ریخته در دشت دانه ی انگور 💠 @shaeranehowzavi
تقدیم به صدا نزدیک می‌آید، صدای پای پیغمبر جوانی می‌رسد از راه با سیمای پیغمبر به آغوش نبوت بازگردانده‌ست یثرب را تو گویی احمدی دیگر نشسته جای پیغمبر دوباره با اذانش جان گرفته رکن حنانه نهفته بین لب‌هایش دم عیسای پیغمبر نگاهش قطره قطره آیۀ «والشفع و الوتر» است ندارد صوت قرآنش به جز آوای پیغمبر به هنگام نظر کردن به آن خلق نکوی او می‌افتد هر کسی یاد جوانی‌های پیغمبر شنیدن‌ها به دیدن ختم شد آن هم چه دیداری نشد برخیزد از جایش به پیش پای پیغمبر به دنیای تو اول راه می‌یابند و بعد از آن جوان‌ها انس می‌گیرند با دنیای پیغمبر 💠 @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یک دشت پر از سبزه و ریحان، من، تو یک کلبۀ دنج و گرم، فنجان، من، تو دلخواه‌ترین لحظه برایم این‌ست: یک کوچۀ بی‌پایان، باران، من، تو... 💠 @shaeranehowzavi
💠اداره هنرهای ادبی؛ معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی برگزار می‌کند: 🔰ویژه برنامه «عصر شعر انتظار» از سلسله برنامه‌های محفل هفتگی شعر حوزه «مشارق» 🔺شعرخوانی شاعران جلسه با موضوع مهدویت و انتظار 🔻بررسی شعر مهدویت 🔴با اجرای: سیدعلی نقیب 🔹زمان: دوشنبه، پانزدهم اسفندماه ۱۴۰۱، ساعت۱۶ 🔸مکان: قم، خیابان شهدا(صفاییه)، نبش کوچه ۱۷، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی. 📜لطفا اشعار مهدوی خود را به صورت مکتوب به همراه داشته باشید. ⏰به ساعت برگزاری دقت بفرمایید. ✔️در اطلاع رسانی سهیم باشید. @eshragh_adabi 💠 @shaeranehowzavi
صلی الله علیک یا صاحب الزمان 🌹🍃 چه فصلی یا چه ماهی یا چه روزی را نمی‌دانم ولی یک روز برمیخیزم از خواب پریشانم خبر گل می‌کند یک صبح شور انگیز از رویت بهاران می‌چکد از بغض گلدان ها به دامانم تو می آیی و از شوق ظهورت راه می افتد صدای جویبار اشک بر پهنای ایوانم... تو می آیی و از شوق خبر مستانه می آیم که پیچک را میان شاخه ی سوسن برقصانم تو می آیی و مهمان میشوی بر خانه ام روزی معطر می‌شود گل های سرخ روی فنجانم قدم هایت،قدم هایت مبادا بر زمین آید که دیگر رو سیاهی نیست در تقدیر مژگانم سرم خم می‌شود آنقدر تا بر پات می افتد به روی سینه می آیند بی صبرانه دستانم... سلام آقا... سلام آقا نگاهت میکنم؟ شاید حیا دارم که چشمم رابه چشمانت بلغزانم نگاهت میکنم... عمریست حسرت روی دل دارم هزاران سال مرگ و زندگی رفته ست بر جانم تورا ای آشنا انگار جایی دیده ام اما کجا و کی؟ نمیدانم، نمی‌دانم... نمیدانم تورا میبینم و یک عمر رنج دوری ات لابد سرازیر است از این چشم های خیس بارانم تو می آیی و من انگار چای تازه دم کردم شکر آید مگر اینبار بر لب های قندانم صبوری کرده ام اما کشیدم درد بی صبری شبیه صبر ایوبم شبیه شوق سلمانم.. نبودی من یقین کردم به شک، شک را یقین کردم نبودی آتش شک داغ زد بر جان برهانم تو بر لبهای نورت واژه های بهتری داری... تو رنگ نور میپاشی به این افکار الوانم تسلسل وار روی حلقه های کفر چرخیدم تو ایمان میچشانی بر لب درگیر عرفانم.. برایم آیه‌ی والفجر می‌خوانی و میبینم به دین تازه ات اسلام آورده است قرآنم میان خواب هایم ، گاه رویای خوشی دارم دلم می‌خواهد این رویا شود تصویر چشمانم: تو می آیی کنار کعبه و من نیز می آیم برای هرکه نامت را بپرسد شعر می‌خوانم 💠 @shaeranehowzavi
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وقتی بهار در ضربان زمان یکی است آیینه در مقابل پیر و جوان یکی است در چشم‌های بستهٔ من موج می‌زند باران و برف در دل هفت‌آسمان یکی است آخر کنار این همه دنیای رنگ رنگ زیبایی حکایت رنگین‌کمان یکی است همواره زوج در پس فرد آفریده شد تا چشم کار می‌کند اینجا دهان یکی است دیگر عجیب نیست که در هر اذان‌مان اقرار می‌کنیم خدای جهان یکی است 💠 @shaeranehowzavi